رفیقدوست درباره خاطرهگویی هاشمیرفسنجانی از امام معتقد است: فقط باید به اندیشههای امام برگشت و به این چیزها نچسبید و هرکه ایراد میگیرد اصل اندیشه حضرت امام با فکر آقا تعارض دارد، گمراه است.
محسن رفیقدوست متولد 1319 در محله قدیمی میدان خراسان است و از جمله افرادی که نقشی برجسته در مبارزه مذهبیها به رهبری امام خمینی (ره) با رژیم پهلوی داشته و بلافاصله با پیروزی انقلاب اسلامی ایران وارد صحنه شده و هر جایی که توانسته به خدمتگذاری به مردم و نظام پرداخته است.
وی پیش از انقلاب از اعضای نسبتاً رده بالای جمعیت موتلفه بود ولی پس از ورود به سپاه پاسداران از جمعیت موتلفه خارج شد.
رفیقدوست که در بهمن 1357 راننده خودرو امام خمینی در بدو ورود به ایران بوده است، در زمان دفاع مقدس ابتدا مسوول تدارکات سپاه و بعد وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دولت میرحسین موسوی بوده است. بعد از دفاع مقدس مدتی در بنیاد مستضعفان و جانبازان حضور داشت و هنوز هم عضو هیات امنای بنیاد مستضعفان است.
آنچه در ادامه میآید مشروح گفتوگوی فارس با محسن رفیقدوست وزیر سپاه در دوران جنگ است:
آقای رفیقدوست! یکی از مواردی که رهبر انقلاب امسال و در مراسم ارتحال حضرت امام هشدار دادند انحراف از خط اصلی امام بود، رهبری ناظر به چه شرایطی و با توجه به چه اتفاقاتی به صورت صریح نسبت به فاصله گرفتن از خط اصیل امام تذکر دادند؟
امام از سال 41 که حرکت خود را آغاز کردند تا زمان رحلت روی یک مطلب همیشه در رأس مطالب خود تأکید داشتند و میفرمود ما غیر قالالله، غیر رسولالله و غیر قال باقر (ع) و قال صادق(ع) چیزی دیگری نمیگوییم.
این را از اول مبارزه گفتند، زندان رفتند و تبعید شدند و وقتی سال 47 در نجف به منظور آمادهسازی 22 بهمن درس ولایت فقیه را شروع کردند، سیستم حکومتی که میخواستند در ایران روی کار بیاورد را ترسیم کردند.
امام در عین حال که این مطالب را میفرمود، توجهاش کاملاً به سه اصل و پایهای بود که باعث پیروزی انقلاب شد و تا الان نیز باعث بقای انقلاب شده و برای آینده هم انقلاب را نگه خواهد داشت. یک دسته فکر میکنند ولی فقیه احتیاجی به مردم ندارد و حاکم مطلق است در حالیکه امام این را نمیخواست امام، حکومت اسلامی را با مردم میخواست.
امام میتوانست روز 12 بهمن در بهشت زهرا بگوید من با اختیاری که اسلام و سلسله مراتب ولایت به من داده تا دولت تعیین کنم و به دهان این دولت میزنم اما امام گفت من با اجازه این ملت دولت تعیین میکنم. این تفکر را در سراسر زندگی مردم میبینیم و یک اصل کلی هم در اسلام این است که «حلال محمد حلال الی یومالقیامه و حرامه، حرام الی یومالقیامه.»امام از همان اول فریاد برآوردند که باید روی پای خود بایستیم، با دنیا جنگ نداریم اما روی دنیا اصلا حساب نمیکنیم.
بهترین شاگرد امام، مقام رهبری است و بهترین شاگرد قبل ایشان نیز شهید بهشتی و شهید مطهری بودند. ما آمدهایم بعد از قرنها و از زمانی که قدرتهای بزرگ پیدا شدند دنیا را تقسیم کردیم. اگر شما به قبل انقلاب نگاه کنید میبینید که یک غرب و شرق است و این وسط یک جهان سوم هم به وجود آمده بود. اما اگر همه این جهان سومیها را مطالعه کنید، هیچکدام بدون وابستگی به غرب یا شرق نبودند. تا اینکه برای اولین بار توسط امام و با وقوع یک انقلابی که با همه حرکتها در یکی دو قرن اخیر که در فرانسه، شوروی، الجزایر و مصر رخ داد و برخی کودتاهایی که به اسم انقلاب جا زدند، فرق میکرد.
اولا دقیقا انقلاب ما ماهیت ضد شرق و غرب و ماهیت و ایدئولوژی داشت. زمانی که وزیر بودم، وقتی گورباچف روی کار آمد، سفیرش به ملاقات من آمد و گفت: که من نیامدهام با وزیر سپاه ملاقات کنم، آمدهام با یک انقلابی ملاقات کنم.
به او گفتم اگر آمریکا با ما دشمن است طبیعی است چون پایگاه به این خوبی که ژاندارم منطقه هم شده بودیم از دست آمریکا گرفتهایم و بین 60-35 هزار مستشار آن را بیرون کردهایم و منافعش را قطع کردهایم و حقش است با ما دشمن است، به او گفتم ما که در این انقلاب به نفع شما کار کردیم، آنها (آمریکا) در بهشهر تجهیزاتی درست کرده بودند که تا عمق شوروی را میدیدند ما اول آنجا را خاموش کردیم. سفیر گورباچف گفت اتفاقا دشمنی ما با شما معنادارتر و اصلیتر است،چرا که ما 80 سال است دنیا را به عنوان اینکه دین افیون توده ماست فریب داده و بیخدا کردهایم اما شما با یک انقلاب همه فلسفه ما را از بین بردید، ما اگر باشیم به زودی شاهد فروپاشی آمریکا هم خواهیم بود.
