یک دیوار رنگارنگ، چند میخ، کلمه مهربانی و دیگر هیچ. این است حال و روز این روزهای دیوار مهربانی در پایتخت. برخی دیوارها که وضع بهتری دارند چند لباس ژنده و پاره هم روی میخ دارند و لباسهای مندرسی که روی زمین پخش و پلاست. رو به روی متروی میدان حر حتی میخهای روی دیوار هم کنده شده. فقط چند حفره خالی میبینی و رنگی که از دیوار مهربانی مانده است. کاملاً تعطیل است. زنی میگذرد نگاهش به دستهای من است که از دیوار خالی عکس میگیرم. میگوید خانم تمام شد، عمر مهربانی هم سرآمد.
جملهاش بارها در سرم تکرار میشود. واقعاً کجاست آن همه ذوق، شور و استقبال از این ایده.عمرش تمام شد؟ چرا کسی این روزها ایدهای که میلیونها نفر را جذب کرده بود دنبال نمیکند. چرا کسی به فکر سر و سامان دادنش نیست؟ شاید فصل گرما مردم را بیعلاقه کرده یا وضع آشفته و نابسامان دیوارها. آیا براستی عمر مهربانی سر آمده؟
لیلی ارشد، مدیرعامل خانه خورشید که تجربه سالها کار با زنان معتاد و آسیبدیده را در محله دروازه غار و شوش دارد میگوید: «من هر روز از کنار این دیوارها و یخچالها در شوش عبور میکنم. عمرشان به سر آمد و تمام شد. این ایده را دوستانی پیشنهاد دادند که خیلی لحظهای وارد این جریان شدند و فکر میکردند این ایده میتواند حرکتی مهم، متفاوت و عمیق باشد. کار اجتماعی پوست انداختن میخواهد و به همین راحتیها نیست که اگر ایدهای را دیدیم لحظهای اجرایش کنیم و فکر کنیم موفق هم خواهد بود.
فعالیتهای اجتماعی این گونه نیازمند تجربه، دانش و سالها نزدیکی با مسائل اجتماعی و آسیبهاست. این چنین ایدههایی فقط میتواند عدهای را جوگیر کند. نمیدانم چقدر فعالیتهای این دیوارها را پیگیری کردهاید؛ بارها دیدهام مردم چیزی میگذارند و کسی که منتظر است سریع برش میدارد و همان لحظه فرد دیگری میآید و آن را میخرد. این یک سوی قضیه و سوی دیگر هم لباسهای کهنه و کثیف است که هم توهین به کرامت انسانی بود و هم چهره شهر را زشت کرده بود.»
به گفته لیلی ارشد ممکن است روزی یک حرف نو بتواند تا زمان کوتاهی مردم را جذب کند، اما اگر این ایده بیریشه و بیبن و از دانش و تفکر دور باشد، ماندگاری ندارد. آیا کسی از خودش پرسید چگونه این ایده در آینده پیگیری میشود؟ این دیوارها قرار است کجای شهر نصب شود؟ به مردم چگونه دربارهاش اطلاعرسانی کنیم؟ تنها کاری که شد، این بود که شهرداری از راه رسید و چند دیوار را رنگ آمیزی کرد و بعد چند میخ به دیوار نصب شد و تعدادی جوک و تمام.
دیوار مهربانی خیابان آذربایجان هم وضعیت مشابهی دارد. با همان شعار «نیازداری بردار، نیاز نداری بگذار». یکی دو لباس پاره و کثیف به میخهای روی دیوار آویزان شده. پیراهنی هم روی زمین مچاله شده. پسر بچهای با پا لباس گلوله شده را پرتاب میکند. درست مثل توپ: «مامانم گفته دست نزن، این لباسها کثیفند.»
آیا دیوارهای مهربانی باید ساماندهی میشد؟
«عشق آن است که موقوف به هدایت باشد.» اکبر رجبی، مدیر مؤسسه خیریه طلوع بینام و نشان ها حرفهایش را با این جمله شروع میکند: «همین که در جامعه ما مهربانی بود من خوشحال بودم. جامعه ما به مهربانی نیاز داشت اما این ایده باید هدایت میشد. این ایده به ذات خوب بود. ما کار تیمی بلد نیستیم باید یک عده در کنارمان بودند و کمکمان میکردند. مردم ما نیاز به آموزش دارند. یادتان میآید روزی اگر در شهرها گل میکاشتند مردم میکندنشان؟ مردم امروز یاد گرفتهاند گلها را همه جا ببینند اما از شاخه جدایش نکنند.»
او از ایده خودشان برای معتادان کارتن خواب میگوید: «ما آدم ها را فقط دورهم جمع نکردیم که به آنها غذا بدهیم. ما برایشان اشتغال ایجاد کردیم تا مردم این افراد را باور کنند. باور اینکه یک کارتن خواب هم بهبود مییابد که توانمند میشود.»
مجید صفارینیا، روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه اما این ایده را ارزشمند میداند: «این حرکت به خودی خود قابل تحسین است. حتی اگر از روی هیجان و احساس باشد، اما اسباب و لوازم آن از سوی مسئولان فراهم نشد. مردم توانستند ایدهای به این خوبی را خودشان طرح کنند و حالا نیازمند حمایت هستند.»
