فاطمه رجبی در تازه ترین مطلب خود با عنوان "خط خدا و خط شیطان" که در سایت انصار نیوز منتشر شده است، اصلاح طلبان را در صف شیطان دانسته است که به فکر براندازی انقلاب اند.
همسر سخنگوی دولت در مطلب خود آورده است:« در روزهای انتخابات، بسیار بهتر و روشنتر میتوان دید که در صف یا خط شیطان، چه زنان و مردانی حضور یافتهاند. هر چند از آغاز حاکمیت اصلاحطلبی برانداز به سردمداری محمد خاتمی، این صف که در دوران «توسعه» ایجاد شده، رشدیافته و بیباک به خودنمایی پرداخته است.»
متن کامل یادداشت فاطمه رجبی را بخوانید:
1. مرزبندی سیاسی - دینی در اندیشه سیاسی امام خمینی رضوان الله تعالي عليه و نیز رفتار عملی ایشان، دو خط یا دو صف را ترسیم میکند. دو خط یا دو صفی که در متن قرآن کریم جای دارد و در حزب الله و حزب شیطان یا اولیاء طاغوت و مؤمنون تعریف شدهاند.
بدیهی است جایگرفتگان در خط و حزب و صف و جناح خدا، ولایتپذیرانی هستند که با تمسک به ریسمان الهی اهلبیت عليهمالسلام در ولایت حق به سر میبرند. در عرصه سیاسی امروز تابع ولیفقیه بوده و راه و رسمشان در انطباق با او می باشد.
در خط و حزب و گروه شیطان افرادی جدای از این طیف قرار دارند. آنان که به فرموده خداوند در ظلمات به سر میبرند. امام امت نیز این دستهها را با هر نام و نقاب، جناح طاغوت یا جناح شیطان مینامند.
خارج از این دو صف، صفی مشاهده نمیشود. در صدر اسلام نیز چنین بود. در آغاز رسالت پیامبر اکرم صليالله عليه و آله هم همین صفوف با عده و عُده خود، صفآرایی داشتند.
2. انقلاب اسلامی رستاخیزی الهی بود و صفوف خدا و شیطان یا خدا و طاغوت را بار دیگر در برابر هم قرار داد. مگر نه آنکه انقلاب اسلامی ما عاشورایی بود؟ بنابراین طبیعی بود که حسینیان و زینبیها در صف خدا و امامخمینی جای بگیرند، و بقیه در صف طاغوت.
به تدریج روشن شد که علاوه بر ساواکیها و سلطنتطلبها، از به اصطلاح مبارزین و انقلابیون پیش از انقلاب هم در صف طاغوت یا شیطان بودهاند. جدای از ملحدین مارکسیست، منافقین در لباسهای گوناگون، ملیگرایان و مذهبیهای آن طیف، که یا با جنایات و آدمکشی و یا با اعلان قیام علیه قانون الهی قصاص «شیطانی» بودن خود را بروز دادند.
البته گروه اول توسط مردم و امام سرکوب شدند و آشکارا به شیطانبزرگ روی آوردند تا «هر کس به اصل خود رجوع میکند» را ثابت نمایند و از گروه دوم و سوم، ملیها برای اعلان قیام علیه قرآن از سوی امام خمینی محکوم به ارتداد شدند، و شیطانیت و گبريت آنها به هدم و نابودیشان انجامید. باقی ماند گروه سوم که مذهبیهای ملی؟! بودند و شریک در اعلان قیام، اما با اخطار امام خمینی ترسان و لرزان و مردد، اظهار برائت کردند تا به حکم ارتداد آن مرجع تقلید و فقیه بزرگوار، محکوم نگردند و اسلامیت و مسلمانیشان یکباره برملا نشود؟!!
3. اما صف طاغوت یا شیطان باز هم داوطلبانی داشت. این یک سنت الهی است در همه تاریخ. از جمله تاریخ اسلام. مرور شود کژ راهه هولانگیزی که بلافاصله با رحلت پیامبر رخ داد، و چه «سابقونی» را كه در ابتدای صف شیطان جای نداد.