کما اینکه انقلاب اسلامی یکی از علتهای غایی فروپاشی شوروی بود، فروپاشی آمریکا هم علل زیادی دارد ولی اگر درباره جنبش 99 درصد بپرسیم که ریشه 99 درصد مقابل یک درصد از کجا شروع شده قطعا میگویند از انقلاب ایران.من خودم بعد از انقلاب مصر از یک مصری که به ایران آمده بود پرسیدم که شما درست 30 سال بعد از انقلاب ما انقلاب کردید، شباهتهایی هم بین انقلاب ما با یکدیگر وجود دارد بنابراین میتوانید بگویید انقلاب شما تا حدودی از انقلاب ما متأثر است؟ او گفت مگر شک دارید. قطعا انقلاب اسلامی در انقلاب مصر تأثیر دارد. من گفتم پس چرا 30 سال دیر انقلاب کردید؟ گفت ما فکر نمیکردیم شما تا الان بتوانید بمانید. اتفاقا همان فرد درباره فتنه 88 میگفت ما سال 88 حرکتهای کشور شما را رصد میکردیم و وقتی نخستوزیر اسرائیل میگفت که امید ما سبزها هستند، ناراحت میشدیم، آن فرد استاد دانشگاه هم بود و تعریف کرد ما وقتی دیدیم که شما بر فتنه 88 پیروز شدید فهمیدیم میشود.
هرکسی در هر پستی وکیل یا وزیر و مسئولان همه قوا باید درک کنند که ایدئولوژی انقلاب اسلامی ما هیچ راهی برای سازش با آمریکا ندارد، نه اینکه ما نخواهیم با آنها بسازیم، آنها اگر با ما بسازند، هویت خود را از دست دادهاند، مثل شب و روز که هیچگاه به هم نمیرسند. آقا همان حرفهای امام را میفرمایند، نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی، همان حرفهایی که امام زد، مردم باید همه کاره باشند و همه کار باید دست مردم باشد نه اینکه دولت به نیابت از مردم بخواهد همه کار کند و مردم هیچکاره باشند.
دقیقاً یکی از هشدارهای رهبری درباره همین نکته بود که برخی سعی دارند یک چهره محترم و لیبرال از امام (ره) ارائه دهند. این هشدار رهبری درباره تناقض نمایی از امام (ره) را چگونه ارزیابی میکنید؟
من سعی میکنم در پاسخ نبش قبر نکنم.
نبش قبر نکنید اما روشنگری که میتوانید داشته باشید.
با زرنگی نمیتوانید حرفهایی که من نمیخواهم بزنم را از من بگیرید. (خنده) اما جواب اینهایی که امروز در مقابل رهبری راجع به امام (ره) صحبت میکنند یک پاسخ محکم است.
این پاسخ محکم چیست؟
جواب این سوال را با ذکر یک خاطره میگویم.
شاید در رسانهها نگفتهام، یک روز آقای هاشمی مرا خواست و گفت «به این رفیق خود بگو آنقدر با احمد آقا بد نباشد و با احمدآقا بسازد. من نزد آقای خامنهای رفتم و عرض کردم که بنده پیش آقای هاشمی بودم و به من گفت خدمت شما بیایم و بگویم با احمد آقا بهتر تا کنید. ایشان ناراحت شد و گفت من با احمدآقا مشکل ندارم، اگر سازش در برابر اصول است که اصلاً امکان ندارد و اگر رفیق گرمابه و گلستان است که ما با هم رفیق هستیم.»
چه شده بود که آقای هاشمی این صحبت را به شما گفت؟
من آنچه را دیده و شنیدهام میگویم. اینها را من نمیدانم اما بعد از رحلت امام و دو سه ماه قبل رحلت حاج احمدآقا، ما جلساتی داشتیم و اعضای سابق حزب مؤتلفه 15 نفر بودیم که هر ماه جلسهای داشتیم و مطالبی که میخواستیم به عرض امام برسانیم یا امام فرمایشاتی داشته حاجاحمدآقا میآمدند و رد و بدل میشد.
یکی دو جلسه قبل از رحلت احمدآقا، من این خاطره را در جلسه نقل کردم که احمدآقا گفتند یکی از دلایل اینکه امام آقای خامنهای را برای رهبری مناسب دیدند، همین صلابت رأی آقای خامنهای بود.
همه میدانیم روابط شخصی امام با جناب آقای هاشمیرفسنجانی تا قبل از رحلتشان از مقام معظم رهبری بیشتر و نزدیکتر بود ولی امام (ره) با درایت و آیندهنگری وقتی میخواهند کسی را معرفی کنند، آقای خامنهای را معرفی میکنند، یعنی نزدیکترین طرز تفکر به امام انتخاب شد. اگر امام هر فرد دیگر در اطراف خود نزدیک تر از آقای خامنهای میدید از نظر تفکر سیاسی، اجتماعی و فقهی او را معرفی میکرد لذا هر کس دیگری هر زوری میزد، بیخود است.
امروز اگر کسی اهل تحقیق و مطالعه باشد، فرمایشات امام در آن 10 سال فرمایشات آقا در این 26 سال را جلوی خود بگذارد و ببیند چقدر در این فرمایشات شباهت میبیند و چقدر تفاوت. جملات و الفاظ فرق میکند اما مفاهیم و معانی همان است.
خب تناقضی که اشاره داشتیم دقیقاً درباره همین نکته است مثلاً خاطراتی که از امام به نسل جوان ارائه میشود با آنچه در این 26 سال بوده و هست تناقض دارد.
