یادداشت دریافتی*- مهاجرت، پربسامدترین واژهٔ این روزها در رامهرمز است. هر شهروندی، برای فهم علل وقوع و کشف چرایی حوادث اخیر (مانند نزاعها) در مناطق حاشیهای و ابعاد دامنه دار آن در رامهرمز سعی بر یافتن پاسخی دارد که ذهن بیقرار و پرسشگرش را تسکین دهد.
برخی شهروندان اصرار دارند که به همه بگویند مقوله محوری و منشا اصلی این رویدادها، «مهاجرت» است. آنقدر این پاسخ قدرت اقناع و رضایت ایجاد میکند که از نظر اینان توسعه و سرنوشت شهر در گرو روشن شدن تکلیف همه با این پدیده است.
تلاش شهروندان برای تبیین پدیدهها و چالشهای پیش روی شهرشان اگرچه در خور ستایش است اما باید دانست و پذیرفت که رخدادهای اجتماعی و فرهنگی اگرچه نمودِ بیرونی و تجلی عینی سادهای دارند ولی کشف روابط میان متغیرهای مستقل تاثیرگذار بر آنها بسیار پیچیدهتر و دشوارتر از آن چیزی است که تصور میشود.
نه تنها رامهرمز، زادگاه سلمان فارسی، بلکه استان خوزستان در دهههای گذشته به دلایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از جمله وقوع هشت سال جنگ تحمیلی، توسعه نامتوازن، تحول در زیرساختهای صنعتی و کشاورزی و همچنین رونق اقتصادی قابل توجه نسبت به استانهای همجوار با نقل و انتقالات شدید جمعیتی روبرو شده است، به طوری که روند مهاجرت در این استان ویژه بوده است.
تحلیل نتایج حاصل از پژوهشها و همچنین آمار ارایه شده در سرشماری دهههای اخیر نشان میدهد که یکی از جدیترین چالشهای پیش روی استان خوزستان، مسئله مهاجرت بوده است.
اگرچه علل مهاجرت و جابجایی گروههای جمعیتی در استان، از سالی به سال دیگر و از منطقهای به منطقه دیگر منشا و دلایل متفاوتی دارد اما وجه مشترک همهٔ آنها، جدا شدن از زادگاه و اسکان در مناطق شهری دور و نزدیک است.
از منظر جامعهشناختی مهاجرت به خودی خود، مسئله نیست اما هنگامی که نرخ آن در قیاس با یک سال پایه و در یک دید کل گرایانه، قابل توجه و نابهنجار باشد میتوان آن را به عنوان یک مسئله اجتماعی تلقی کرد. نتایج سرشماریها نشان میدهد مسئله مهاجرت در استان خوزستان را در چند سطح متفاوت میتوان تحلیل کرد.
اول اینکه استان خوزستان از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۹۰ بجز دهه ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۵ به علت پیامدهای جنگ تحمیلی، (به ویژه بازگشت مهاجرین) همواره مهاجرفرست بوده است، و پس از آن عمدهترین موضوع جالب توجه تمایل به جابجایی گروههای جمعیتی در درون استان بوده است، به گونهای که در سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ و در یک دوره ۵ ساله حدود ۱۶۰ هزار نفر در میان شهرها و روستاهای استان خوزستان جابجا شدهاند.
در همین دوره زمانی، حدود ۶۰ هزار نفر از سایر استانها وارد خوزستان شدهاند در حالی که ۱۱۵ هزار نفر از ساکنین استان خوزستان برای سکونت به استانهای اصفهان، تهران و فارس و سایر استانهای کشور مهاجرت کردهاند. (۲۵ درصد استان اصفهان، ۱۳ درصد استان تهران، ۸ درصد استان فارس)
بدیهی است توزیع جغرافیایی مهاجرین در سطح استان و در شهرستانهای مختلف یکسان نبوده و بر همین اساس دقت در آمار مربوط به دهه منتهی به سال ۱۳۸۵ نشان میدهد که شهرستانهای آبادان و مسجد سلیمان همواره با شاخص منفی مهاجرت که نشانگر بیشترین مهاجرفرستی است مواجه بودهاند و ماهشهر جذابترین شهر استان برای پذیرش مهاجرین بوده است.
نکتهای که در لابلای این آمار و در ارتباط با باور عمومی مطرح شده در ابتدای نوشتار درباره نگرش شهروندان مطرح شده است این است که در سرشماریها و ثبت آمار جابجایی افراد و گروههای جمعیتی در استان خوزستان، رامهرمز هرگز در وضعیت بحرانی و یا ویژه قرار نداشته است و روند مهاجرتها از مناطق حاشیهای به این شهرستان نه تنها عادی است بلکه از بسیاری شهرستانهای دیگر استان نیز کمتر است.
این نشان میدهد که برای فهم علل بروز برخی نابهنجاریها در این شهر نباید خطای محاسباتی انجام دهیم و چالشها و مشکلات شهر را یکسره به عامل مهاجرت نسبت دهیم.
باید پرسید زیرساختها و امکانات فرهنگی مانند کتابخانههای موجود در شهرستان، سرمایه اجتماعی موجود میان شهروندان، تمایل نخبگان شهرستان برای مشارکت در طرحهای توانمند سازی اجتماع محلهای و مشارکت مدنی در چه سطحی است؟
آیا ارادهها در رامهرمزِ کهن و باستانی در جهت همبستگی برای توسعه و عمران شهری قرار دارند یا نه؟
باید به این پرسشها فکر کرد و اگر دریافتیم که باید کاری کرد، و پذیرفتیم رامهرمز نیازمند همبستگی شهروندانش، بدون دعوا و بحث بر سر مکان زادگاهشان است، بخش زیادی از مسیرحل مسئله را پیمودهایم.
*سجاد بهمنی (مدرس گروه جامعهشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز)
محمد مهدی حاتمی (دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه اصفهان)