منافقین گرچه تابلودارهایشان سرکوب شدند، رسوا گردیدند و به مأمن و مرجع خود – امریکا – بازگشتند، اما «نفاق» همچنان كه ماهیت آن است، در پرده ماند، و بسیاری در پس آن، در مسؤولیت نظام اسلامی ماندگار!؟ تا جایی که شهید بزرگوار لاجوردی به حضور و خطر آنها برای اسلام و انقلاب در وصیتنامهاش اخطار داد، و روشن نشد که عوامل شهادت او از کدام گروه نفاق بودند؟!!
4. امروز با گذشت 4سال از حاکمیت احمدینژاد – که معیاری روشن بود برای پیدایی محشر کبرا و عریانی باطنها – صف طاغوت یا شیطان، پرچمهایی حیرتانگیز را در دست دارد. البته برای آگاهان، این پرچمها شناخته شدهاند و حیرتی ندارد. اما...
در روزهای انتخابات، بسیار بهتر و روشنتر میتوان دید که در صف یا خط شیطان، چه زنان و مردانی حضور یافتهاند. هر چند از آغاز حاکمیت اصلاحطلبی برانداز به سردمداری محمد خاتمی، این صف که در دوران «توسعه» ایجاد شده، رشدیافته و بیباک به خودنمایی پرداخته است.
5. در صف شیطان، علامات و شعارهای مشرکین بارز شد. مردان و پسران گیسبلند با صورتهای زنانه و زنجیر به گردن، و زنان و دخترانی با کمترین حجاب و بیشترین و زشتترین آرایش، کف و سوت هم که یادآور حرکت مشرکان مکه در برابر پیام الهی حضرت ختمی مرتبت بود، جایگزین تکبیر و صلوات شد، در سخنرانیهای محمد خاتمی با لباس دین! آن روزهای شوم سپری شد، و صف خداييان به صحنه آمد و عرصه قدرت را از لوث وجود براندازان اسلام و انقلاب خالی کرد. اما قدرتطلبانِ همیشه حاکم که مدتها در پرده، عقاید اصلی خود را نگاه داشته بودند، محکم و محکم به جاهای از پیش گرفته شده چسبیدند و از مافیای هفتسرِ ثروت اندوخته از بیتالمال، برای نگهداشت خود استفاده کردند.
6. حضور در یک نشست انتخاباتی که اصلاحطلبان در آن فعالند، مرزبندی خدا و شیطان را آشکارتر میکند، چهرهها، شعارها، شعورها؟! همه و همه علیه اسلام و انقلاب اسلامی و شعائر مذهبی است، حتی گستاخانه علیه حجاب سخن گفته میشود، و احمدینژاد را به جرم «کشتن زنان بدحجاب»؟!! و «جمعآوری اراذل و اوباش» به باد فحش میگیرند؟ این رفتار و گفتار یادآور تخریب بیامان آمریکا و اسرائیل علیه امام امت است که خود ایشان در بازخوانی آن میفرمود: «میگویند خمینی دستور داده لبهای زنان را با تیغ پاک کنید...» (نقل به مضمون)
7. جالب است که در این صف، هاشمی رفسنجانی علاوه بر خاتمی و بيش از او «مقدس» است روحانی است، سرمایه انقلاب است، و نظر و عقیده تحمیلی و غیرقانونی او مبنی نبود احمدینژاد یک ملاک است.
والعاقبة للمتقين و فاعتبروا یا اولیالالباب.