نگران این نباشید که دوباره یک جریان سبز پیدا شود. ممکن است پیدا شود اما من همیشه میگویم که 25 خرداد 88 در راهپیمایی سبز شرکت کردم مخصوصا رفتم تا ببینم چه کسانی هستند. چون آدمی هستم که کسی در ماهیت سیاسی من شک نمی کند. خیلیها را دیدم و با خیلیها نیز بحث کردم، گذشت تا روز 9 دی که دیدم بسیاری از کسانی که روز 25 خرداد آمده بودند روز 9 دی نیز در آن راهپیمایی بودند. به آنها گفتم شما بالاخره کدام طرفی هستید؟ گفتند ما تغییری در سیستم اداره نظام میخواستیم اما کوچکترین خدشه را به اصل نظام تحمیل نمیکنیم. هر کسی که میخواهد باشد، از این بحثها که میشود اولا بخشی از آن به آزادی ملت باز میگردد و نمیشود جلوی همه اشخاص را گرفت اما آن حرفی که در نهایت پیروز میشود هشدار و حرف رهبری است. توجه بیشتر از حد لازم به حرفهای غیر حرف آقا کمک به همان حرفها میکند و باید از کنار آن رد شد.
شما در صحبتهای خود اشاره به بحث ایستادگی حضرت امام (ره) داشتید، اینکه خط و اصولشان مشخص بود اما امروز بعضا شاهدیم برخیها به دنبال جایگزین کردن خط سازش به جای مقاومت هستند؛ مثلاً میگویند امام در اواخر عمر خود به دنبال صلح و حذف شعار مرگ بر آمریکا بودند یا اینکه میگویند مردم از شعار خسته شده و دنبال صلحاند. درباره تحریفهایی که نسبت به گذشته صورت میگیرد تا چهره دیگری از امام(ره) نشان داده شده توضیح دهید.
اولاً به جرأت میتوان گفت که حضرت امام (ره) با یک شخصیت بینظیر استثنایی و کاریزمای قدرتمند در این کشور حاکم شد و 10 سال با آن قدرت حکومت کرد و هر زمان که حس میکرد میگفت اگر فلان کار را نکنید یک کلمه خواهم گفت که این یک کلمه را هم هیچگاه نگفتند.
اما مقام معظم رهبری روزی که در خبرگان مطرح بود بحث شورای رهبری و فردی و بالاخره مطرح شد که امام فرد خاصی را توجیه کرده است و معلوم شد آن فرد،آقا هستند؛ آقا اول به شدت مخالفت کرد و پشت تریبون آمدند و اسم دو نفر را که هر دو به رحمت خدا رفتهاند مورد خطاب قرار داد و گفت «شما از من اطاعت میکنید؟» رو به آقای خلخالی و آقای احمد آذری قمی گفت آیا شما از من اطاعت میکنید؟ یعنی وقتی مقام معظم رهبری هنوز رهبر نشده بودند و یک ساعت بعد رهبر شد، هیچگاه با کاریزمای امام نیامدند.ولی میبینید که امروز در جهان اسلام و جهان با همان کاریزمای امام با یک درجه تفاوت هستند. لذا اینهایی که امروز میخواهند تاریخ را تحریف کنند باید بدانند که خود امام تکلیف را روشن کرده است که اقوال من همانهایی است که خودم گفتم و در صدا وسیما ضبط است. هیچکس از قول من چیزی نگوید.
خاطره گویی هم نکنند.
خاطرهگویی هم که بکند با اینها تطبیق میدهند و کسانی که با امام ملاقات داشتهاند، ضبط شده است.
ولی علیرغم تأکیدات برای تطبیق خاطرههای شفاهی با مستندات و مکتوبات این اتفاق صورت نمیگیرد، آقای انصاری از مسئولان دفتر حفظ و نشر آثار امام گفت که اگر کسی خاطره شفاهی از امام تعریف کند مسئولیتش به عهده ما نیست!
میدانید چرا؟ من خودم دو بار این تجربه را داشتهام. کسی پیدا نمیشود که این را تکذیب کنم، من خودم دو بار با امام ملاقات داشتم و مطمئن هستم این دو بار ضبط نشده است.یعنی در جنگ احتیاج داشتم که ماشینها و کفیهای مردم را بگیریم و به کرمانشاه بفرستیم و آنجا تانک و نفربر و بولدوزر بار بزنند و به اهواز ببرند و حداقل باید هزار تا از اینها را از مردم میگرفتیم.
من برای این کار خدمت امام رفتم و از ایشان اذن ولایی گرفتم که این کار را بکنم یعنی زمانی که معلوم شد چارهای نیست و دولت نمیتواند و ما مجبوریم و زمان هم نداریم و ظرف 15 روز مجبور بودیم این کار را انجام دهیم، به من گفتند با 4 شرط اجازه میدهم.
آن 4 شرط امام چه بود؟
اول گفتند که به اندازه نیاز خود ماشینهای مردم را بگیرید، دوم اگر رانندهاش نخواست بیاید، او را نبرید، سوم اینکه بیش از حد معمول به او کرایه دهد و چهارم اگر وسیلهاش عیبی پیدا کرد به بهترین صورت جبران کنید.
من هم به برادری که بعدها شهید شد، شهید صنیعخانی حکم دادم و او هم در همه پاسگاههای پلیس آدم گذاشت و هر کس که رد میشد شماره ماشین او را میکندیم و میگفتیم با این نامه به کرمانشاه میروید تا پلیس راه جلوی شما را نگیرد، سپس یک تانک نفربر بار کنید و به اهواز ببرید و آنجا هم شمارهتان را بگیرید و هم کرایهتان را. بعد که توجه کردم دیدم زمانی که نزد امام رفته بودم نه دوربینی بود و نه ضبطی و امام داشت وضو میگرفت و من در این حال با او صحبت کردم. اینکه آقای انصاری میگوید ما در آن دخالت نداریم، این طور اقوال است. اما مثلا بگویم من در فلان جلسه به ملاقات امام رفتم و امام چنین مطلبی فرمود...
خب همین نکته مهم است، میگویند امام (ره) به ما گفته که قطعنامه برای من شیرین شد.
