بوی خوش پوتین
من فکر میکنم اصولگرایی اصولا خیلی از اصلاحطلبی به اصلاحات نزدیکتر است. نمونهاش هم این که تنها رئیسجمهور تاریخ ایران که در طول سه سال، سه بار به آمریکا سفر کرده و به کاخ سفید هم نامه نوشته، یک رئیسجمهور اصولگرا (انشاءالله) است. ضمن اینکه رئیسجمهور شوروی یا روسیه فقط و فقط در طول دوره ریاست جمهوری یک اصولگرا به تهران میآید. آنهم چه رئیسجمهوری! خوشتیپ، ورزشکار، خوشقول و بامرام که تابهحال به چندتا قطعنامه شورای امنیت علیه ایران رأی مثبت داده و انشاءالله اینبار هم که برای توافق بر سر رژیم حقوقی دریای خزر و عقد قراردادهای میلیاردی میان ایران و روسیه قدم رنجه میکند، با دست خالی برنمیگردد!
(اصولا مأموران کاگب، عادت ندارند از هیچ مأموریتی با دست خالی برگردند، مگر اینکه برای قطع و آوردن دستهای متهم اعزام شدهباشند، که آنهم البته یک بحث جداگانه ای است.)
تا به حال رایس و سارکوزی برای برانگیختن پوتین علیه ایران با او دیدار کردهاند و ایبسا تا الآن که این متن را میخوانید مرکل هم با پوتین دیدارَکی کرده باشد. به نظر من که کار بیهودهای میکنند، چون پوتین در هر صورت کار خودش را که گرفتن پول و امتیازهای بیشتر از ایران و انجام کارهای کمتر برای ایران است، میکند.
توصیه ایمنی: راستی این برادران شدیدا اصولگرای ما، اگر یک وقتی آقای پوتین چهارتا حرف ضدآمریکایی زد، هیجانزده نشوند و حرفهای خداپیغمبری توی دهانش نگذارند. یک وقت دیدید این هم مثل بچههای چهگوارا بیجنبه از آب درآمد و گفت: «به نام روسیه و خلق روسیه!»
پدر مهربان همجنس گرا! اگر فکر می کنید بازار تکذیب و توجیه فیلم ها فقط مخصوص سیاست مدارهاست، اشتباه کرده اید. یک اسقف اعظم که قبلا جلوی دوربین یک تلویزیون ایتالیایی اعتراف کرده بود که همجنس گراست، بعدا دبه درآورد.
البته میزان این دبه درآوری، به آن میزانی نبودکه ما با آن آشنا هستیم (یعنی: «کی بود، کی بود؟ من نبودم» و «فیلم مونتاژی است») و این اسقف اعلام کرد: «من برای برداشتن نقاب از چهره آن ها که واقعا همجنس گرا هستند، خودم را همجنس گرا معرفی کردم.»
به نظر من جدا باعث خوشحالیست که آن برنامه درمورد کسانی که در مقابل دوربین ها مرتکب تجاوز به عنف می شوند نبوده، و الا این پدر مهربان، لابد برای برداشتن نقاب از چهره متجاوزین، به مجری یا فیلم بردار، یا هر جاندار دیگری که دم دستش می رسید، تجاوز می کرد!
به گزارش بی بی سی، مقامات واتیکان، این کشیش اعظم را که در واتیکان مشغول به کار (چه کاری؟) بوده، تعلیق کرده اند. معلوم می شود همه توصیه های ایمنی را در این بخش جدی می گیرند!
باقر موطلایی، هنوز امید مایی!الآن که من توی زیرگذر هستم (البته امیدوارم با توجه به فضای مطلب بالایی برایتان سوءتفاهم ایجاد نشود! منظورم اینست که دارم زیرگذر مینویسم) بازی استقلال و پرسپولیس در حال انجام است و چندمیلیون از شهروندان عزیز مشغول تحمل استرس و فشار خون، جویدن ناخنها، فریاد کشیدن، زدن مشت و لگد، یاد کردن از اعضای خانواده بازیکنان و مربیان، و پیوند زدن میان جوارح سماور و خاور و داور هستند.
من هم میتوانم زیرگذر را کمی دیرتر بنویسم تا نتیجه را داشته باشم؛ ولی ازآنجاییکه فکر میکنم طنز هم بهقدر فوتبال مهم است، حاضر به گذشت و عقبنشینی نیستم. با این حال حاضرم تا این حد با فوتبال همکاری کنم که یادآوری کنم در ضیافت شامی که به مناسبت همین دربی قرار بود در هتل المپیک با حضور دو تیم و شهردار تهران برگزار شود، پیراهن شماره 10 تیم پرسپولیس با نام قالیباف به وی اهدا شد. یعنی درحقیقت آماده بود تا به وی اهدا شود ولی چون استقلالیها چند دقیقه قبل از شروع ضیافت پیغام دادند که نمیآییم، شهردار تهران هم از حضور امتناع کرد و درنتیجه پیراهن پرسپولیسیها ماند روی دستشان.
نکته جالب اینکه اسپانسر هر دو تیم استقلال و پرسپولیس، تعاونی اعتباری شهر، وابسته به شهرداری تهران است.
لابد شما هم موافقید که بهترین، واجبترین، فوریترین و مفیدترین کاری که با پولهای قلمبهشده در تعاونی تپلی مثل تعاونی اعتبار شهر میتوان انجام داد، کمک به تیمهای قرمز و آبی است تا خودشان توی ورزشگاه و فدراسیون توی کله هم بزنند و طرفدارانشان شهر را به آشوب بکشند و اتوبوسهای شهرداری را به آتش بکشند.
