فیلم عامهپسند: سهیل بیرقی
نویسنده، تهیهکننده و کارگردان: سهیل بیرقی
بازیگران: فاطمه معتمدآریا، هوتن شکیبا و باران کوثری
سایر عوامل: حسین جعفریان (مدیر فیلمبرداری)، هایده صفی یاری (تدوین)، کریستف رضاعی (آهنگساز)، مهرداد میرکیانی (طراح چهره پردازی) مریم تخت کشیان (عکاس) و مجید کریمی (مجری طرح).
نقد فیلم عامه پسند
فیلم «من» یکی از پدیدههای جشنواره سیوچهارم فیلم فجر بود؛ فیلم اول فیلمساز جوانی که پیشتر تجربه دستیاری کارگردان در فیلمهای عبدالرضا کاهانی را در کارنامه داشت، اما در اولین تجربه کارگردانی خود یک ایده بلندپروازانه را برای روایت انتخاب کرد. او در دومین تجربه خود یعنی «عرق سرد» بازهم سراغ یک کاراکتر زن رفت، اما نتوانست موفقیت فیلم اول را تکرار کند و فضای شعارزده فیلم دوم بر امتیازات روایی و ساختاری آن سایه انداخت. حالا فیلمنامه «عامه پسند» را هم بیرقی همچون دو اثر قبلی خودش نوشته است و میگوید فضای آن نسبت به فیلمهای «من» و «عرق سرد» متفاوت است. «عامه پسند»، اما از منظر کاراکتر اصلی میتواند تکمیل سهگانه سهیل بیرقی درباره زنان باشد که فاطمه معتمدآریا، هوتن شکیبا و باران کوثری بازیگران اصلی آن هستند. شخصیتهای محوری دو فیلم قبلی این فیلمساز را لیلا حاتمی و باران کوثری بازی میکردند که به ترتیب نمایندهای از زنان دهه پنجاه و شصت بودند، حالا پرسوناژ اصلی فیلم «عامه پسند»، نماینده زنی از دهه چهل است که فاطمه معتمدآریا نقش او را به عهده دارد.
نقد فیلم عامه پسند توسط مسعود فراستی
زهرا فدایی، فیلم عامه پسند، ساخته سهیل بیرقی، داستانی زنی است ۵۷ ساله. زنی که از شکل و شمایل کلیشهای مادر ایرانی فاصله میگیرد. از بوتاکس پیشانی گرفته تا شلوار لی تنگ و کتانی سفید. از مانتوهای صورتی و شالهای رنگی تا پیراشکی گاز زدن وسط خیابان.فاطمه معتمد آریا در نقش فهیمه فیلم عامه پسند خوب مینشیند. همان طور که انتظار میرود. فهمیه زنی است که میخواهد از درون ۵۷ سالگی به جوانی بازگردد. به جوانی از دست رفته. به شوخ و شنگی و سرزندگی. با لباسهای صورتی.
اینستاگرامباز و لایک کن حرفهای که در خلوت اینستاگرام را فتنه میداند. استقلال دارد؛ اما سنگینی ۲۸ سال زندگی را به دوش میکشد.گذار او گذار از پیری به جوانی است. همانطور که خانهای قدیمی را با اسموتیهای استوایی و اسپرسو ترکیب میکنند تا کلبهای مدرن بنا کنند برای جوانان امروزی. کلبهای که مادر مهربان، دخترها و پسرها را با هم دعوت میکند تا دور هم تولد بگیرند، با موسیقی شاد شوند و خوش بگذرانند.
در موسیقی متن فیلم هم سازهای غربی و شرقی ترکیب میشوند. این ترکیب حس تلفیق دو دنیای متفاوت را پررنگ میکند. نوع روایت دورانی فیلم هم، در خدمت فیلمنامه است. وقتی فیلم از پایان، آغاز میشود. رفت و برگشت زمانی میخواهد ذهن پریشان زن را نشان میدهد که آرام است، ولی آشفتهحال.