خیر این جزء مطالبی است که میتوان استنباط کرد که ما دیدیم برخی آقایان خدمت امام بودند و کسی آن را ضبط نمیکرد. باید به اندیشههای امام برگشت و به این چیزها نچسبید.
من خودم طرفدار ادامه جنگ بودم یعنی از جمله کسانی که بعد از فتح خرمشهر معتقد بودم باید جنگ را به داخل خاک عراق ببریم. هم تحلیل نظامی داشتیم و هم تحلیل سیاسی داشتیم، بعد امام هم موافقت کردند ولی در زمان پذیرش قطعنامه من خودم موافق پذیرش قطعنامه بودم یعنی از نظر خودم آن کاری که امام میخواست را انجام شده میدیدم و آن کار همان وضعی است که شما امروز میبینید. یعنی امروز کشور ما از نظر دفاعی در جایی قرار گرفته که هیچ قدرت نظامی و حتی اتمی هم تهدیدش نمیکند، این امر در آن شش سال اتفاق افتاد البته بعد تطور پیدا کرد و رسید به اینجا که خیلی از تجهیزاتی که ایران تولید میکند همپایه آمریکاییهاست.
لذا من دیدم که دیگر زمان زمانی است که چشم فتنه از نظر نظامی کور شده است و کاملا هم نمایش دادیم که به چه ابهتی میرسیم. من این سوال را از شما نسل امروز میپرسم اینکه امام بعد از دو ماه از پذیرش قطعنامه خوشحال شد یا نه چه چیزی گیر ما میآید؟ چه گمشدهآی داریم که بخواهیم در آن پیدا کنیم؟
بحث ما تصویری است که از امام به نسل جدید ارائه میشود، یعنی امام که بود و امامی که هست. آن طور که ما خواندهایم و شنیدهایم امام بعد از پذیرش قطعنامه دیگر هیچ ملاقات عمومی نداشتند و حجتالاسلام توسلی هم گفتند که دیگر لبخند را بر لبان امام ندیدند.
من میگویم در آن زمان جنگی بین هر طرز تفکری است که هر کدام میخواهد دیگری را بکوبد اما ما معتقدیم که خیلی از این حرفها از نظر من نوعی بیتوجهی به حرف آقاست. من میخواهم بگویم که برای برخورد با آقای هاشمی آیا کسی بهتر از آقا هست؟ آقا قیم میخواهد؟ ایشان رودربایستی دارد؟ این آقایی که من میشناسم از امام هم بیرودربایستیتر است به قدری این مرد ثابترأی و محکم در عقیده خود است که اگر ایشان حرفهایی که دیگران درباره آقای هاشمی میزد را قبول داشت دوباره ایشان را برای مجمع تأئید نمیکرد و هیچ رودربایستی و رفاقتی هم نداشت.
ما در راستای روشنگری این سؤال را میپرسیم که اصول اندیشه و منظومه فکری حضرت امام چه بود؟
هرکه ایراد میگیرد اصل اندیشه حضرت امام با فکر آقا تعارض دارد، آنها گمراه هستند و اشتباه میروند. یعنی ما میبینیم که ایشان با همان طرز تفکر در جهانی سختتر نه تنها انقلاب اسلامی را اداره کرد بلکه بیداری اسلامی را هم ادره کرد و آینده را نیز اداره میکند.
میدانید که امام سه مقطع برای حرکت تعریف کرده بودند. من این را از قول آقای عسکراولادی میگویم که از سال 35 با امام آشنا شده بودند، ایشان میگوید که امام قبل از طلوع رحلت آیتالله بروجردی سه مرحله برای حرکت آینده خود ترسیم کرده بود.
اول انقلاب اسلامی در ایران و سرنگونی رژیم ستمشاهی و ایجاد حکومت اسلامی در ایران.دوم بیداری اسلامی و سوم جهانی شدن اسلام؛ بیداری اسلامی در زمان امام اتفاق نیفتاد اما امام خطاب به کویت گفت که شما اولین قربانی عراق خواهی بود.
امروز رهبرمان میگوید ما به نام جمهوری اسلامی از حماس یمن و حزبالله حمایت میکنیم و از هرکسی که مقابل آمریکا بایستد حمایت میکنیم. این افکار و اندیشه امام است نه سازش.
ممکن است برخی بخواهند امام را یک چهره لیبرال نشان دهند و آقا هم به خاطر همین نکته هشدار دادند.
من برای شما مثالی میزنم، اواخر حیات امام- من این مطالب را در محافل خصوصی زیاد گفتهام و در جواب کسانی که سعی دارند امام را نوعی اصلاحطلب قلمداد کند میگویم-البته خودم معتقدم که ما و دسته اصلاحطلب داریم، اصلاحطلبان ولایتی که پیرو امام است و اصلاحطلب برانداز که خیلیها هستند.
امام در اواخر حیات خود مصلحت دیدند که قانون اساسی بازنگری شود.شما دقت کنید میبینید که شورای 25 نفرهای که امام تشکیل داد چگونه شورایی بود، امام میگوید 5 نفر را مجلس انتخاب کند و 20 نفر را هم خودشان انتخاب میکنند. از این 20 نفر دقیقاً 13 نفر اصولگرا و 7 نفر اصلاحطلب هستند. حتی در آن 5 نفری که مجلس انتخاب کرد 3 نفر اصولگرا و 2 نفر اصلاحطلب بودند.
اگر امام روشنفکر و اهل سازش بود ترکیب این شورا را برعکس میکردند. این جز حرفهایی است که گفته نشده است. لذا امام اصلاً به قدری در عقاید خود محکم و استوار بود که هیچگاه ندیدیم در طول این مدت کلمهای حرفشان عوض شود، هرچه میگویند باید از صدا و سیما و مسئولان دفتر نشر آثار امام سؤال کنند که آیا برای این حرفهایی که از قول امام زده میشود، مدرک دارید یا خیر؟ اگر ندارید، که آن را به سینه دیوار بزنید چون اصلاً حرف امام نیست اگر در صدا و سیما و صحیفه نیست، این حرف حرف امام نیست.
