فرارو- در حالی که تنشهای بین ایران و آمریکا در منطقه در حال کاهش است، جفری استیسی، عضو سابق وزرات خارجه آمریکا و نویسنده کتاب " کتاب آینده: ظهور شرق، پایان غرب؟ " معتقد است احتمالا دولتمردان جمهوری خواه آمریکایی برای ایران دام پهن کرده اند.
استیسی در این مورد با اشاره به محاسبات اشتباه در برجام، معتقد است ممکن است این اشتباهات دوباره تکرار شود.
او در مقالهای در نشنال اینترست به تحلیل این موضوع پرداخته است که در ادامه میخوانید:
وقتی ترامپ تهدید کردن ایران را متوقف و نقش مقامات رده بالای تندروی دولت مثل جان بولتون، مشاور امنیت ملی و پمپئو، وزیر امور خارجه را کمرنگ کرد، خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا نفس راحتی کشیدند. علی رغم اینکه به نظر میرسد تنشها در خلیج فارس در حال فروکش کردن است، اما در حقیقت احتمال کنش و واکنشهای نظامی بین ایران و آمریکا در حال افزایش است!
در واقع، این بحران فزاینده در حال ورود به یک فاز جدید و خطرناکتر است. نیروهای مسلح دو طرف در آماده باش هستند، نیروی دریایی و تجهیزات هوایی آمریکا، در صحنه حاضر شده اند و عربستان سعودی در حال حمله به حوثیهای طرفدار ایران به تلافی حمله به خطوط نفتی خود است. این شرایط نه تنها احتمال برخورد تصادفی یا اشتباه را باقی میگذارد، بلکه حاوی یک تهدید هشدار آمیز است و آن اینکه "سوء محاسبه" ممکن است به درگیری منجر شود.
اعضای مذاکره کننده دولت ایران محمد جواد ظریف که در ایالات متحده تحصیل کرده اند، به خود میبالد که قادر است از نیت آمریکاییها مطمئن شود. این مساله در ۱۲ ساعت مذاکره بین ظریف و جان کری که منجر به اجرای برجام شد به ضرر آنها تمام شد.
در سال ۲۰۱۵، ظاهرا مذاکرهکنندگان ایرانی معتقد بودند که در مرحله نهایی برجام، آمریکا را به صلابه کشیده اند. دولت اوباما مذاکرات در حال انجام با ایران را به صورت عمومی "موفقیت سیاست خارجی" آمریکا، نامید. این مساله باعث شد، ایرانیها باور کنند ترجیح آمریکایی ها، حتی بهتر از چیزی بود که در برجام به دست آوردند.
این مساله موجب شد وقتی جان کری (به دلیل آنچه مقاومت ایرانیها در مقابل افزایش نظارتهای آژانس میدانست) از مذاکرات خارج شد، ایران طرح دیگری نداشته باشد. ظریف اشتباها باور کرده بود که واشنگتن حتی بیش از تهران مایل به معامله است. این مساله موجب شد جان کری بعد از مشورت با اوباما، اعلام کند که از مذاکرات خارج میشود و به واشنگتن بر میگردد. از آنجایی که ایران طرح جایگزینی نداشت و اولویت اصلی اش همان برجام بود، وادار به کوتاه آمدن شد.
در بحران کنونی خلیج فارس، یک بار دیگر احتمال برداشت اشتباه ایران در مورد قصد آمریکا بالا رفته است؛ این بار با پیامدهای احتمالی خطرناک تر. به عنوان مثال ایران محتملترین طرفی است که گفته میشود در حادثه فجیره و حمله پهپادی به خط لوله نفتی عربستان نقش داشته است.
این احتمال وجود دارد که ایران حتی به دنبال اقدامات بیشتری باشد، چرا که احساس میکند این دو اقدام آنها با واکنش نظامی از طرف آمریکا همراه نبوده است. ضمنا ترامپ صریحا از نحوه مدیریت مساله ایران توسط بولتون انتقاد کرده است. این سناریو فضا را برای وقوع سوء محاسبه از طرف ایران افزایش میدهد.
حمله ادعایی از طرف ایران و حمله حوثیها به عربستان در مقیاس کوچک حاوی یک پیام است: «اگر بین ایران و آمریکا، جنگی شکل بگیرد، متحدان آمریکا در منطقه، هدفی غیر قابل دفاع برای نیروهای نظامی ایران هستند.»