بازیگر فیلم عامه پسند، مادری است که نه جایی در خانه دارد، نه در کلبه و نه حتی در پشهبند سرد. کارگردان، سهیل بیرقی، او را زنی ترسیم کرده که خلاف پسند عامه رفتار میکند و به در بسته میخورد. میلاد بداغی، که نقشش را هوتن شکیبا ایفا کرده دومین شخصیت عامه نپسند فیلم است.کارگردان فیلم عامه پسند تلاش کرده شعار فیلمش را گلدرشت به تصویر بکشد. شعار این است: "هرکس مقابل پسند عامه قرار گیرد، محکوم به شکست است." اما شعار بینقصی نیست. شکست شخصیتها تنها برای عامه پسند نبودنشان نیست. دلایل دیگری هم وجود دارد.
زنی که سالها بیدریغ مادر و همسر بوده. زنی که سالها نه پساندازی داشته نه دو دانگ ملک. مادری که جز غرورش هیچ پساندازی ندارد، شاید قابل ستایش باشد، ولی تاجر نیست. رسم و راه تجارت، چم و خم کار نه یک شبه به دست میآید، نه با سرچ در اینترنت و نه خوشبینی صرف. پس فقط عامه مقصر نیستند. عامه که منظور مردمند. در فیلم عامه پسند مردم جای زیادی ندارند. شهر است و شلوغی گنگ و صدای بوق و هیاهوی شهر. اما مردم کمرنگند. کمرنگی تعمدی. همان طور که فهمیه داستان میگوید ما خودمان مردم هستیم. مردم عامه پسند مخاطبانی هستند که به تماشای فیلم نشستهاند.
باران کوثری در نقش زن حسود، پولدوست و خودنمای شهرضایی، نماینده عامه است. زنی که هم رفیق دزد است، هم شریک قافله. در نهایت خانه قدیمی را به سیاق سنتی بازمیگرداند که پسند عامه است. قلیان مینشاند و کتاب برمیدارد.فیلم عامهپسند میخواهد مرثیهای باشد برای تمام مادرانی که سالها مورد ظلم بودهاند؛ ظلمی محترمانه! این مرثیه بینظم خواسته اصلی کارگردان بوده است برای خلق فیلم.
منبع: فرارو
خودت باش
درباره فیلم «عامهپسند»
محمدحسین گودرزی
عامهپسند میتواند ضلع سوم از یک مثلث زنانه باشد. بیرقی پیش از این هم در دو فیلم (من) و(عرق سرد)داستانش را با محوریت یک شخصیت زن روایت کرده بود. حالا دیگر میشود کمی دقیقتر درباره اینکه چه در سر فیلمساز جوان میگذرد نوشت؛ در هر سه فیلم سهیل بیرقی، شخصیتهای اصلی داستان زنانی هستند که در میان شلوغی شهر و جامعه بهدنبال پیداکردن خودشان میباشند. از کاراکتر لیلا حاتمی فیلم من بگیرید که دست به هرکاری میزد تا جنگ فردی خود در برابر جمع را برنده باشد، تا کاپیتان تیم فوتسال در عرق سرد و حالا کاراکتر معتمدآریا در عامهپسند. زنان در فیلمهای بیرقی بیش از آنکه آسیبدیده از جامعه مردسالار باشند، قربانی تفکر زنستیز هستند. این تفکر میتواند در ذهن یک زن هم باشد؛ در عرق سرد کاپیتان بیشترین جفا را از همخانه زنش میبیند و در عامهپسند هم، باران کوثری برای زن اصلی فیلم از همه دستوپاگیرتر است. این رگه ثابت و لحن باثبات فیلمهای بیرقی، اگرچه او را به یک سینمای شخصی نزدیک کرده، اما برای فیلمساز خالی از ضرر هم نبوده است.
