کد خبر: ۸۵۰۸۸۰

نقد و بررسی سریال جان سخت؛ سوگ و ستیزه‌ای فراتر از تاب مخاطب

نقد و بررسی سریال جان سخت؛ سوگ و ستیزه‌ای فراتر از تاب مخاطب

«عملکرد امروز نمایش‌خانگی روی دیگر سکه و نقطه مقابل عملکرد تلویزیون است که به شکلی افراطی اقدام به سفید‌نمایی کرد و موضوعاتی را به نمایش گذاشت که تا این حد گل و بلبل در واقعیت جامعه وجود نداشت و از جایی به بعد با گسترده شدن اینترنت و شبکه نمایش‌خانگی بسیاری از مخاطبان خود را از دست داد. در ادامه شبکه نمایش‌خانگی نیز مسیر خلاف تلویزیون را در پیش گرفت و در اقدامی افراطی به بهانه همسویی با مردم و به نمایش گذاشتن واقعیت‌ها، همان بی‌فایده بودن رخداد تلویزیون را در قالبی دیگر تکرار کرد.»

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۹ - ۱۸ فروردين ۱۴۰۴

قسمت‌های متأخر دو سریال «جان سخت» و «تاسیان» نه‌فقط غافلگیرکننده که بشدت تلخ و غمبار بود، به طوری که با واکنش انتقادی برخی مخاطبان و طرفداران این مجموعه‌ها همراه شد. البته این واکنش‌ها بیشتر درباره قسمت چهاردهم سریال جان سخت بود. تماشای این قسمت‌های تراژیک در ایام نوروز که با حال و هوای شادی گره خورده، تلخی تماشای این قسمت‌ها را بیشتر کرد و این مسأله را در کانون بحث و گفت‌وگوها قرار داد که یک اثر نمایشی تا کجا و چقدر می‌تواند تلخ و گزنده باشد و آیا کارگردان می‌تواند حجم تلخی یک صحنه را به اندازه‌ای بالا ببرد که موجب رنجش و آزار ذهن و روان مخاطب شود. 

به گزارش ایران، این پرسش بویژه با توجه به شرایط روانی جامعه و فشارهای ناشی از بحران‌های اقتصادی و معیشتی، پررنگ‌تر هم می‌شود. به این معنا که آیا با این میزان از اضطراب، التهاب و فشارهای روانی که بر جامعه حاکم است، این میزان از اندوه یا خشونت، سلامت روانی جامعه را تهدید نمی‌کند؟ آیا این اندازه تراژیک بودن، ضرورت دراماتیک دارد و آیا می‌توان به بهای جذابیت‌های نمایشی و ملزوماتش، ذهن مخاطب را درگیر تنش‌ها و التهاب‌های اضافه قرار داد. در این گزارش تلاش کردیم به تأثیر روانی سریال‌های ملتهب بر سلامت روانی و اجتماعی جامعه بپردازیم.

نورون‌های آینه‌ای و نمایش‌های خانگی

«ریحانه عابدنیا»، روانشناس و منتقد سینما، بر این باور است که گرایش جهانشمولی با عنوان گرایش به خشونت و تنبیه در انسان‌ها وجود دارد و دلیل آن باور جمعی میان انسان‌ها به واسطه آموزه‌های اجتماعی است که از طرق مختلف به آنها منتقل شده و این باور در آنها به وجود آمده که جهان بر محور عدل بنا شده است؛ موضوعی که در واقعیت این‌گونه نبوده و ما در هیچ کجای جهان عدل مطلقی را نمی‌بینیم. 

بنابراین وقتی که انسان‌ها با هر میزان و در هر زمینه‌ای با بی‌عدالتی مواجه می‌شوند، گرایش به تنبیه در آنها بیدار می‌شود و در ادامه دست به تنبیه یا خشونت می‌زنند تا بتوانند آن باور را محقق و ایجاد عدالت کنند.

او در ادامه می‌افزاید: «طبیعتاً در جامعه‌ای مانند ایران که این بی‌عدالتی بیشتر است، گرایش آدم‌ها به تنبیه و خشونت نیز بیشتر خواهد شد، چرا که موارد زیادی با باور فکری آنها مغایرت دارد و باعث می‌شود میل به خشونت و تنبیه در وجود آنها بیشتر شود.»

