فرارو- روایت متعارف درباره صعود اقتصادی چین، سرمایهداری دولتی این کشور را برجسته میکند. به این معنی که دولت چین، به دلیل برخورداری از داراییهای عظیم میتواند سیاستهای صنعتیسازی گستردهای را دنبال کند و ریسکها را هم کمتر کند. اما یک کارشناس اقتصادی چین میگوید این روایت از اساس اشتباه است و صعود چین، مدیون برنامهریزی بلندمدت و قدرت دولت در اجرای این برنامههاست.
به گزارش فرارو، ظرف چند دهه، چین از یک کشور فقیر و ضعیف، به یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان تبدیل شد. تا قبل از صعود چین، اکثر ابرقدرتهای اقتصادی جهان، دمکراتیک و غربی بودند، اما چین با تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی در جهان، الگوی جدیدی از توسعه اقتصادی را مطرح کرد که شباهتی با دمکراسیهای متعارف غربی ندارد. از این رو، صعود چین، توجه متفکران و صاحبنظران را جلب کرد. بسیاری معتقدند که چین با در پیش گرفتن الگوی «سرمایهداری دولتی» به توسعه اقتصادی دست یافت. اما یک اقتصاددان چینی دلیل دیگری برای ظهور چین به عنوان یک قدرت برتر اقتصادی ارائه کرد.
ژانگ جان، رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه فودان و مدیر اندیشکده مرکز مطالعات اقتصادی چین در شانگهای، معتقد است «دلیل اصلی» صعود چین، چیزی جز برنامهریزی بلندمدت و ظرفیت اجرایی قدرتمند نیست. او طی یادداشتی در وبگاه تحلیلی «پراجکت سیندیکیت» نوشت: «صعود اقتصادی سریع چین در دهههای اخیر، جهان را شگفتزده کرد. اما دلایل پیشرفت این کشور، به شکل درستی فهمیده و تفسیر نشدهاند. غالبا، رویکرد سرمایهداری دولتی علت صعود چین معرفی میشود. رویکردی که در آن، دولت، که از داراییهای عظیمی برخوردار است، میتواند سیاست صنعتی گستردهای را تعقیب کند و برای تسهیل ریسکها، مداخله کند. بر این اساس، موفقیت چین، اول از همه، ناشی از "کنترل" دولت بر کل اقتصاد است.»
این اقتصاددان افزود: «این تبیین از اساس نادرست است. درست، این است که چین از داشتن یک دولت دارای ظرفیت اجرای موثر سیاستهای جامع و مکمل منتفع شده است. رهبری مرکزی چین با برخورداری از مقاماتی که مانند دمکراسیهای غربی، تابع دورهای انتخابی کوتاه مدت نیستند، میتواند برنامهریزیهای بلندمدت جامع و دارای چشمانداز را دنبال کند. طرحهای پنجساله چین، نمونهای از این برنامهریزیهاست.»
به نوشته این کارشناس، دولت چین، ظرفیت اجرایی خود را تقویت کرده است. ظرفیتی که بسیار بزرگتر از اغلب اقتصادهای درحال توسعه است. دولت قدرتمند – در کنار ثبات سیاسی و اجتماعی – در پیشرفت سریع چین در حوزههایی مانند آموزش، بهداشت، زیرساخت و تحقیق و توسعه، نقش اساسی داشت. اما واضح است که چین از این برنامهریزی بلندمدت و ظرفیت اجرایی نیرومند، نه برای تقویت سرمایهداری دولتی، بلکه برای پیشبرد لیبرالیزه کردن اقتصاد و اصلاحات ساختاری استفاده میکند. علت اصلی رشد اقتصادی سریع چند دههای چین، همین استراتژی بلندمدت است. این استراتژی، به رغم برخی موانع و انحرافات کوتاه مدت، ثابت باقی ماند. جالب آنکه، برخی عناصر این استراتژی مستقیما از کشورهای پیشرفته اخذ شده است. طی چهار دهه از عادی سازی دیپلماتیک با آمریکا، سرمایهداری از نوع آمریکایی در چین، از جمله میان نخبگان روشنفکری و تجاری، رسوخ کرد. بنابراین، دولت چین، در عین اینکه همیشه ثبات را در اولویت اول خود قرار داد، برای گرفتن بهترین تجارب جهانی در بسیاری از زمینهها، مانند نحوه اداره شرکتها، مسائل مالی و مدیریت اقتصاد کلان تلاش کرد. با این حال، این فرآیند لیبرالیزه کردن اقتصاد و اصلاح ساختاری، به طور منحصر به فرد جنبه چینی هم دارد. فرآیندی که بر رقابت و آزمایش در سطح محلی تأکید کرده و این امر به نوبه خود از نوآوری نهادی از پایین به بالا حمایت کرده است. در نتیجه، عملا یک فدرالیسم مالی و عامل قدرتمند تحول اقتصادی شکل گرفت.