بهنظر میرسد آن بیرقی خلاق در فیلم من، هرچه بهجلو حرکت کرده بیشتر به یک معترض اجتماعی تبدیل شده است. آن ظرافتهای موردتوجه فیلمساز درباره شخصیت زن در فیلم من کمتر در عامهپسند ظاهر میشود و بهتدریج دارد حجم دیالوگهایی که وکیل فیلم عرق سرد (لیلی رشیدی) در دفاع از حقوق زنان میگفت، در سینمای بیرقی بیشتر میشود. مهمترین مشکل عامهپسند هم همین است. در میانه فیلم درست در جایی که منتظری با یک پیچوخم داستانی خوب مواجه بشوی و بالاوپایینی در روایت ببینی، دیالوگها و موقعیتهای شعاری فیلم کمی سرخوردهات میکنند. مدام حس میکنی حرفهای گلدرشت فیلمساز مانند سیلی به صورتت زده میشوند، حس میکنی که دارد کاملاً آگاهانه از حقوق زنان با تو حرف میزند؛ از مشکل بیمه زنان طلاقگرفته میگوید، از برخورد املاکیها با زن مجرد حرف میزند. مدام این پیامها را میشنوی و میان تو با شخصیتهای فیلم فاصله میافتد. این حجم بالای شعارها اگر با تدارکهای خوب داستانی همراه میشد، پتانسیل بالای عامهپسند را برای تبدیلشدن به اثری ماندگار در ذهن شکوفا میکرد. با همه توصیفات، عامهپسند لحظات گیرای کمی ندارد؛ در خیلی از موقعیتهای فیلم میشود با معتمدآریا همراه شد. تلاش زن برای خروج از عامهپسندبودن، همراهکننده است. خیلی از اوقات در فیلمها(درست مثل زندگی) شخصیتها بهدلیل نهایت و اوج بیشباهتی، با دیگری همدل و همراه میشوند. انگار که خواستهها و نداشتههای خودشان را در دیگری میبینند. کاراکتر زن عامهپسند هرچه را که در میانسالی آرزو میکند، در پسر داستان میبیند. پسر، نهایت فردیت و گریز از عامهپسندی است؛ اصلاً حرفه اصلیاش(یوگا) آدمها را به جداشدن از محیط دعوت میکند. جسارت تغییر را به زن میدهد. جسارتی که پیش از این نه شوهر و نه پسرش به او ندادهاند.
هوتن شکیبا این کاراکتر جسارتبخش را به اندازه بازی میکند. شکیبا برای بازی کاراکتری که بنا به روحیات نامتعارفش، نمیتواند همه خواستههایش را واضح بیان کند، به یک خودسانسوری درست در بازی میرسد و در کنار معتمدآریا که بار زیادی از فیلم را به دوش میکشد، فیلم را تا حد زیادی سرپا نگه میدارند. در نقطه مقابل این دو بازی همراهکننده، باران کوثری قرار میگیرد؛ از آنجا که کوثری در طول فیلم لهجه شهرضا(اصفهان) را یکدست ادا نمیکند، در همان ظاهریترین بخش بازیگری در فاصله زیادی از مخاطب قرار میگیرد و در حرکت به سمت سطوح بالاتر بازی متوقف میماند.
نکته امیدوارکننده سینمای بیرقی که در عامهپسند هم موردتوجه است، مواجهه فیلمساز با تکنولوژی و الزامات زندگی مدرن است. درمورد آثار بیرقی میتوان گفت این فیلمها از تجربه زندگی این فیلمساز جوان در امروز ایران خط میگیرند. بیرقی بهجای آنکه درگیر کلیشهها بماند، سعی میکند هرآنچیزی که در زندگی روزمره این روزها کار میکند در فیلمش جلوه پیدا کند؛ مثلاً در عرق سرد تکثیر اخبار و شایعهها بهوسیله فضای مجازی در دل داستان جا میگیرد. یا در عامهپسند نرمافزاری که افراد در آنجا اجناس دستدوم معامله میکنند، به نقطه اتصال شخصیتهای اصلی داستان تبدیل میشود. کافه موردبحث در عامهپسند با بحثهای شخصیتها راجع به طراحی و سفارشها، از زندگی امروز فیلمساز میآید که مخاطب دارد با ایندست فضاها زندگی میکند. به تعبیر دیگر، اینکه بیرقی در روایت مرسوم آپارتمانها محدود نمیشود و دوربینش خیابانها و سبک زندگی جمعی را میشناسد، یک امتیاز برای او بهحساب میآید.
بیرقی تا حد زیادی بلد است جزئیات و پیچیدگیهای شخصیتی زنانه را به فیلم تبدیل کند، حتی بهتر از خیلی از فیلمسازان زن. اما نکتهای که به پای فیلمسازیاش زنجیر شده، فکرکردن آگاهانه به دفاع از زنان است. این برخورد آگاهانهاش دارد به داستانهایش صدمه میزند. برای درخشیدن باید مثل زنان فیلمهایش خودش باشد، قوه خلاقه بیرقی منهای شعار.
منبع: روزنامه ایران