به گفته این روانشناس، نوعی سلول در ساختار مغز انسان‌ها با عنوان «نورون‌های آینه‌ای» وجود دارد که نقش بسیاری در ارتباط برقرار کردن انسان با جهان پیرامون و سایر انسان‌ها دارد که مانند آینه عمل کرده و هر تصویری را که مقابل خود مشاهده کنند ذخیره کرده و ناخودآگاه تمایل به انجام و تکرار آن دارند. چرا که نورون‌ها تمایزی میان مشاهده و عمل قائل نمی‌شوند، بنابراین زمانی که انسان چیزی را مشاهده کند، این نورون‌ها به نوعی در مغز عمل می‌کنند که گویی انسان این عمل را تجربه کرده است.»

ترویج خشونت یا همسویی با مردم؟

این سینما تراپیست اظهار می‌کند: «نکته‌ای که در خصوص فیلم و سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی وجود دارد نیز ترویج همین خشونت و تأثیر آن بر نورون‌های مغزی انسان است که آنها را در شرایط تجربه تمام این بزهکاری‌ها قرار می‌دهد و به واسطه تماشای آثاری با مضمون خشونت، جنایت و... میل به خشم و تنبیه در مخاطبان بالا می‌رود. این در حالی است که نیاز است آثار ساخته شده از منظر روانشناسی و جامعه‌شناسی مورد بررسی قرار گیرند تا کمترین آسیب را متوجه مخاطبان کنند.»

این منتقد سینما بر این باور است که فیلمسازان نمایش‌خانگی به دنبال ساخت آثار باکیفیت و تأثیرگذاری لازم بر جامعه هدف نیستند، بلکه به نوعی تعمداً و بدون در نظر گرفتن نیاز اصلی مخاطبان، به واسطه ترویج خشونت صرفاً به دنبال دیده شدن و تأمین منافع مالی خود هستند و معمولاً این توجیه را دارند که جامعه ما نیز متشکل از همین خشونت‌هاست.

 بنابراین نیاز است تا بدانند که قرار نیست به بهانه تولید آثار فرهنگی، به وجود خشونت در جامعه دامن بزنند؛ بلکه باید به دنبال راهکاری برای کاستن آن و ارائه آن به مخاطبان باشند. با اینکه انسان امروزی به واسطه داشتن اینترنت و... به خوبی از اتفاقات رخ داده در جامعه آگاه است و نیازی به یادآوری آن با ساخت آثار خشونت‌بار نیست.

عابد‌نیا تصریح می‌کند: «عملکرد امروز نمایش‌خانگی روی دیگر سکه و نقطه مقابل عملکرد تلویزیون است که به شکلی افراطی اقدام به سفید‌نمایی کرد و موضوعاتی را به نمایش گذاشت که تا این حد گل و بلبل در واقعیت جامعه وجود نداشت و از جایی به بعد با گسترده شدن اینترنت و شبکه نمایش‌خانگی بسیاری از مخاطبان خود را از دست داد. در ادامه شبکه نمایش‌خانگی نیز مسیر خلاف تلویزیون را در پیش گرفت و در اقدامی افراطی به بهانه همسویی با مردم و به نمایش گذاشتن واقعیت‌ها، همان بی‌فایده بودن رخداد تلویزیون را در قالبی دیگر تکرار کرد.

به بیان این روانشناس صحبت این نیست که خشونت در آثار نمایش‌خانگی نمایش داده نشود، کما اینکه در فیلم ها و سریال ها در نقاط دیگر جهان نیز  همواره به آن پرداخته شده و واقعیت‌های جامعه به نمایش در آمده است، اما در پایان راهکار را نیز ارائه داده و به مخاطب می‌گویند که از این رفتارها کدام کارآمد است و کدام ناکارآمد و اینکه مخاطب با چه نگرشی می‌تواند موفق‌تر باشد. بنابراین باید این مهم در نظر گرفته شود که نمایش‌خانگی نیز مانند سینما قابلیت ترمیم، آموزش و درمانگری دارد و نیاز است تا از این فضا به شکلی کارشناسانه‌تر به نفع مخاطب استفاده شود.

ضرورت رده‌بندی سنی

«محمد‌رضا لطفی» کارگردان و منتقد سینما با اشاره به نسبت خشونت در آثار نمایش خانگی با آسیب‌های اجتماعی، می‌گوید: «صنعت تصویر در ایران اصولاً وابسته به موج است به گونه‌ای که در نگاهی به سینمای قبل از انقلاب و سینمای «کلاه‌مخملی‌ها» در آن دوران، تا «سینمای اکشن» در دهه ‌شصت و موج سینمای کودک در دهه ‌هفتاد، خواهیم دید که تولید‌کنندگان آثار تصویری تحت‌تأثیر این موج بودند و زمانی که می‌دیدند یک فیلم یا سریال با هر عنوان مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است، در اقدامی مشابه، به گونه‌ای موازی‌کاری کرده و اقدام به ساخت آثاری مشابه با همان مضمون می‌کردند و آنقدر این موضوع تکرار می‌شد تا جایی که دیگر مخاطب از آن خسته شده و به نوعی کار را پس می‌زد تا موجی دوباره به راه بیفتد.»