8. آمریکا و اسرائیل شعار «هر کس غیر از احمدینژاد» و «تغییر وضع موجود» سر دادند. به نامزدهای راست ناراست و چپ منحرف کاری نیست. قدرتطلبی کشنده است و رسیدن به کرسی ریاستجمهوری یک هدف اصلی!؟ اما این که دختران هاشمی با مشروعیت و مقبولیت و جایگاه قانونی و محبوب خود و خانواده، در میان ملت ایران!!! اعلان کنند: نظر آیت الله هاشمی تغییر وضع موجود است، و خود هاشمی پس از چهار سال تخریب بیامان و هماهنگ و همسو با آمریکا علیه احمدینژاد، این روزها با القای عدم سلامت انتخابات یا... صریحاً به میدان بیاید و یا اینکه حزب مولود و محبوب او – کارگزاران – بنا بر گفته رؤسای آن پس از ملاقات با هاشمی تغییر وضع موجود را «یک اصل دانسته و نبودن احمدینژاد» را هدف، مسایلی است که نیاز به تأمل دارد. گرچه هر دو صف «خدا» و «شیطان» کُنه این مسأله را دریافتهاند، خاطره مبارک انتخابات 84 اعلامنظر هر دو صف بود.
9. بر مراجع بزرگوار، روحانیت وارسته، جامعه محترم مدرسین، و جامعه روحانیت مبارز به عنوان یک تشکل سیاسی اما تشکیل شده از گروهی روحانیان، به ویژه حضرت آیت الله مهدوی، انتظار است با فرستادن نمایندگانی به میان این صفوف شیطانی که با رفتار و گفتار، تهاجم و تخریب، توهین و فحاشی، مبانی انقلاب و اسلام را در عرصههای سیاسی و فرهنگی و ارزشها و مقدسات آشکار را به مبارزه میگیرند، و تکرار روشها و گفتههای ملحدین مارکسیست و منافقین اول انقلاب را یادآور میشوند، این نکته را پیگیری کنند که چرا این صفوف از «هاشمی رفسنجانی» با تمام و جود حمایت میکنند. او را ستون انقلاب (انقلابی که اساساً قبول ندارند و آن را اظهار میدارند) میدانند.
تخریبهای او را علیه دولت ملاک قرار میدهند. و «تغییر وضع موجود» و «نبود احمدینژاد» یا «هر کسی غیر از احمدینژاد» را رهنمود او خوانده، و حرکت در این مسیر را عین اصلاحطلبی و سامانگرفتن کشور میدانند. صفی که هرگونه سخنگفتن از اسلام و ارزشهای اسلامی در آن با «هو» و «کف و سوت» محکوم میگردد، و هر «کلامی علیه آمریکا و اسرائیل» محکوم به شکست است. صفی که «قانون اساسی را به دلیل اسلامیبودن» به جنگ میگیرد، اما «مجمع تشخیص مصلحت را به علت وجود هاشمی در رأس آن مقدس و فراتر از قانون» میخواند.
10. با پیگیری این فاجعه تکلیف روشن خواهد شد. نسلهای آتی، علاقهمندان به روحانیت و همه شیعیانی که راهی جز تمسک به مرجعیت و روحانیت برای نگهداشت گفتمان شیعی ندارند، خواهند فهمید که «هر پوشنده لباس دین» روحانی نیست، بلکه با «تشکیل صفوف، مشخص میشود که پیشگامان صف خدا و شیطان» چه کسانی هستند.
11. واقعیت است که «قدرت فاسد است و فاسدکننده» و بدتر از آن «مافیای قدرت و ثروت» است. در این شرایط روحانیت باید به داد روحانیت برسد و در صفبندی خدا و شیطان مردم را از بلاتکلیفی نجات دهد که: «حساب روحانیت اصیل از قدرتمداران سیاسیکار جداست.»
هر چند که اگر آنها به هر دلیل پا به عرصه نگذارند، آنچنان كه تاکنون بوده، مردم خود، هم صف الهی خود را از صف شیطانی جدا میکنند و هم حساب قدرتمداران را از حساب پاسداران شریعت جدا میسازند. منتهی وظیفه متصدیان و متولیان امر، نکتهای است که نمیتوان با قیل و قال و فساد سیاسی، آن را نادیده گرفت.