نیروی قدس سپاه برای حمله به نیروهای آمریکایی انگیزه بالایی دارد، اما اقداماتی در سطح پایین تر؛ مانند آتش سوزی در اطراف پایگاههای هوایی آمریکا و یا محاصره نیروی دریایی آمریکا با قایقهای تندور در خلیج فارس محتملتر است. حتی احتمال حمله مستقیم به منظور صدمه واقعی به نیروهای آمریکایی یا استفاده از نیروهای عراقی حامی ایران برای حمله به مواضع آمریکا وجود دارد. اگر ایرانیها به اشتباه فکر کنند آمریکا هیچ گونه واکنشی نشان نمیدهد، ممکن است پیامدهای مخرب و ماندگاری در منطقه اتفاق بیافتد.
به نظر میرسد، در این مرحله ایران تمایل آمریکا به حمله را دست کم گرفته است و این مساله به ایران انگیزه میدهد حملات خود را افزایش دهد. در این میان، قصد بولتون برای تغییر رژیم با مخالفت کنگره، نزدیکترین متحدین آمریکا، وزارت خارجه و دفاع و حتی خود رییس جمهور رو به رو شده است. ایران با مشاهده این نشانهها ممکن است دقیقا روی خط قرمز آمریکا حرکت کند که ممکن است پیامدهای پرهزینهای داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
حمله به ایران؛ انحراف توجهات از رسوایی سیاسی دولت آمریکا
در حالی که بولتون با زبان تند ایران را تهدید میکرد این پمپئو بود که گفت: «مدت کوتاهی است که روی چیزی کار میکنیم». این لحن در واشنگتن این ترس را به وجود میآورد که وضعیت انحراف توجه* سیاسی حاکم شده باشد. بر این اساس، آمریکا برای حمله به ایران آماده میشود، اما نه به دلایل نظامی بلکه به دلایل سیاسی.
با فضای موجود برای استیضاح ترامپ و در حالی که دمکراتهای مجلس نمایندگان کوهی از احضاریهها را به سمت دولت روانه میکنند و همچنین نامزدهای دمکرات برای انتخابات ۲۰۲۰ شانه به شانهی ترامپ حرکت میکنند، ممکن است ترامپ هوس کند حملهای به ایران تدارک ببیند و با یک تیر دو نشان بزند. البته ممکن است بیش از چیزی که فعلا قابل مشاهده است هم مواردی وجود داشته باشد. به نظر میرسد نقش این مساله برای حمله احتمالی تیم ترامپ به ایران، بیش از خصومت طولانی مدت بولتون و پمپئو در قبال ایران باشد.
با حضور دو چهره رده بالای تندرو که به قول خودشان انگیزه محکمی برای مدیریت مساله ایران دارند و دنباله روی آنها از رییس خود که با عربستان سعودی رابطهای قوی دارد و به مدت دو سال با ایران درگیری لفظی داشته است، به نظر میرسد یک نتیجه گیری فراموش شده است: ماه گذشته آمریکا بر خلاف توصیه مقامات امنیتی و دفاعی سپاه پاسداران را تروریستی خواند؛ این مساله میتواند تهدیدی برای نیروهای آمریکایی در منطقه باشد. در اینجا مسالهای که ممکن است خواست تصمیم گیرندگان اصلی دولت ترامپ باشد، مشخص میشود: «امید به اینکه ایران در دام بیافتد». شکی نیست که تیم ترامپ میدانند برای اقدامات مورد نظرشان به مشروعیت نیاز دارند.
بعد از تروریستی اعلام شدن سپاه توسط آمریکا، ایران در اقدامی متقابل هم سنتکام را سازمانی تروریستی خواند و هم دولت آمریکا را حامی تروریسم معرفی کرد. به نظر میرسد، تیم ترامپ برای ایران یک دام پهن کرده است و سعی دارد ایران را تحریک کند تا از خط قرمز دولت آمریکا عبور کند. اگرچه یک فرمانده ارشد نظامی بریتانیا در خاورمیانه به صورت عمومی اعلام کرد تهدیدات از سوی ایران، نه در سوریه و نه در خلیج فارس، افزایش نیافته است، شاناهان، سرپرست وزارت دفاع امریکا از ناتوان کردن ایران با حمله دریایی بزرگ و اعزام ۱۲۰ هزار نیرو به منطقه خبر داد؛ که این اقدام یکی از گزینههای نظامی مورد نظر بولتون است.
ایران ممکن است بیش از حدی که تشخیص میدهد، با آتش بازی کند. وجود اینکه ایران کاملا به برجام متهعد است، اما از طرف آمریکا تهدید میشود. ایران در حالی یک مهلت ۶۰ روزه به اروپا داده است که اروپاییان مکررا حمایت خود از آمریکا را اعلام میکنند و ایران با برداشته شدن معافیت نفتی زیر فشار تحریمها قرار گرفته است.