او در ادامه می‌افزاید: «همانگونه که شاهدیم تلویزیون نیز از این مهم مستثنی نبود و در آثار تولید شده در آن، در دوره‌ای شاهد گل‌کردن و پخش پشت‌سرهم سریال‌های آپارتمانی بودیم و در دوره‌ای نیز شاهد ساخت و پخش سریال‌های ملودرام و بعد سریال‌های تاریخی بودیم، به همین دلیل است که می‌گوییم صنعت فیلم و سریال ما فارغ از هر تفکری با هدف ذائقه‌سازی برای مخاطبان، متأسفانه تابع موجی حاکم در آن دوران است.»

به گفته این کارگردان، شبکه نمایش خانگی که اتفاقاً عمر طولانی هم ندارد و چند سالی است به صنعت تصویر ورود کرده نیز مانند تلویزیون و سینما عمل کرده و شاکله ساخت فیلم و سریال در آن، ریشه در موضوع خشونت و پرداختن گسترده به این مهم دارد و شاهدیم که خشونت در فیلم و سریال‌ها نیز از جایی آغاز شده و در ادامه کاملاً سلسله‌وار تحت عنوان «لات گرافی» ادامه پیدا کرده و اتفاقاً مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است. همان‌طور که می‌بینیم شاکله اصلی نمایش خانگی خشونت و لات‌بازی است و درست در نقطه مقابل آن سینمای ما کمدی است و تمام تلاش خود را می‌کنند تا از حاشیه حداقلی مخاطب بهره ببرند.

لطفی ادامه می‌دهد: «شاید بزرگ‎ترین مشکل ما این نیست که چنین آثاری ساخته شوند یا نشوند، چرا که خارج از اختیار ما بوده و چه بخواهیم و چه نخواهیم سوار بر موج حاضر که همان به تصویر‌کشیدن خشونت است، ساخته خواهند شد. موضوع مهم این است که در خصوص ساخت این دست آثار و نیز تماشاگران و جامعه هدف سریال‌های حاوی خشونت، در تمام جهان رده‌بندی سنی وجود دارد؛ نکته مهمی که سال‌هاست در ایران مغفول مانده و به آن پرداخته نشده است. این در حالی است که عمده مخاطبان شبکه نمایش خانگی در کشور را رده سنی نوجوان به خود اختصاص داده‌اند.»

لزوم تغییر نگرش در ساخت آثار نمایشی

به اعتقاد این کارگردان و منتقد سینما، در نگاه ایده‌آل‌گرایانه سازندگان این آثار باید به دنبال موضوعاتی جز خشونت برای جذب مخاطبان باشند و جذابیت‌های بصری دیگری را در نظر بگیرند یا در صورت پرداختن به خشونت راهکارهایی را برای مصون ماندن مخاطبان خود بخصوص مخاطب کودک و نوجوان در این آثار در نظر بگیرند که معمولاً این اتفاق نمی‌افتد. اما آنچه که واقعیت دارد این موج خشونت میان مخاطبان امروز طرفدار دارد و شبکه نمایش خانگی و حتی سینما نه‌تنها در خصوص ساخت و پرداخت موضوعات پیشرو نیستند، بلکه به نوعی پیرو هستند، از این رو این‌گونه نیست که موضوعی را در جهان ذهنی خود ترسیم کرده به تصویر بکشند و به مخاطبان القا و سلیقه‌سازی کنند، بلکه صرفاً به این امر توجه می‌کنند که مخاطب چه چیزی را دوست دارد و به همان می‌پردازند.

در نتیجه موضوع ساخت و ارائه آثار موضوع عرضه و تقاضاست و تا زمانی که مخاطبان از آن استقبال نکنند و متقاضی نباشند، در ادامه چنین آثاری ساخته و عرضه نخواهند شد. بنابراین نمی‌توان صورت مسأله را پاک کرد، بلکه باید به دنبال راهکار باشیم و چاره این است که مخاطبان این فیلم و سریال‌ها درجه‌بندی سنی شوند؛ امری که با دستور و اجبار نمی‌توان آن را عملی کرد، بلکه نیاز به فرهنگ‌سازی دارد که قطع به یقین در این حالت خشونت در فیلم و سریال‌ها کمترین آسیب را متوجه مخاطبان خواهد کرد.

برچسب ها: جان سخت تاسیان
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین