نشست رونمایی از کتاب «کلمات طاهر؛ شرح کلمات قصار باباطاهر عریان»، نوشته غلامحسین ابراهیمیدینانی، بعد از ظهر امروز ۲۵ اردیبهشت در سالن همایشهای کتابخانه ملی ایران برگزار شد. در این نشست، امیر اسماعیلی، پویان پرویناردبیلی از همکاران تالیف این کتاب، حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا زائری، پژوهشگر دینی، شهرام پازوکی، عضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران و غلامحسین ابراهیمی دینانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به سخنرانی پرداختند.
به گزارش ایکنا، امیراسماعیلی ناشر و یکی از همکاران تالیف این کتاب، در آغاز سخنانش گفت: از اوایل سال ۹۵ پیشنهاد این کتاب به حضرت استاد داده شد و پس از ۶۵ جلسه همراهی استاد، این اثر تالیف شد. کلمات باباطاهر بسیار مجمل بوده و موضوعات بسیار متنوع هستند، از این رو ما با زوایای جدیدی در مباحث عرفانی استاد دینانی روبرو هستیم.
اسماعیلی تصریح کرد: از جمله مهمترین شرح این کلمات قصار به ملامحمد گنابادی و عینالقضات همدانی تعلق دارد. این شرح مبتنی بر عقل و فلسفه است و این کتاب را میتوان تبلور اتحاد عقل و عشق دانست. زبان ساده استاد باعث شده است که متن این کتاب عمیق دوباره شناسانده شود. در چند ماه آینده شرح در مکنون ملامحسن فیض کاشانی منتشر خواهد شد.
در ادامه این نشست پویان پرویناردبیلی از همکاران تالیف این کتاب، گفت: آنچه باعث شد به سراغ این کتاب برویم جملهای از استاد دینانی بود. ایشان با اشاره به این کلمات گفته بودند کلمات قصار بابا طاهر کمتر از فتوحات ابنعربی نیست. همین باعث شد تا این جملات را یافته و در محضر استاد شرح آن را داشته باشیم. این کتاب اعجاز در ایجاز است.
وی تصریح کرد: تلاش ما این بود که در این اثر استاد دینانی را به عرصه عرفان نزدیک کنیم و گاهی ساعتها سوال به بیان مطالب عرفانی از ایشان انجامید. استاد دینانی وارث هزاران سال تلاش حکما و عرفا هستند و در این کتاب به بسیاری از فیلسوفان و امامان اشاره شده است.
در ادامه این نشست، محمدرضا زائری به بیان سخنانی پرداخت و گفت: خدمت بزرگ دکتر دینانی این است که محبوبیت خود را برای مطرح شدن این گنجینه به کار بردهاند. شاید اگر این شاگردان نبودند، این آثار ایجاد نمیشد. این کتاب دو ویژگی داشت. اول کار تیمی که انجام شده است و دوم توجه دکتر به جوانترهاست که انشاءالله این جوانان در کنار ایشان رشد بکنند.
وی ادامه داد: ادبیات عرفانی بخشی از هویت ماست. تصور اینکه ما امروز مثنوی معنوی و آثار فردوسی، نظامی و حافظ نداشته باشیم، وحشتناک است. جدا از این نکته، ادبیات عرفانی دو کارکرد جدی دارد. عرفان از نظر فردی به زندگی ما معنی میدهد. البته شریعت هم به زندگی معنا میدهد اما معنای عاشقانه اثربخشتر است. در فرازهایی از دعای شعبانیه روی بحث محبت تاکید شده است و بیدارکردن عاشقانه خداوند تصریح شده است. مردم را نمیتوان با چماق بیدار کرد و باید مردم را با عشق بیدار کرد.
زائری در پایان گفت: هر کسی با عشق و محبت جذب دین شد، دیگر به راحتی از آن جدا نمیشود. دین برای محبت آمده است. اگر معنای زندگی در بیداری محبت عاشقانه پیدا شد، دیگر آن را ترک نمیکند. در بعد اجتماعی عرفان، محبت بین انسانها را بالا میبرد. برخی میگویند بیان مشکلات سیاهنمایی است که من مخالفم. امروز همه مسائل را میدانند و ما باید اینها را بیان کنیم تا حل شویم. امروز زن و شوهر، رئیس و کارمند، راننده تاکسی و راننده و حاکمان و مردم باب گفتوگو ندارند. ما به هم میپریم. تا کسی فحش ندهد، مورد قبول دیگران واقع نمیشود. ادبیات عرفانی دوای درد نامهربانی ماست.
پازوکی در ادامه این نشست گفت: در خصوص خود کلمات قصار بابا طاهر و اثر دکتر دینانی سخن خواهم گفت. ما از شنیدن نام بابا طاهر به یاد دوبیتیها میافتیم. تحقیقات اخیر نشان داده است که باباطاهر متعلق به اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم است. اشعار سوزناک این شاعر غم هجران عاشق را بیان میکند و در مجالس صوفیه خوانده میشود که به ذوق عرفانی برسند.
وی ادامه داد: وی را همچنین صاحب کلماتی قصار دانستهاند. معمولا پژوهشگران عرفانی جایگاهی برای باباطاهر قائل نبودند، زیرا بحث بر سر اشعاری بوده که معلوم نبوده است که چه کسی سروده است. خود لقب بابا در آن زمان حکایت از بودن وی در سنتی عرفانی میکند. این سمت دال بر راهنمایی است و ناظر بر رابطه پدری و فرزندی که همانچیزی است که در سنت مسیحی وجود دارد. پدری و فرزندی نزدیکترین رابطه وجودی است و نسبتی بسیار نزدیکتر از نسبت فقهی را بین خدا و انسان را ایجاد میکند. رابطه پدری و فرزندی در مسیحیت اولیه به این معنا بود و بعدها معنای امروزی را یافت.
عضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران گفت: سنت عرفانی در همدان به ایران باستان باز میگردد. اهل حق باباطاهر را از اولیای متقدم خود میدانند و امروز چیز زیادی از این سنت باقی نمانده است. عین القضات در نامههای خود باباطاهر را با دو واسطه پیر خود میداند.
پازوکی افزود: باید پرسید آیا از زبان باباطاهر کلماتی چنین حکیمانه مطرح میشود؟ برخی در انتساب کلمات قصار به باباطاهر شک کردهاند. منابع اولیه در خصوص باباطاهر بسیار ناچیز است. ناشناس بودن باباطاهر از نگاه تاریخی اهمیت بسیاری دارد، اما در نگاه عرفانی به این دقتهای تاریخی توجهی نمیشود و این مهم است که این کلمات چه میگویند. اگر دوبیتیهای عرفانی باباطاهر را در نظر بگیریم با غیراصیل دانستن این اشعار توسط ادیبان چیزی تغییر نخواهد کرد. برخی معتقدند که بعضی از دوبیتیهای باباطاهر بعدا اضافه شده و به او متعلق نیست، اما از نظر عرفانی مهم نیست که این اشعار را چه کسی گفته است.
وی تصریح کرد: چطور فردی که اشعار فارسی سادهای گفته است جملات عربی پیچیدهای بگوید. این کار در عالم عرفان ممکن است. کسی که به حقیقت و مراتب آن دست یافته است، میتواند مراتب پائینتر را بیان کند. مخاطب مثنوی شامل افراد ساده، لجوج و احمق که در واقع احمقشناسی است و تنها عارف کامل نیست. ممکن است کسی فلسفه را به زبان ساده بیان کند، اما نمیتوان فلسفه را ساده کرد. این شوخی است که فلسفه ساده شده است و آن را مانند فیزیک و شیمی و ... میتوان ساده ساخت. این در حالی است که عرفان را میتوان ساده کرد. مخاطب عرفان میتواند هر کسی باشد. کلمات قصار باباطاهر موضوعات متنوعی دارد و نهایتا با باب غربت ختم میشود. این که این کلمات کاملا عرفانی است، در آن اثری نیست.
وی افزود: این کتاب پیش از ابنعربی است و احتمال تعلق به باباطاهر را میافزاید. این کتاب متعلق به حوزه عرفان نظری، کلامی و فلسفی نیست و در واقع این کتاب بیشتر روایی بوده و اشاراتی است که گویی عارفی در خلال عرفان، کلماتی را به شهود بیان کرده است و این حکمتهای شهودی عارفانه باباطاهر است. مشکلی که ما در عرفان امروز داریم تفسیر ادبی است، اما ادبیات ناظر بر ظاهر است و تفکری عمیق را به سطح ظاهر میآورد.
پازوکی با بیان اینکه شعر ما عین عرفان است، گفت: پناه شعر حکمت است. نکته دیگری که در شک انتساب این کلمات به باباطاهر آورده شده، این است که او مجنونی کامل و عریان معرفی شده است و پرسیدهاند گوینده این جملات حکیمانه چطور میتواند مجنون صفت باشد. دانایی عرفانی نه خلاف عقل که ورای عقل جزئی است. مولانا معتزله را نقد کرده است که معتقد بودند عقل به مساوات میان انسانها تقسیم شده است. باباطاهر میتواند مجنونی عاقل باشد. در برخی از داستانهایی که در خصوص ملاقات ابنسینا و باباطاهر وجود دارد، او را تکریم میکنند. اگر کاری به وقوع تاریخی این داستانها نداشته باشیم، این حکایات نشان از جایگاه حکمی او بوده است.