به گفته جان، ثمرات این رویکرد غیرقابل انکار است. در دهه اخیر، نوعی از شرکتهای خصوصی مالی و فناوری چینی ظهور کردند که برخلاف شرکتهای مشابه دولتی، خود را به عنوان پیشگامان نوآوری در جهان مطرح کردند. در گزارش اخیر مجله «فورچون» درباره ۵۰۰ شرکت پردرآمد جهانی در سال ۲۰۱۹، شرکتهای چینی از شرکتهای آمریکایی هم بیشتر بودند. از ۵۰۰ شرکت جهانی لیست فورچون، ۱۲۹ شرکت چینی و ۱۲۱ شرکت آمریکایی هستند. غولهای تجارت الکترونیکی مانند علی بابا (Alibaba) جی دی دات کام (JD.com) و تن سنت (Tencent) و هواوی (Huawei) از جمله شرکتهای چینی بودند که نامشان در لیست یادشده فورچون آمده است. علیرغم کارزار ترامپ علیه هواوی، این شرکت نسبت به سال گذشته، ۱۱ پله صعود کرده است. شیائومی (Xiaomi)، شرکت نه ساله سازنده تلفن هوشمند، با ورود به لیست فورچون به عنوان جوانترین شرکت، تاریخساز شد. صعود خیرهکننده این شرکتها و رونق و رقابتی که ایجاد کردند، اساسا به دلیل سیاستهای صنعتی بالا به پایین اتفاق نیفتاد. بلکه به دلیل لیبرالیزه کردن اقتصاد و نوآوری پایین به بالای ناشی از آن، اتفاق افتاد. در شرایطی که آمریکا، چین را به استفاده از ابزارهای سرمایهدارانه دولتی – مانند پرداخت یارانه به شرکتهای داخلی و ایجاد موانع برای شرکتهای خارجی- به منظور دستیابی به امتیاز ناعادلانه متهم میکند، شایسته است که میزان وابسته نبودن موفقیت اقتصادی چین به چنین سیاستهایی مورد تاکید قرار گیرد.
زردها بی خود قرمز نشدند!
در داستان" فارست گامپ" قهرمان داستان که با تیم پینگ پنگ امریکا به چین رفته، برای تماشای آبتنی رهبر محبوب چین که پیرمردی گرد و قلنبه است به کنار رود زرد می رود. رهبرتپل با اولین پرش در آب دست تکان می دهد و مردم درکنارساحل به افتخارش هورا می کشند با دومین دست تکان دادن هم همینطور، ولی با سومین دست تکان دادن زیر آب می رود ودیگر بالا نمی آید! اینجاست که قهرمان پینگ پنگ آمریکایی "تارزان " وار به آب می پرد و ناجی غریق ملت چین می شود!
" دیپلماسی پینگ پنگ" سرانجام موجب بازگشایی سفارتخانه ها ازاول ژانویه سال نا"میمون" 1979 می شود تا چین پس از30 سال فاصله بیشتری ازشوروی سابق بگیرد!
"پاندای چینی" "ببر کاغذی" امپریالیست را بر " خرس روسی" سوسیال امپریالیست ترجیح می دهد ! آنها حسابگرانه منافع خود را درنزدیکی به غرب و درراس آن امریکا می بینند و ازشعار "نه آمریکا- نه روسیه- عروسیه عروسیه " هم دست برمی دارند !
پس ازمرگ "مائو" دراواخر1976 و با انتصاب "تنگ" به جای او، دارودسته بیوه مائو، مسبب "انقلاب فرهنگی" چین معرفی و با برکناری آنها ، منافع ملی جای ایدئولوژی را می گیرد!
درسال 1989همزمان با سفر"گورباچف" به پکن که نماد تغییردربلوک شرق محسوب می شود دانشجویان وبرخی مردم آرامش میدان" آرامش بهشتی" را به هم می زنند. این جمعیت که دیگرمثل سابق "مائو مائو" نمی کند وشعار"ما همه احشام توایم" سرنمی دهد وازسیاست های "تنگ "هم به تنگ آمده، به دلیل همراه نشدن بقیه کشورتنها مانده وشکست می خورد.جامعه عمدتا سنتی وپدرسالارچین کاریزمای رهبر سالخورده به عنوان پدرخانواده را برتغییرات تند ترجیح می دهد!
عکس العمل دولت نسبت به این قیام، باعث گسترش مالکیت فردی، توسعه سرمایه داری وخلق "جیپ چون بانک" های نوکیسه و درنهایت معجزه اقتصادی می شود تا برفراز خرابه های سرخ دیوارچین سایه اژدهای زرد سرمایه داری، "کینگ کونگ" وار پدیدار شود! درهمین سال "تنگ" هم کنار می رود تا جا برای جوان ترها باز شود! به نظر می رسد دگرگونی عمیق در جامعه و ایجاد طبقه متوسط نیرومند و... دیر یا زود همه چیز ازجمله تک پرانی حزب کمونیست را زیر سوال ببرد. به قول شاعرمحله چینی ها: "آن که باد می کارد بادمجان برداشت نمی کند"!.....................
"کیشو" 1394