ما این موضوع را با مؤسسه آثار امام مطرح کردیم اما گفتند باید مستند آن را از خود کسانی که منتشر کردهاند بپرسید.
آنها بگویند اما ملاک مردم باید این باشد که اگر حرفی درباره امام زده میشود یا باید این حرف در صدا و سیما موجود باشد یا در صحیفه نور.
رهبری در سالگرد ارتحال امام تأکید کردند که شاگردان قدیمی امام و علاقهمندان به انقلاب باید مانع از تحریف امام بشوند و اصول مکتب امام راستین کنند، مهمترین مؤلفههای منظومه فکری امام در ساحت شخصی و اجتماعی چگونه بود؟
امام در زندگی خصوصی یک فرد کاملا آزاد بودند. آقای عسکراولادی به نقل از امام تعریف کردند وقتی در هواپیما میآمدیم، موقع نماز شب امام رفتند نماز شب خود را خواندند و هنگامی که نماز صبح شد همه به نماز ایستادیم و احمدآقا خوابیده بود، خواستند بروند احمدآقا را صدا کنند که امام گفتند از کدامیک از شما خواست که او را صدا کنید؟ اگر نخواست که نباید او را صدا کنید. این حرف یک مرتجع نیست حرف یک روشنگر مذهبی است که میگوید اگر کسی نگفته برای نماز او را صدا کنید نباید این کار را انجام داد.
یا در سلوک خانوادگی خود میبینیم که بهترین برخورد را در تعامل با فرزند و همسر از نظر نوع آزادی که خیلی جوامع میپسندند، داشتند. امام یک خطوط قرمزی داشتند که هر مسلمانی دارد از نظر حکومتی و اجتماعی امام روز 12 بهمن روز ورود خود وقتی میگوید جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد آنهایی که امروز دست و پا میزنند یک عدهای هستند در جامعه ما از متدینین قشری که میگویند اگر حکومت اسلامی بود، بهتر بود.
حکومت اسلامی نه مجلس و نه دولت میخواهد. یک بار دکتر شایگان در دهه فجر به مدرسه علوی آمد و ما با عزت و احترام او را به ملاقات امام بردیم، موقع بازگشت خیلی صریح گفت که حرفهای این آقا (امام) برای اداره مملکت نه ممکن و نه کافی است و قبول نداشت. با درکی که امام از حرفهای آنها داشت فرمود جبهه مرتد ملی. اگر امروز سیاستمداران ما دنبال جبهه ملی و نهضت آزادی هستند هر دوی آن سیستم فکری را امام دور ریخته است.
آنها اصلا ایدئولوژی اسلامی نداشتند. آنها در مرامنامه خود گفته بودند که ما ایرانی مسلمان هستیم اما سیستم اسلامشان همان سیستم اسلامی است که خیلیها فریاد میزدند که باید رفت و با آمریکا ساخت. این اصلا با منطق امام جور در نمیآید. امروز هر کسی برای اینکه مشکلات کشور را حل کند و احتیاج دارد که برای این مشکلات از امام مایه بگذارد خائن به امام و انقلاب است. شما حرف خودتان را بزنید. امام یک لحظه هم درباره اینکه در مقابل آمریکا کوتاه بیاید نه حرفی گفته و نه از حرکات ایشان چیزی استنباط میشود.
از صحبتهای شما یک سوال؛ در بحث بازنگری قانون اساسی و شورایی شدن رهبری پیش می آید ...
در قانون اساسی قبلی نوشته بود که رهبر یا شورای رهبری و نخستوزیر داشتیم یا رئیسجمهور و دو سه مورد دیگری بود که در زمان حیات حضرت امام (ره) به این نتیجه رسیدند که اینها برای آینده نظام مشکل درست خواهد کرد. بنابراین در قانون جدید پست نخستوزیری برداشته شد و رئیسجمهور کابینه نخستوزیری را بر عهده گرفت و دوم به این نتیجه رسیده بودند که رهبری شورایی اصلا امکان ندارد و میبینیم که وقتی این مجلس 25 نفره برای بازنگری قانون اساسی تشکیل شده بود هنوز تمام نشده بود که امام فوت کردند لذا در جلسهای که برای انتخاب رهبری بود هنوز قانون اساسی قبل مطرح است؛ اول بحث شورای رهبری را کردند که به قول آقای هاشمی 45 مقابل 35 رای بود. یعنی 45 نفر با شورایی شدن مخالف بودند و 35 نفر موافق.
رهبری اول موافق بودند ولی بعد که این قانون اساسی تصویب شد بحث شورایی شدن رهبری از بین رفت. لذا بحث این بود که به دستور خود امام برای حل مشکلات آینده بازنگری در قانون اساسی انجام شود.
باتوجه به اینکه درحال حاضر مجدداً بحث شورایی شدن رهبری را مطرح میکنند و میگویند که در آینده میتوانیم از این شیوه استفاده کنیم، چطور ارزیابی میکنید؟
قطعا در یک حکومت اسلامی همانطور که تجربه نشان داده است رهبری شورایی امکان ندارد.
اینکه میگویند میشود؟
بیخود میگویند که میشود. ما میگوییم نمیشود و تجربه این را نشان داده است از سوی دیگر 26 سال گذشته نشان داده که رهبری فردی حضرت آیتالله خامنهای با قدرت توانسته نظام را در تمام مشکلاتی که داشته اداره کند.
