یادداشت وارده؛ امیر هاشمی مقدم؛ گویا بدجوری حیوانستیزی و مخالفت با محیط زیست در رگ و خون ما ایرانیان ریشه دوانیده است. یکی در جنوب چند بز کوهی را شکار کرده و با افتخار در هنگام فیلم گرفتن، برای سازمان محیط زیست شاخ و شانه میکشد.
پیش از شناسایی این شکارچی بیرحم، کلیپی از شکارچی بیرحم دیگری پخش میشود که سگ خودش را در میان قهقهه مستانه دوستانش، تا سر حد مرگ کتک میزند. مدافعان حقوق حیوانات تجمع کرده و اعتراض میکنند به این رفتار و سازمان محیط زیست هم با همکاری دادستانی استان گلستان مجرم را دستگیر مینمایند.
هنوز داغی این ماجرا باقی است که کلیپی از کشتن یک سگ به هنگام جفتگیری منتشر میشود. این را هنوز به نتیجه نرسانده خبر از تداوم تخریب جنگلهای هیرکانی شمال به گوش میرسد. آن را هنوز اقدام نکرده یک خبر دیگر و همین طور خبر بد پشت خبر بد. اخباری که نشان از تیرهروزی وضعیت محیط زیست و حیات جانوری در ایران دارد.
اما حتی بیشتر آنهایی که با دیدن صحنه شکار و یا آزار جانورانی خیابانیای چون سگ، دلشان میسوزد، همانها هر سال در قتل عام چندین میلیون ماهی قرمز مشارکت میکنند. با بهانههایی همچون ایرانی بودن این رسم، اصرار کودکانشان بر خرید ماهی، یا بیارزش بودن جان ماهی به نسبت جان دیگر جانداران! سهراب بیخود نمیگفت: «گل شبنم چه کم از لاله قرمز دارد.»
سالها است در ایران بسیاری از افراد دارند مخالفتشان را با نگهداری ماهیهای قرمز که تقریباً صد در صدشان به کام مرگ فرستاده میشود، مخالفت میکنند. اما همچنان رسم جدید (گرچه این اصطلاح خودش یک پارادوکس است) ماهی قرمز بر سر سفره هفتسین ادامه دارد. هرچند نمیتوان بر تعداد قابل توجه افرادی که به جنبش نخریدن ماهی قرمز پیوستهاند، چشم پوشید؛ اما همچنان آمار خرید ماهیهای قرمزی که به کام مرگ فرستاده میشوند، بسیار بالا است.
سالهاست مینویسیم که این رسم تازه ابداع شده، نه ایرانی است و نه اخلاقی. اما گوشهای اندکی این پیامها را شنیدهاند. در هیچ سند و مدرکی اشاره به ماهی قرمز در سفره هفتسین نشده است (و این در حالی است که در ادبیات کهنمان به نوروز، چهارشنبهسوری، سفره هفتسین، نوروزیخوانی و بسیاری از سنتهای مربوط به نوروز اشارههای واضح قراوانی شده است). همه شواهد نشان از آن دارد که این سنت به شیوهای وارونه، کمتر از یک سده پیش از چین به ایران آورده شد. اما همین که این سخن را بر زبان میآوری، نیروهای واکنش سریع اجتماعی که در پی هر چیزی به دنبال یک تئوری توطئه میگردند، مدعی میشوند که همه اینها برای از بین بردن سنتهای نوروزی است. البته در این راه برخی قلم به دستان نیز، به یاریشان شتافتهاند؛ بیآنکه سرنخی درباره ماهی قرمز در فرهنگ و ادبیات ایران کهن نشان دهند. و بیآنکه حاضر به گفتگو و مناظرهای در این راه شوند. صرفاً بر اساس همان تعصب خامی که به هر آنچه منسوب به فرهنگ ایران باستان باشد، دارند. بیآنکه درستی و نادرستیاش را بدانند.
سالهاست مینویسیم و میگوییم که حتی اگر چنین چیزی ریشه در فرهنگ ایران باستان داشته باشد (که به هیچوجه ندارد و سر سوزنی در این باره نمیتوان مدرک مستند نشان داد)، باز هم یک امر غیراخلاقی است. اینکه موجودی زنده را برای چندین روز در محیطی کوچک زندانی کنی و دیر یا زود او را به کام مرگ بکشانی. او را و نزدیک به ده میلیون همنوع دیگرش را تنها برای ارضای حس خودخواهی اشرف مخلوقات بودنمان.
آنانکه ماهی قرمز در خانه را بهانهای میدانند برای آشنایی و خو گرفتن کودکانشان با جانداران و طبیعت، هیچ به این نمیاندیشند که با این کار، فرهنگ به اسارت گرفتن جانداران و تسلط انسان بر حق زندگی و مرگ آنان است که به فرزندانشان منتقل میکنند و نه همنوایی با طبیعت را.
رسم گذاشتن ماهی و تخم مرغ سر سفره هفت سین رسمی است که از زمان دولت ایلخانیان مغول در ایران جا افتاده یعنی از هشتصد سال پیش
به این دلیل ایرانیان چنین کردند تا نوروز را با دو سنت مغولی پیوند بزنند ماهی نشانه خوش یمنی است نزد مغول ها و تخم مرغ را مغول ها می شکاندند و با دیدن زرده آن به مبارک بودن یا نبودن انجام عملی تصمیم می گرفتند
نظیر فال حافظ نزد ایرانیان