روزنامه خراسان نوشت: خودکشی لیلا و علیرضا پهلوی به عنوان نیمی از فرزندان شاه،نشان می دهد که خانواده شش نفره محمدرضا پهلوی با بحران های عمیق اخلاقی، اعتقادی و روانی دست به گریبان بوده و هست.
با توجه به نکاتی که به آن ها پرداخته شد، بر این دیدگاه می توان دلایل زیر را برشمرد:
1-اگر آن چنان که خاندان پهلوی ادعا کرده اند، خودکشی لیلا و علیرضا ناشی از افسردگی شدید بوده است، باید به این سوال پاسخ داد که با توجه به امکانات مالی دو شاهزاده، چرا آن ها به درمان خویش اقدام نکرده اند؟ به ویژه آن که علم روان شناسی پیشرفت های چشمگیری در اروپا و آمریکا کرده و بسیاری از بیماری های روحی و روانی را می توان دست کم کنترل و مهار کرد.
2 چرا این همدلی و دلسوزی میان اعضای خاندان پهلوی وجود نداشته که حتی در صورت مخالفت و مقاومت، نسبت به درمان دو شاهزاده بیمار اقدام کنند؟ آیا خاندانی که بر بیماری شدید 2 عضو جوانش چشم فرو می بندد، می تواند برای مردم ایران ،ادعای دلسوزی کند؟!
3 دو نکته پیشین با توجه به ادعای خاندان پهلوی مطرح شد، اما بر افسردگی روانی لیلا و علیرضا خرده ها می توان گرفت. روزانه، ده ها نفر در ایران، عزیزان خود را بر اثر پایان طبیعی عمر یا سوانح غیرطبیعی از دست می دهند. اگر بنا باشد فقدان نزدیکان، به تنهایی، به بروز افسردگی های شدید و نهایتا خودکشی بینجامد، علی القاعده باید به تعداد مرگ و میرها، خودکشی نیز روی دهد؛ امری که آمارها کاملا برخلاف آن حکم می دهند. این جاست که باید پای را از دایره تنگ افسردگی روانی فراتر نهاد و عوامل دیگری را در نظر آورد.
4 فیلسوفان دین، یکی از مهم ترین آثار دینداری در میان عموم مردم را صبر در برابر مصیبت ها و نیز معناداری حیات می دانند.به دیگر سخن، افزون بر این که آموزه های دینی بر خودکشی، خط بطلان می کشند، جهان بینی دینی اساسا مانع از این می شود که فرد دیندار به مرز خودکشی برسد. بنابراین به طور طبیعی باید پذیرفت که بیگانگی با دین و حتی ضدیت با آن، عاملی بوده که نیمی از فرزندان شاه را به ورطه خودکشی کشانده است.
5 آخرین اظهارات فرح پهلوی درباره خودکشی دو فرزندش، نشان می دهد که آن ها با استفاده از ثروت بادآورده شان، گام در راهی نهاده بودند که شاید فرجامی جز خودکشی نداشت. بی تردید، رسوخ همزمان «نیهیلیسم» یا همان پوچ گرایی و فساد اخلاقی و اعتیاد در پیکره یک خانواده، شیرازه آن را از هم می گسلد و ثروت فزون تر، مانند یک کاتالیزور این روند را شتاب می بخشد.
6 خاندان پهلوی همچنان پیام انقلاب ملت ایران را نشنیده و در ارزیابی دلایل پیروزی این انقلاب، عامدانه خود را به تغافل می زند. اگر خاندان پهلوی دلایل پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 را به درستی واکاوی می کرد و پیامدهای ضدیت با دین و باورهای مردم را میپذیرفت، لااقل می توانست از فرو افتادن دو عضو جوان خود در دام پوچ گرایی، فساد اخلاقی و اعتیاد جلوگیری کند.