صادق زیباکلام در روزنامه شرق نوشت: هر قدر که وارد سال جدید میشدیم و بر شدت بارشها افزوده میشد، احساس میشد تیغها علیه دولت روحانی تیزتر میشوند. سیل که در گلستان به راه افتاد، نخستین انتقادات آن بود که چرا استاندار در خارج از کشور به سر میبرد و در منطقه حضور ندارد.
ابعاد سیل که گسترده شد و به لرستان و سپس خوزستان رسید، انتقادات هم کلیتر و سختتر شد؛ ازجمله اینکه چرا دولت پیشبینی سیل را نکرده بود؟ چرا پیشگیریهای مناسب را مسئولان دولتی تدارک ندیده بودند؟ و بالاخره بیکفایتی، بیتوجهی، ناکارآمدی ستاد بحران و ضعف دولت در امدادرسانی به سیلزدگان. دولت به سیبل تبدیل شد و طیف گستردهای از منتقدان و مخالفان در داخل و خارج از کشور برای حمله به دولت و نشاندادن بیکفایتی آن در بحران سیل، صفآرایی کردند.
مسابقهای به راه افتاد میان طیف گستردهای از مخالفان رادیکال دولت در داخل کشور از یک سو و از سوی دیگر، مخالفان در داخل و خارج از کشور در بیاعتبار نشاندادن دولت و برملاکردن بیکفایتی مسئولان اجرائی و استانی در مواجهه با سیل و از آن بدتر، در امر کمکرسانی به سیلزدگان. البته اهداف این طیف نامتجانس یکسان نبود. منتقدان داخلی درحالیکه ناکارآمدی مسئولان اجرائی را منعکس میکردند؛ اما از سوی دیگر تبلیغ میکردند که ارگانها، دستگاهها و جریانات نزدیک به آنها چگونه به کمک مردم شتافتند و برخلاف مجموعههای بیکفایت دولتی، آنها همه توان و امکانات را برای مقابله با سیل و نجات سیلزدگان به میدان آوردند؛ اما هدف و انگیزه مخالفان و براندازان در بیکفایت نشاندادن همکاران روحانی، به مراتب از گروه اول فراتر میرود.
آنها مثل گروه اول نمیخواستند صرفا دولت را بیاعتبار جلوه دهند تا بلکه ارگان نزدیک یا منتسب به آنها، پررنگ شود. براندازان بیکفایتی قوه مجریه در مواجهه با سیل را به کل نظام تسری میدهند. از دید این جریان و شبکههای فارسیزبان مبلغ آنها، سیل در گلستان و سپس لرستان و خوزستان، فقط سوءمدیریت دولت روحانی را نشان نمیداد؛ بلکه حاکی از ناتوانی کل مجموعههای ادارهکننده کشور بود.
انگیزههای سیاسی اعم از براندازی یا رقابتهای جناحی در بهرهبرداری از سیل، دارای تبعات سیاسی و اجتماعی بسیار نامطلوبی برای کشور است. البته هیچکس منکر بسیاری از کاستیها و ناکارآمدیها چه در زمینه پیشگیری و چه در زمینه کمکرسانی نمیشود؛ اما اگر خواسته باشیم منصفانه و غیرسیاسی به عملکرد قوه مجریه بنگریم، چه نمرهای در کارنامه دولت میتوان درج کرد؟ نخست آنکه ابعاد فاجعه، هم بسیار ناگهانی هم بسیار وسیع بود.
چه کسی واقعا فکر کرده بود کشوری که سالها با خشکسالی نگرانکننده و خالیشدن سدها روبهرو بوده، در مدت یک هفته همه سدهای آن لبریز شوند؛ بهنحویکه مسئولان مجبور شوند دریچههای سدها را بگشایند؟ چه کسی فکر میکرد دریاچه ارومیهای که متجاوز از ۱۰ سال به طور منظم به سمت خشکشدن پیش میرفت و همه تلاشها توانسته بود صرفا چند سانتیمتر بر آب آن بیفزاید، در چند روز نزدیک به نیممتر به تراز آب آن افزوده شود. در برآورد هلال احمر آمده که ۳۰۰ روستا و شهرهای بزرگ و کوچک، در مدت یک هفته با سیلابی مهیب مواجه شدهاند.