حتی اگر حمله نظامی به ایران اتفاق نیافتد، آمریکا با این خطر مواجه است که ایران یا تعهداتش به برجام را محدود کند یا کلا از آن خارج شود. شاید این خط قرمزی باشد که دولت آمریکا در ذهن دارد. اگرچه دولت فعلی آمریکا ممکن است از چنین حرکتی استقبال کند، اما ساختار دو حزبی آمریکا ممکن است این مساله را بر خلاف منافع ملی این کشور بداند.
براساس چیزی که ما بعد از سالها بحث و جدل بین ناظران ایران میدانیم، برخلاف باور عمومی، برجام مورد علاقه ایران نیست، اما فعلا آن را ترجیح داده است. با همه اینها ایران به مدت دو سال در مقابل فشارهای اقتصادی دولت ترامپ مقاومت دیپلماتیک کرده است؛ بدون اینکه برخلاف برجام عمل کند. بر خلاف باور عمومی و تحلیلهای زیادی که وجود دارد، ایران، در تمام طول این ۶ سال به برجام اولویت داده و در مقابل تندروها ایستاده است.
چه باید کرد؟
چیزی که واقعا به نفع آمریکا است این است که ایران به تعهداتش به برجام ادامه دهد. نیازی به گفتن نیست که بازگشت آمریکا به برجام و کاهش تحریمهای ایران هم به نفع آمریکاست. دولت ترامپ تاکنون مرتکب یک اشتباه استراتژیک شده است؛ او در حال تضعیف میانه روها و تقویت تندورها در ایران است که طرفدار خروج از برجام هستند.
به عنوان یک نشانه دیگر، در سالگرد خروج ترامپ از توافق هسته ای، ایران اعلام کرد قصد دارد برخی از تعهدات فنی در برجام را اجرا نکند. تقریبا شکی وجود ندارد که تیم ترامپ این مساله را تغییر دهنده بازی تلقی میکنند. عبور ایران از یک خط قرمز مهم شاید قدم گذاشتن در دامی باشد که آمریکاییها پهن کرده اند.
در این شرایط، دولت آمریکا باید تحریمها را کم کند و شمشیر را در مقابل ایران غلاف کند.حق با دولت اوباما بود که با ایران مذاکره کرد و این فرضیه که برجام ممکن است منجر به نوعی میانه روی در رفتار ایران شود را آزمایش کرد. یکی از دلایل محکم آمریکا برای معامله با ایران این واقعیت بود که ایران واقعا تا حدی نیروهای نیابتی خود را از سوریه، عراق و یمن عقب کشید.
حالا ایران برای اولین بار نقض فنی برجام در اولویتش قرار داده و اعلام کرده است آمریکا ایران را وادار به این کار کرده است. اگر ترامپ در پاسخ به این رفتار تهران، حمله نظامی به ایران را تدارک ببیند، نتیجه هشدار دهنده آن قابل پیشگویی است: جوانان و میانه روهای ایرانی هم زیر پرچم ایران متحد میشوند و احتمالا مکمل طرح نیروی قدس سپاه در منطقه خواهند بود. در افق دیدی وسیع تر، و در یک واکنش استراتژیک، ایران دست کم برای یک نسل هیچ شکلی از همکاری با غرب نخواهد داشت.
ریشههای این بحران را میتوان در سوء محاسبه یا برداشت اشتباه جستجو کرد. مثلا ایران به اشتباه باور داشت آمریکا برای حمله به این کشور آماده میشود و تجهیز سطح پایین نیروهای ایرانی و گروهای نیابتی اش در منطقه را آغاز کرد. این مساله منجر به گرایش غیر عادی آمریکا برای هدف قرار دادن ایران شد و بهانهای که قبلا بولتون و ترامپ و پومئو به دنیال اآن بودند را رد اختیارشان قرار داد.
اگرچه احتمالش کم است، اما اگر ایران به نوعی از برداشتهای اشتباه اجتناب کند و به درستی محاسبه کند که خط قرمز آمریکا واقعا کجا قرار دارد، فرونشاندن طولانی مدت تنشها ممکن است.
در شرایطی که ایران قصد ندارد شروط ۱۲ گانه پمپئو را بپذیرد، اگر دولت فعلی آمریکا واقعا نمیخواهد با ایران درگیر شود باید شروع به کاهش "فشار حداکثری" وارد بر ایران کند. توصیه میشود دولتمردان دو کشور از کانالهای پنهان عمان و سوییس استفاده کنند تا بتوانند در میانه یک بحران جدی صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارند.