ایکنا نوشت: بسیاری در جامعه علمی بر آن هستند که هرمنوتیک به معنای تفسیر یا علم تفسیر است، البته معنایی دیگری نیز به عنوان معادل در خصوص هرمنوتیک آمده است. پاکتچی معتقد است که هرمنوتیک بیشتر به معنای فهم و از معنای تفسیر دور است. گفتنی است شلایرماخر را یکی از آغازگران طرح بحث هرمنوتیک میدانند، پس از او این دیلتای بود که به صورت جدی به این بحث پرداخت. پس از دیلتای، این مفهوم انعکاسی در آثار فلاسفه اگزیستانسیالیستی چون هایدگر و گادامر داشت و به تبع آن هرمنوتیک از نوعی روش به نوعی فلسفه واچرخید.
آیا از بیت « به گرد خاطر ما آرزو نمیگردید/ لب تو ریخت به دل، رنگ صد هوس ما» چه «میفهمی»؟ با این که این بیت را چه «تفسیر» میکنی؟ هممعنی هستند؟ ما وقتی در جسجوی فهمیدن چیزی هستیم، بیشتر به خودمان رجوع میکنیم در حالی که وقتی چیزی را تفسیری میکنیم به خود آن مراجعه میکنیم. به نظر میرسد بخشی از چالشهای موجود در خصوص هرمنوتیک آن است که برخی این جدایی را در نظر نمیگیرند.
احمد پاکتچی معتقد است که بحثهای هرمنوتیک از آلمان شروع شده است. در فضای هرمنوتیک آلمانی باید دو واژه Auslegung از Verstehen را جدا کرد. اولی یعنی گذاشتن چیزی به بیرون که در معنایی نزدیک به واژه «تفسیر» است. در تفسیر متن حرف میزند و مفسر معنا را از درون متن به بیرون میگذارد. اما هرمنوتیستهای مدرن در مواجه با متن این طور به متن نگاه نمیکردند از این رو از اصطلاح دوم به معنای فهمیدن استفاده کردند. در فهمیدن محور با فهمنده است، نه چیزی که فهمیده میشود. در این نگاه شناسا سعی میکند متن را بفهمد و فهم اصطلاحی کلیدی خواهد بود. فهم در خصوص متن که به نوعی شاهکلید تبدیل میشود.