آقای هاشمی صحبتی داشتند و درباره پذیرش قطعنامه صحبت کرد و گفته بودند سیاستهای پشت پرده هست که نمیتوان آن را به مردم گفت و ما قطعنامه را پذیرفتیم. اخیراً هم بحثهایی درباره گروههایی که برخی از کشورهای حامی آمریکا در زمان جنگ به ایران پیشنهاد دادند مطرح بود که قرار بود اگر ایران صلح کند و قطعنامه را بپذیرد به ایران پرداخت شود و رهبری نیز در مراسم ارتحال امام به این کمکهای مالی که امام نپذیرفتند، اشاره کردند.
اینکه من برداشت خودم به عنوان یک عضو مؤثر و حساس در رأس جنگ این است که ما در آن زمان به مشکلی برخورده بودیم که اتفاقا جلسهای در استانداری تهران تشکیل شده بود و از بنده به عنوان وزیر سپاه دعوت کرده بودند، وقتی به آنجا رفتم تصور کردم برای کارکنان استانداری است اما دیدم اکثر وکلای تهران و برخی از وزرا در آن حضور دارند؛ وقتی که پیشت میکروفن رفتم گفتم متاسفم که زیر این آسمان کبود فقط دو نفر به شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» اعتقاد دارند، یکی امام است و دیگری صدام. این صحبت من مورد اعتراض بزرگان هم قرار گرفت ولی همانجا به وزرا خطاب کردم که کدام یک از شما جنگ جنگ تا پیروزی را قبول دارید و برای آنها مثال زدم که آقای وزیر من که از شما فلان امتیاز را خواستم برای جنگ به من دادید؟ چیزی که من خودم با 7 هزار و 500 تومان ساختم شما میخواستید 75 هزار تومان از من پول بگیرید.
یعنی خود آقای هاشمی نیز به این نتیجه رسیده بود، ایشان مرا صدا کرده و گفت «حاج محسن شما در راس جنگ افروزها خودت قرار داری. الان مدتهاست که آقای رضایی یک طرحی را تهیه میکند و به شما میدهد و شما هم یک سری چیزها را فراهم میکنید و 10 قدم جلو و دوباره 10 قدم عقب میروید. لذا به من گفتند لذا به من گفتند شما دنبال کار خودتان بروید. دولت شعار جنگ میدهد اما تمام قد در جنگ نمیآید. من میخواهم توپ را به زمین دولت بیندازم.»
ایشان فرمانده جبهه بودند. بنابراین بلافاصله نخستوزیر را رئیس ستاد کردند، آقای نبوی را مسئول لجستیک یعنی جایگزین من، آقای زنجانی را مسئول مالی و آقای خاتمی را مسئول تبلیغات کرد و به این ترتیب ستاد جنگ را دولتیها تشکیل دادند. دولتیهایی که تیپی بودند که من هر وقت از جبهه میآمدم و در دولت توضیح میدادم آقای نبوی به من میگفت که جنگ را چه زمانی تمام میکنید.
طرز تفکر چنین چیزی بود حالا این فردی که همیشه معتقد بود جنگ باید تمام شود مسئول لجستیک جنگ شده است. اینها از فرمانده سپاه سؤال میکنند که این جنگ کی تمام میشود. میگویند وقتی که ما بغداد را بگیریم، میگویند بغداد را چه زمانی میتوانیم بگیریم میگویند وقتی صدام ساقط شود. برای این کار چه میخواهیم؟ گفتند این چیزها را میخواهیم.
همان نامهای که آقای محسن رضایی به آقای هاشمی نوشت.
بله نیازهای خود را آنجا اعلام کردند؛ من اگر در پست خودم بودم میگفتم که اینها را به شما خواهم داد. یعنی در آن زمانبندی که اعلام شده بود چرا که آقای رضایی آن امکانات را در یک زمانبندی خواسته بود و همه را در یک زمان درخواست نکرده بود و میشد هم آنها را تهیه کنیم. لذا گروهی که میخواستند جنگ را تمام کنند این نامه را که بین فرمانده و رئیس ستاد جنگ بود خدمت امام بردند و گفتند که این امکانات را از ما میخواهند و ما هم نمیتوانیم تامین کنیم. بعد هم پیشنهاد میکنند که آتشبس پذیرفته شود. به نظر من خوب زمانی جنگ تمام شد، ما همه سرزمین خود را آزاد کرده و در اوج قدرت نظامی و بسیج مردمی بودیم. ما که نمیخواستیم صدام را ساقط کنیم و عراق را نگه داریم و باید آن را به مردم عراق میدادیم. ما وقتی خرمشهر را گرفتیم عراق در اوج قدرت قرار داشت. من سال 62 موافق ادامه جنگ بودم نه در سال 68.
در صحبتهای خود اشاره کردید که میتوانستید امکاناتی را که فرمانده وقت جنگ درخواست کرده بود را تامین کنید؛ یکی از مواردی که مطرح میشود اقدامات شما برای تهیه تجهیزات و امکانات در اوج تحریمها و محاصرههای اقتصادی است. اگر بخواهید این فضا را با فضای فعلی تحریمها مقایسه کنید ارزیابی شما چیست؟
اتفاقا این فضا کاملا شبیه است و راه حل آن نیز یک چیز است. ما دیدیم برای اینکه بتوانیم جنگ را تا آن مرحلهای که ادامه دادهایم یعنی ما در عملیات کربلای 4 و 5 که در عملیات کربلای 4 شکست خوردیم و در کربلای 5 پیروز شدیم . بیش از 12 میلیون گلوله توپ و خمپاره در داخل کشور خود ساختیم و در جنگ استفاده کردیم. اما اینها را در کارخانههای نظامی نساختیم، من بارها گفتهام که ما 3 هزار دستگاه کپی تراش از خارج وارد کردیم به قیمت هر دستگاه هزار دلار و آن را به 3 هزار تراشکار در سراسر کشور دادیم و به هر کدام نیز 2 تا 3 هزار پوکه توپ و خمپاره دادیم و گفتیم که با این کپیتراش اینها را بتراشید، این کپیتراش هم هدیه به شما و مزد این کار خود را بگیرید هم مهمات بزرگ برای جبهه تهیه شد و هم صنعت تراشکاری در ایران 30 سال جلو افتاد و هم ما توانستیم دشمن را شکست دهیم. امروز هم اگر دولت به جای چانهزنی و التماس کردن برای برداشتن تحریمها- که تحریمها را باید بردارند- راه برداشته شدن تحریمها چانهزنی و ژنو و وین نیست بلکه برداشتن موانع تولید مردم در داخل کشور است.