بسیاری از آنها حتی مجبور به تخلیه خانههای خود شدهاند. اگر ساکنان این ۳۰۰ شهر و شهرستان را به طور متوسط ۱۰ هزار نفر در نظر بگیریم، در مدت یک هفته نزدیک به سه میلیون نفر به کمکرسانی نیاز پیدا کردهاند.
البته مراد نگارنده از طرح ابعاد بحران سیل، بههیچروی رفعورجوعکردن کاستیها و گاهی سوءمدیریتهای دولت نیست. یقینا اگر عملکرد مسئولان اجرائی به طور «منصفانه و بیطرفانه» ارزیابی شود، ضعفها و ناکارآمدیهای متعددی را میتوان نشان داد و درصدد چارهجویی برای آینده برآمد. در جریان زلزله کرمانشاه، این ناکارآمدیها و مشکلات امدادرسانی خود را نشان دادند؛ اما معالاسف نه مجلس و نه خود دولت در مقام چارهجویی برنیامدند.
مسئولانی که عملکرد آنان در زلزله کرمانشاه باید به طور جدی ارزیابی میشد، همچنان سر جای خود باقی ماندهاند و حتی درس و تجربهای هم از آن حادثه تلخ نگرفتند. یکی از دلایل این امر، دقیقا همین پدیدهای است که امروز در بحران سیل به رخ کشیده شده است: «بهرهبرداریهای سیاسی و جناحی از آلام مردم در سیل اخیر».
مخالفان دولت به جز سوءاستفاده از شرایط موجود، هیچ اشارهای به اقدامات مثبت وزارتخانهها و سازمانهای دولتی نمیکنند. آنان یکسره تصویری سیاه از قوه مجریه ارائه میدهند. این برخورد باعث میشود دولت نیز همه انتقادات را به یک چوب براند؛ در نتیجه انتقادات سازنده و منصفانهای که بههیچروی با انگیزه، اغراض و اهداف سیاسی صورت نگرفتهاند هم زیر حجم سنگین حملات سیاسی و جناحی لاجرم مدفون مانده و دیده نمیشوند.
در نتیجه هیچ اصلاح و تغییری هم صورت نمیگیرد. همچنان که ضعفها و کاستیهای مدیریت بحران در جریان زلزله کرمانشاه نادیده گرفته شد و معالاسف، مرتکبان آن همچنان سر مسئولیتها باقی ماندند. در زلزله کرمانشاه، پدیدهای به نام فعالشدن سلبریتیها رخ داد. بنا به دلایلی در سیل اخیر، استقبالی از حضور آنان صورت نگرفت؛ اما همه مدالهای امدادرسانی و بازسازی زلزله کرمانشاه بر سینه سلبریتیها آویخته شد.
در آن زلزله نزدیک به ۱۵ هزار خانه روستایی تخریب شد و تکلیف سنگین و پرهزینه بازسازی آنها نه بر عهده سلبریتیها و نه هیچ ارگان و نهاد دیگری بود. خانهها را بنیاد مسکن که یک نهاد حاکمیتی است، ساخت. شماری از آنها امروز کامل شده و برخی هم در مراحل متعدد تکمیل هستند. جمع خانههایی که سلبریتیها، خیرین و دیگران ساختند، با وجود همه آن مدالها، به ۳۰۰ واحد هم نمیرسد. به عبارت دیگر ۱۴ هزارو ۷۰۰ واحد مابقی برعهده بنیاد مسکن بوده است. البته بودجه بنیاد مسکن را نظام تأمین میکند؛ اما بحث بر سر نکته دیگری است.
وقتی دولت؛ یا به نظر براندازان «نظام» دیده نمیشود یا بدتر از آن، وقتی به دلیل انگیزههای سیاسی و جنگ قدرت، فقط جنبههای منفی اقدامات برجسته میشوند؛ درآنصورت فرض بر آن قرار میگیرد که همه انتقادات و خردهگیریها سیاسی بوده و مسئولان هم هیچ انگیزهای برای بهبود و پیشرفت نشان نمیدهند.