به اعتقاد او از رونق افتادن فعالیت این دیوارها به خاطر فصل گرماست، چون خیلی از مردم فکر میکنند به خاطر تابستان نیازمندان به لباس احتیاج ندارند. شهرداری باید باجههایی را ویژه نگهداری این لباس ها و حتی وسایلی که مردم به آن نیاز ندارند طراحی کند تا این لباسها به این شکل روی زمین پخش و پلا نشود.
دیوار مهربانی و کرامت انسانی
آیا شیوهای که دیوارهای مهربانی برای جذب خیران داشتهاند درست بوده است؟ آیا این ایده احساسی، از روی عاطفه صرف و بدون برنامهریزی اجرا شد؟
«ایده دیوارهای مهربانی کاملاً غیرکارشناسانه بود و من حدس میزدم که عمرش خیلی زود تمام شود، اما نه به این کوتاهی و این روزها واقعاً پایان یافته است.»
این گفتههای قاسم دریاباری، مدیر روابط عمومی انجمن یاریگران خورشید است. اوکه بیش از 8 سال تجربه کار داوطلبانه و آموزش به کودکان را در کورههای آجرپزی منطقه محمودآباد شهرری دارد،می گوید: «خیلی از نهادهای مدنی هم به سمت حرکتهای خیریهای صرف رفتهاند. من با این فعالیت های احساسی، بدون کارشناسی و مبتنی بر عواطف زودگذر کاملاً مخالفم. این برنامهها هدف بلند مدت ندارند و نتیجه بیشترشان افزایش نیازمندان در جامعه است و معمولاًهم زود تمام میشوند. نمیخواهم جمع ببندم اما فعالیت هایی از این دست باعث شده عدهای ازنیازمندان از احساسات مردم سوءاستفاده کنند و تن به کار ندهند. مثلاً در همین منطقه محمود آباد شهرری عدهای کورهها را بر اساس تعداد خیرانی که به آنها سر میزنند اجاره میدهند. حرکتهای احساسی این گونه مانند ازدواجهای احساسی دوام زیادی ندارند.»
دریاباری که دیوارهای مهربانی و فعالیت هایشان را مدتی رصد میکرده معتقد است: «برخی کمکها در جامعه براساس اعتقادات مردم است. مثلاً خیلی افراد به نیازمندان کمک میکنند، چون به لحاظ مذهبی اعتقاد دارند که باید به نیازمندان یا یتیمان یاری کنند. این افراد ممکن است تحت تأثیر تبلیغات موقتی به این دیوارها هم کمک کرده باشند اما بعد وقتی میبینند مشتری اصلی این دیوارها معتادان هستند و احتمالاً این با آموزههای آنها همخوانی ندارد از کمک دلسرد میشوند. دیوارهای مهربانی کرامت نیازمندان را هم نشانه میگیرد.
چون یک نیازمند واقعی که احساس غرور و کرامت دارد، دست به این لباسهای کهنه و کثیف نمیزند. پس دیوارها بعد از یک مدت تبدیل شد به پاتوق معتادانی که لباسها را بیشتر برای فروش میخواهند. بهتر است مردم برای این نوع کمکها به سراغ انجمنهای مردمی بروند. ما خودمان این لباسها را در کورهها پخش میکنیم اما اول همه را میشوییم. حتی اگر لباسی مندرس و کهنه به نظر بیاید آن را کنار میگذاریم. چون شأن و کرامت انسانها برایمان مهم تر است.»
دریاباری از نوع کمکهای خیریهای صرف که نمایشی از فقر را نشان میدهد نیزانتقاد دارد: «شهرداری تهران اکنون در مناطق حاشیهای غذا پخش میکند. پخش غذا چنان در این مناطق رواج یافته که تا اعلام کنیم منطقهای نیاز به مواد غذایی دارد همه احساساتی میشوند و مشارکت میکنند. اما همه بدانند که کار خیر فقط غذا پخش کردن نیست و ایران هم آفریقا نیست. دلم میخواهد بپرسم این همه پخش غذا کدام مشکل را حل کرده؟ چه مشکلی از حاشیه نشینی را برطرف کرده؟ نه تنها حل نکرده که ورود شهرداری باعث شده جنبه احساسی موضوع بیشتر شود و کلی انرژی و بودجه هدر رود.»
به گفته او 30 تا 35 ان. جی. او این روزها فعالیت آموزشی و پایهای میکنند اما بیش از 300 گروه مشغول پخش غذا هستند: «این کمکها یا پخش وسایل زندگی باعث شده عدهای مثلاً در کورهها یک زندگی نمایشی داشته باشند تا بتوانند از کمک خیران استفاده کنند. درست مثل نمایشگاه. همین فعالیتهای احساسی موجب شده کودکانی که برای آموزش مشتاق بودند به نهادهایی که این فعالیتها را دارند مراجعه نکنند، چون خانوادهها ترجیح میدهند جلوی چشم نیکوکاران باشند.»
این روزها یک دیوار رنگارنگ، چند میخ روی دیوار، لباسهای کهنه و مندرس و... دیگر هیچ. خیلیها میپرسند مهربانان را چه شد؟