ما دو نوع اقتصاد داریم، یکی اقتصاد واقعی و یک اقتصاد مالی؛ اقتصاد واقعی یعنی تجارت، صنعت، کشاورزی و مسکن و خدمات. اقتصاد مالی شامل بانک، بیمه، بورس، لیزینگ و شبیه اینهاست. این دومی را در عین حال که باید دست مردم باشد اما دولت باید کاملا آن را کنترل کند. امروز بانکها خون مردم را در شیشه میکنند و قانون هم دست قوه قضائیه را بسته است. من زمانی که سال 62 تازه به دولت رفته بودم بحث اقتصاد مردمی و دولتی مطرح بود و زمانی که رایگیری شد 9 نفر موافق و 9 نفر مخالف بودند و من نیز رای نداده بودم که نخستوزیر پرسید رای شما چیست و من نیز گفتم هفته دیگر. از همان جا خدمت امام رفتم و از امام سؤال کردم این بحث دولتی و ملتی به نظر شما تجارت و صنعت و کشاورزی باید دست چه کسی باشد که امام فرمودند صنعت، مسکن، تجارت و کشاورزی باید دست مردم باشد.
امام یک جملهای گفتند و شما بروید این جمله را تحلیل کنید، زندگی مردم را به دست کارمند ندهید، اما امروز زندگی مردم صد در صد به دست کارمند است. دست قانون و دولت هم نیست. دست مجلس هم نیست، طرف آنجا نشسته و نمیخواهد مجوز بدهد. دولت باید قانون را مشخص و اعلام کند، ما در زمان جنگ فکر کردیم برای دفاع چه چیزی لازم داریم و هر چه که لازم داشتیم درست کردیم، کشوری که با روش آبیاری قدیم کارشناسان میگفتند میتواند به 150 میلیون نفر غذا بدهد و حالا میگویند میتواند 600 میلیون را میتواند غذا بدهد چرا باید گندم وارد کنیم. چرا باید گوشت گاو، علوفه و روغن بیاوریم. الان اگر واقعا دولت میخواهد که در مذاکرات موفق شود و خود به خود تحریمها بیخاصیت شود باید در داخل اعلام کند که مردم چه مشکلی در راه تولید دارید و به طور مثال بگوید ما یک هیأت 50 نفره را مستقر میکنیم تا همه مشکلات مسیر تولید را آنها حل کنند نه اینکه طرف 3سال بدود برای اینکه کارخانهای درست کند و زمانی مجوز بگیرد که مزیت نسبی آن از بین رفته است و اصلا دیگر برای این طرف صرف نمیکند. الان همه به دنبال تجارت رفتند چرا که راحتترین کار است. این باید سختگیری شود نه صادرات. در حالی که الان واردات بسیار آسان و صادرات بسیار سخت است. بنابراین تنها راه گذر از تحریم ها اعتماد به مردم، دادن امکانات به مردم و دقت دولت بر روی مؤسسات اقتصاد مالی است و خودش هم نباید بانکداری کند.
مثل اینکه در این راستا خودتان هم برنامهای دارید؟
انشاءالله اگر شروع شود خبردار میکنمتان.
یکی از موضوعاتی که خواستیم نظر شما را بدانیم درباره اظهارات آقای آشنا مشاور رئیسجمهور است که اخیرا گفته است نباید اجازه داد عملیات 11 تیر مانند عملیات کربلای 4 لو برود. چقدر شما این مقایسه را قبول دارید؟
هیچ قبول ندارم.
چرا در شرایطی که از رسانههای ضدانقلاب به دلایل شکست عملیات کربلای 4 دامن میزنند چنین مقایسهای صورت میگیرد؟
من مطمئنم حضرت آقا در برابر خطوط قرمزی که برای مذاکرات معین کردهاند قاطعانه میایستند و اگر از این خطوط قرمز عبور یا توافق کنند ایشان نخواهد پذیرفت و این را رسما اعلام کردند. در همان چارچوب. تا زمانی که جنگ تمام نشد من نمیگفتم که یکی از منابعم که در سطح بالا مهمات تهیه میکردم از کشور بیطرفی همچون سوئیس است و آن زمان کانال خود را لو نمیدادم چرا که اگر این کار را میکردم آمریکا جلوی آن را میگرفت. بخشی از سلاحی که از زمان رژیم سابق دست ما بود، سلاحهای غربی بود و باید مهمات آن را نیز از غرب میآوردیم و هیچ کشور غربی هم آن را به ما نمیفروخت. از این رو ما امکانات آنها را از سوئیس تهیه میکردیم. اینکه در مذاکرات ژنو و وین مطرح میشود از همین مقولات و زیر خط قرمز میخواهند بده بستان کنند نباید از حالا آن را فریاد بزنند. چرا که مهم نرسیدن به خط قرمز است و اگر بخواهند عبور کنند بیخود میکنند و اصلا حق ندارند.
یکی از بحثهایی که این روزها دوباره مطرح شده عملیات کربلای 4 به واسطه تفحص پیکر پاک 175 شهید غواص است و رسانههای ضد انقلاب سعی دارند در این زمینه خود را دایه مهربانتر از مادر نشان دهند و مسولان وقت را متهم کنند. نظر شما را درباره این عملیات و بازگشت پیکر شهدای غواص میخواستیم که بدانیم.