با تمام این اوصاف من با اهدای پیراهن شماره 10 به آقای قالیباف موافقم، و حتی معتقدم اگر جمع مدیران طراز اول جمهوری اسلامی ایران را به شکل یک تیم فوتبال درنظر بگیریم، محمدباقر قالیباف سابقه و یا توانایی بازی در هر پستی را دارد:
*میتوان با سپردن یک نیروی نظامی، او را به شکل مدافع به کار گرفت.
*میتوان با بحرانیتر شدن اوضاع، او را به میانه میدان فرستاد و مثلا نیروی انتظامی را برعهدهاش گذاشت.
*سابقه حضور در نوک حمله را به شکل کاندیداتوری ریاست جمهوری دارد، هرچند که در موقعیت گلِ سال 84 در مقابل دروازه خالی، توپ را به اوت زد؛ اوتزدنی!
*درنهایت الآن هم در دروازه ایستاده و باید علاوه بر حملات تیم مقابل، ضربات غضنفرهایی هم که به تیم خودی گل میزنند را تحمل کند.
*ضمنا بسیاری از بازیکنان حریف یا حتی تیم خودی، بدشان نمیآید او را در موقعیت توپجمعکن ببینند!
بخشی از ترانه باقر موطلایی را هم، بدون هیچ چشمداشتی از تعاونی اعتبار شهر تقدیم به طرفداران آقای قالیباف می کنم:
باقر پا شکسته هنوز از پا ننشسته
پشت دشمنانش را یکی یکی نشکسته
باقر موطلایی یه عمره که دویده
آخر با پای خسته روی پاستور ندیده!
باقر راهو به دشمن تو هر میدونی بسته
تو جاده ی زندگی ، باقر پاهاش شکسته
مردم توی میدانها
میگن با هم یک صدا
باقر موطلایی هنوز امید مایی
باقر موطلایی هنوز امید مایی
...
انتقادپذیرترین دولت در جمع منتقدینتنها دو روز بعد از حضور آقای احمدینژاد در دانشگاه تهران که با اعتراض بسیاری از دانشجویان نسبت به سیاستهای رئیسجمهور محبوب و مردمی برگزار شد، اطرافیان و اعضای دفتر ریاست جمهوری نشان دادند که بیدی نیستند که با این بادها بلرزند. درنتیجه یک ضیافت افطاری با حضور رئیسجمهور محبوب و مردمی و «نمایندگان دانشجویان کشور» برگزار شد تا مشت محکمی به دهان کسانی که به دهانشان همیشه مشت محکم میخورد، بخورد.
نمایندگان کلا متعلق به سه طیف بزرگ از تشکل های دانشجویی بودند:
یا از قدیم طرفدار آقای احمدینژاد بودند،
یا جدیدا و به مدد امدادهای غیبی وزارت علوم و سایر نهادهای دانشجویی به وجود آمدهبودند تا به نمایندگی از دانشجویان از آقای احمدینژاد و دولت طرفداری کنند
و یا مانند طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت، از بغض گروه رقیب به دامان دولت پناه بردهبودند.
نتیجه کلی آن که «همه نمایندگان سراسر کشور» در فضایی معنوی و سرشار از رایحه مهرورزی و خوش خدمت، به مدح و ثنای دولت نهم و انتقاد از منتقدین پرداختند. البته اگر بخواهم بیانصافی نکنم باید به این هم اشاره کنم که چندتایی هم انتقاد و درخواست در حضور محترم رئیسجمهور محبوب و مردمی (بسه یا بازم تکرار کنم؟) مطرح کردند، ازجمله انتقاد از حضور مدیرانی که هنوز با دولت همسو نیستند و همچنین درخواست برای اختصاص مکان مناسب به یک تشکل نوبنیاد.
ضمنا تا یادم نرفته بگویم که آقای احمدینژاد در این جلسه تأکید کرد که این دولت، انتقادپذیرترین دولت جمهوری اسلامی ایران است.
اخبار نفتی دوتا خبر هم بخوانید بد نیست. اول این که قیمت نفت به بشکهای 84 دلار رسید که این را به تمام نفتداران، نفتفروشان و بشکههای عزیز تبریک عرض میکنم. دیگر این که بودجه واردات بنزین تمام شده و مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فراوردههای نفتی اعلام کردهاست «با توجه به اتمام بودجه 5/2میلیارددلاری واردات بنزین، در حال حاضر بنزین وارداتی کشور از محل منابع داخلی شرکت نفت تأمین میشود.» این در حالی بود که من تابهحال فکر میکردم کل بودجه مملکت از محل منابع داخلی شرکت نفت تأمین میشود. چه جالب!
پل هوایی 1- معاون مجتمع قضایی خانواده از افزایش طلاقهای توافقی میان زوجهای تهرانی خبر داد.
اگر بخواهیم مقدار پر لیوان را ببینیم خبر خوبی است ازآن جهت که زوجهای تهرانی دارند عادت میکنند به جای جنگ و دعوا و جیغ و فریاد و ناسزا و حتی خون و خونریزی، با توافق و تفاهم از همدیگر جدا شوند. کاش این طلاق توافقی بین سیاستمداران ما هم رواج پیدا کند.
2- داربی پایتخت مساوی شد. معلوم می شود شهردار تهران در سرازیر کردن بودجه عمومی شهر به چاه ویل قرمز و آبی عادلانه عمل می کند. آجرکم الله یره!