پازوکی در خصوص کتاب کلمات طاهر گفت: حضرت استاد چند سالی است که مخاطبان خود را عموم مخاطبان قرار دادند که میخواهند چیزی را از دکتر دینانی بشنوند که از منابع رسمی بیان نمیشود. آثار جدید یا حاصل گفتوگوست و یا سخنرانیهایی که انجام شده است. سنت گفتوگو یا دیالوگ اساسا و ابتدائا فلسفی است و باید سیری به سوی علم و حق باشد. دیالکتیک افلاطونی ناظر به دیالوگ است. اصولا تفکر خود نوعی گفتوگوست و از راه آن خارج از متدهای علمی امروز میتواند کاری علمی باشد اما آثار دیگر ایشان که ناظر برسخنرانی هستند یا مخاطبانشان عمومی است و یا گردهمایی نخبگان.
وی ادامه داد: نمونه مشهود مجلسگوییها مجالس سبعه مولاناست که مجالس وعظ و خطابه عرفا و مشایخ تصوف به مجالس تعزیه بدل شده است. در این قبیل مجالس نیز از همه قبیل مخاطب بوده است. ظاهرا دکتر دینانی در کارهای اخیرشان با سخنگفتن میاندیشند و اندیشهشان درگیر متفکران بزرگی است. کسانی هستند که با نوشتن میاندیشند و برخی با سخن گفتن یا سکوت میاندیشند.
پازوکی تصریح کرد: سخنرانیهای ایشان بیشتر خطابی است. بیم این روش این است که خطر رعایت جلب مخاطب به وجود بیاید. یعنی اندیشمند چنان سخن بگوید که مخاطب میخواهد بشنود و انسان محو شور و هیجان مخاطبان شود. خطابه به دنبال کشف حقیقت نیست اما مفید و سودمند است. خطابه در فلسفه جایی ندارد. هیچ فیلسوفی اهل خطابه نیست، اما امروزه آنچنان غلبه پیدا کرده که کمتر کسی به دنبال حقیقت نیست. این آفتی است که ما در مباحث دینی و سیاسی داریم و استادان سخنگوی ما بعضا خطیب شدهاند، همان کاری که سوفسطائیان در یونان انجام میدادند. امید است روحیه حقیقتجویی و جسارت فکری استاد دنیانی مانع از این شود که در دام خطابه بیافتند.
در ادامه این نشست دینانی در آغاز سخنانش گفت: شعر باباطاهر در نهایت سهولت و سادگی است و از فهلویات است. فهلوی از لهجههای زبان فارسی میانه است که بین زبان ایران باستان و زبان امروزی ماست. زبان امروز ما دری است، افغانستان، ایران، ترکمنستان، تاجیکستان، خراسان بزرگ تا نزدیک قزاقستان، بلخ و بخارا در ازبکستان که زادگاه ابنسیناست در ایران بزرگ بودهاند.
وی تصریح کرد: سغدی، سکاییی، لری و کردی زبانهای ایرانی هستند. زبان باباطاهر به فهلوی بوده و ساده اما بسیار عمیق است. از نظر باباطاهر کل عالم نشانههای قامت رعنا هستند. این ساده و عمیق است. این نهایت وحدت وجود است، عارفی که وحدت وجود را نمیداند عارف نیست. برخی میگویند وحدت وجود کفر است. فرمودند باباطاهر با عین القضات ارتباط داشته و او شاگرد احمد غزالی بوده که عالم است. قبر احمد غزالی در قزوین است. خراسان بزرگ کجا قزوین کجا؟ او به سوی میانج میرفته که عین القضات آنجا بوده و در قزوین فوت کرده است.
دینانی ادامه داد: اشعار باباطاهر ساده است اما عمیقترین مباحث عرفانی را اینجا کرده است. این بزرگان در شرح این کلمات کوتاه زانو زدهاند. همان طوری که آقای پازوکی گفتند، فلسفه برهان بوده و دشوار است. به نظر من زبان عرفا از فلسفه عمیقتر است اما به زبانی صحبت میکنند که همه فکر میکنند میفهمند. شعر باباطاهر بسیار عمیقتر از شفای ابنسیناست.
وی تصریح کرد: خطابه با طرح ساده مطالب عمیق فرق میکند. وقتی میخواهیم عرفان بگوییم سعی میکنیم به زبان ساده بگوییم. شما در قرن بیست و یکم اطلاعات زیادی دارید. من سه کلمه برای شما میگویم که تمام اندیشمندان کره زمین اگر جمع شوند، نمیتوانند معنی کنند. غیرمتناهی، آرمان و مطلق همه این کلمات را میفهمند و از آن استفاده میکنند، اما نمیتوان از آنها صورتی در ذهن داشت. همه چیز به غیر از خدا مقید است. هیچ کس نمیتواند تصویری از این سه بدهد. عارف از این سه حرف میزند.
استاد فلسفه دانشگاه تهران تصریح کرد: مشکل سخن گفتن این است که دشوار است. عارف از اموری سخن به میان میآورد که تجلی آن را در امور دیگری میبیند. عارف نامتنهای در متنهای میبیند. مباحث عرفانی چون استدلالی نیستند شبیه خطابهاند. بنابراین از عرفان سخن گفتن خطابه نیست اما شبیه خطابه میشود.