در کربلای 4 ما کمتر از یک پنجم از نیروهای خود را وارد جنگ کرده بودیم و همه عملیات کربلای 5 حدود 15 روز پس از عملیات کربلای 4 آغاز شد. لذا در این مدت نه برای اعزام نیرو وقت بود و نه برای تجهیز نیرو. لذا امکانات، عِدء و عُده را بیش از 5 برابر آن چه که در کربلای 4 وارد کردیم در منطقه داشتیم، آن مقداری که وارد جنگ شدند و ما دیدیم که دشمن توانست عدهای را شهید و عدهای را اسیر کند آن را متوقف کردیم. به ما سند نداده بودند که در تمام عملیاتها پیروز میشوید ما در والفجر مقدماتی هم پیروز نشدیم. در والفجر 1 هم پیروز نشدیم و بعد از والفجر مقدماتی و فجر 1 خیلی علیه ما شلوغ کردند و ما مجبور شدیم با فرماندهان اصلی جنگ خدمت امام شرفیاب شویم و امام نیز با یک جمله مسئله را حل کردند.
گفتند چه کسی گفته که شما شکست خوردهاید، شما عدمالفتح داشتهاید و شما هیچ گاه شکست نمیخورید. در همان ملاقات نیز گفتند که من دست و بازوی شما را که دست و بازوی خدا بالای آن است را میبوسم و بر این بوسه افتخار میکنم. یعنی بعد از دو عملیات شکست خورده امام چنین ادبیاتی داشتند. اینهایی که امروز این حرفها را میزنند خیلیشان آن زمان در کوچهها بازی میکردند و هنوز به دنیا نیامده بودند و یا از همان اول جزو کسانی بودند که الذین فی قلوبهم مرض. حالا وقت گیر آورده بودند تا عقده دل خود را باز کنند. زمانی که جنگ تمام شد ما از 11 ملیت اسیر و از بیش از 30 کشور غنیمت جنگی یعنی همه دنیا پشت این بیدین بودند اما با همه این حرفها اجازه ندادیم یک وجب از خاک کشورمان برود و در مقایسه با جنگهای دنیا، البته هر شهید به اندازه یک تاریخ میارزد ولی میبینیم که ملت الجزایر با 8 میلیون نفر جمعیت برای آزادی خود یک میلیون شهید یا کشته داد. ما همه شهید زمان جنگمان به 140 هزار نفر نمیرسید. در حالی که در همین 8 سال 212 هزار نفر در جادهها کشته شدهاند.
ما کلا از 15 خرداد 42 تا پذیرش قطعنامه حدود 200 هزار شهید دادهایم و بنیاد شهید هم همین آمار را ارائه میکند.
آقای رفیقدوست شما در صحبتهای خود اشاره داشتید که امام بعد از شکست در عملیات والفجر به رزمندگان گفته بود که شما عدمالفتح داشتید یعنی امام با وجود شکست از چنین ادبیاتی استفاده میکند اما برخی میگویند که امام بعد از شکست فاو مسئله اعدام برخی فرماندهان را مطرح کرده است و این از همان تناقضاتی است که خاطرهسازیها به وجود میآورند و شخصیت دوگانهای از امام نشان میدهند.
البته من به عنوان یک قدیمی سپاه باید بگویم که اصلا این حرفها را آن زمان نشنیدم.
یعنی بحث اعدام فرماندهان مطرح نبود.
من اصلاً نشنیدم و نمیدانم. من اخیرا هم که شنیدم تعجب هم کردم.
این تناقضات در ارائه چهره امام به نسل جوان را چگونه باید حل و فصل کرد و دوباره اینجا به موضوع تحریف امام میرسیم.
باید به صحیفه امام و سخنرانیهای ایشان در صدا و سیما رجوع کنید.
شاید یکی از موضوعاتی که مردم را ناراحت کند بحث تبارسالاری است که به نوعی بعد از جنگ شاهد شکلگیری این موضوع بودیم که کاملا با منظومه فکری امام تناقض دارد.
البته ما میبینیم که خیلی هم این مسئله را حس نمیکنم اتفاقا در زمان جنگ یک اتفاقی رخ داده بود که بد نیست آن را بگویم، یکی از پسرهای مقام معظم رهبری یکی از پسران آقای هاشمی، یکی از پسران آقای ناطق و یکی از پسران بنده و دیگری پسر آقای بجنوردی گروهی در لشکر 10 سیدالشهدا بودند و در منطقه مهران یک مرتبه گم شدند و من وقتی که خدمت آقا رسیدیم ایشان فرمودند که دعا کنیم اینها شهید شوند و اسیر نشوند، این یک واقعیتی بود که فرزندان مسئولان مانند سایر مردم در جبههها حضور داشتند اما اسامی آنها متفاوت از پدرانشان بود مثلا فرزند مقام معظم رهبری با نام حسینی، فرزند آقای هاشمی با نام آقای بهرمانی و پسر من نیز با نام تهرانی و پسر آقای ناطق به اسم نوری در جبههها حضور داشت و اسم مشهور روی خود نگذاشته بودند. نهایتا نیز مشخص شد که آنها در جایی بین دشمن و خودیها گیر کردند و زمانی که نیروهای خودی حمله کردند آنها نیز برگشتند.
امروز اگر این آقازادهها یا به قول شما تبارزادهها در جهت انقلاب حرکت کنند شاید برای مردم مقبول باشد و اگر نه الگوی امام و رهبری بهترین الگو است. امروز تلاشهای میشود که در ماهیت مجلس خبرگان تغییر ماهوی ایجاد کند که نخواهد شد. وقتی که همیشه 85 نفر کسانی که کمتر امکان هوای نفس و اشتباه محاسبه درباره آنها میتوان کرد لذا تبارسالاری در این موارد معنایی ندارد.