bato-adv
کد خبر: ۲۳۰۳۳

گام های اصلاح طلبی با عصای اصول گرایی

دکتر نعمت الله عبدالرحیم زاده

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۲ - ۲۷ فروردين ۱۳۸۸


میر حسین موسوی خود را اصلاح طلبی معرفی کرده که «دایم به اصول رجوع» می کند. این جمله از  موسوی موجب شده تا آن مسئله ای که از ابتدای حضورش مطرح شده بود، حفظ شده و بتوان پرسید؛ آیا موسوی کاندیدای اردوگاه اصلاح طلبی است یا اصولگرایی؟ 

شاید برخی گمان کنند که پاسخ این مسئله اظهر من الشمس بوده و به راحتی بگویند؛ میرحسین موسوی به قطع و یقین کاندیدای اصلاح طلبان است. این قطع و یقین از آنجا بیشتر مایه می گیرد که بسیاری از گروههای اصلی اردوگاه اصلاح طلبی چون؛ مشارکت، مجاهدین، کارگزاران و مجمع روحانیون مبارز از کاندیداتوری وی اعلام حمایت کرده اند و گروههای حامی خاتمی مثل ستاد مشهور به 88 نیز به سوی او رو آورده اند. چنین فضایی به سادگی این تصور را به وجود آورد که میرحسین موسوی را باید نماینده اصلاح طلبان دانست و دیگر آن تردیدهای آغاز ورودش به عرصه انتخابات محلی از اعراب ندارند. 

این تصور تا آن حد تشدید شده که بسیاری از اصلاح طلبان او را قوی ترین کاندیدای اصلاح طلبان دانسته و به دلیل داشتن شانس بالای پیروزی در انتخابات، توقع آن را دارند که مهدی کروبی پا پس کشیده و عرصه را برای موفقیت موسوی خالی کند. برای مثال، تاج زاده در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا گفته است؛ «طبق اطلاعات كنونی شانس مهندس موسوی بیشتر است. آرای مثبت میرحسین در نظرسنجی‌ها نسبت به آقای كروبی بیشتر و آرای منفی او هم كمتر است». هرچند که تاج زاده به صورت روشن کناره گیری کروبی را بیان نکرده اما از گفته های او و امثال وی پیدا است که حکم مقدر کروبی معلوم است و از پیش، محکوم به شکست! 

علی رغم چنین فضایی، گویا آن سوال کماکان به قوت خود باقی است و نمی توان از حمایت گروههای اردوگاه اصلاح طلب از موسوی به چنان نتیجه ای رسید. قبل از هر چیز باید از خود پرسید که حمایت گروههای مذکور از سر مشی اصلاح طلبی بوده یا از جهت شرایط و مصالح یا به عبارتی ساده، از سر ناچاری و تاکتیک؟ 

پاسخ به این سوال را می توان با سوال دیگری پیگیری کرد؛ اگر گروههای اصلاح طلب بنابر مشی و اصول خود از وی حمایت کرده اند، پس چرا با این تاخیر یک ماهه؟ در واقع، اگر موسوی شخصیتی با مشی مقبول اردوگاه اصلاح طلبی می بود، دیگر نیازی به زمانی برای چانه زنی و جلب نظر نمی بود.
 
این موضوع از آنجا بیشتر معلوم می شود که بنا بر گفته ها؛ کسانی چون سعید حجاریان و محمد رضا خاتمی به حمایت مشارکت از موسوی رای منفی داده اند. استدلال حجاریان و امثال او بر این بوده که مواضع موسوی نه تنها هم سو با مواضع مشارکت و اصلاح طلبی نیست بلکه برخی مواضع او را اصولگرایانه نیز دانسته اند. شاید توصیف ابطحی از موسوی به «هندوانه سر بسته» ناظر به همین موضوع است. 

به هر حال، از چگونگی حمایت گروههای اصلاح طلب از موسوی می توان حمایت آنان را از سر ناچاری یا حداکثر تاکتیکی دانست تا آن که در شکل گیری دولت احتمالی آینده جا پایی برای خود تدارک دیده باشند. 

از سوی دیگر، واکنش تند و شدید برخی از شخصیتهای اصولگرا به موسوی اصولگرا دانستن او را نیز مورد تردید قرار داده است. شاخص ترین این افراد روح الله حسینیان است که در مورد کنفرانس مطبوعاتی موسوی گفته؛ «با موضعی که موسوی اعلام کرده، بعید می دانم که اصولگرایان از او حمایت کنند». در کنار حسینیان، کسانی چون محمد تقی رهبر، نماینده اصولگرای مجلس، و اسدالله بادامچیان نیز هستند که با قاطعیت تمام او را خارج از دایره اصولگرایی دانسته اند. 

با وجود عکس العملهای تند و شدید چنین افرادی، باز زمزمه حمایت برخی از اصولگرایان از موسوی کماکان به گوش می رسد. به نظر محمد خوش چهره، حضور موسوی «در انتخابات مغتنم است؛ چون وجاهت ایشان بی نظیر است و یک شخصیت مستقل و اصولگرای واقعی است، آن هم اصول‌گرایی به معنای واقعی آن، نه به معنای مصادره شده‌ی امروزی». علاوه بر محمد خوش چهره، حسین کنعانی مقدم از دیگر شخصیتهای اصولگرا نظر مشابهی در مورد موسوی دارد و به گفته وی؛ «مواضعی که ایشان داشته است از بعد مسائل اصلاح طلبان نیست. ایشان در خیلی از مسائل نگاه شان اصول گرایی است.» سخنانی از این قسم نشان می دهد که در میان اصولگرایان، حداقل برخی از گروهها نیم نگاهی به موسوی دارند و احتمال آن وجود دارد که با گذشت زمان و شفافیت بیشتر نظرات موسوی، به او رو آورند. 

چنین نظرات مختلف و متعارض تعیین اصلاح طلب یا اصولگرا بودن موسوی را به چالش کشانده و هنوز می توان آن پرسش را مد نظر داشت. البته در این میان، گفته ها و اظهارات موسوی نیز نقش موثری داشته است و تردید در این مورد بیشتر به دیدگاه خود وی باز می گردد که برای نمونه سخنان وی در موسسه دین و اقتصاد قابل توجه است. موسوی در آن سخنان واکنش های داخلی در مقابل تحولات جهانی را بر سه دسته تقسیم کرد: 

الف- جریانی که تسلیم هر نوع تحولی شده که با رویکردی منفعلانه خود را در اختیار هر اتفاق و تحول جهانی قرار می دهد. «نتیجه این رویکرد آمریکایی شدن جامعه ما و تسلیم در مقابل پروژه های جهانی کردن و نه جهانی شدن است». 

ب- جریان دیگر به دنبال ایجاد سد نفوذناپذیر در برابر تغییر و تحولات جهانی است و با خوشبینی به دنبال کنترل آنها در پشت چنین سدی است. نتیجه چنین رویکردی نه تنها احتمال تخریب چنین سدی در آینده و خسران کشور است، بلکه موجب ترس همگانی شده و ارتباط منطقی با تحولات جهانی را نیز قطع می کند. 

ج- رویکرد سوم تغییرات را به رسمیت شناخته شده و برای مدیریت آن ها با استفاده از مزيت هاي نسبي كشورمان تلاش مي کند. به نظر موسوی، این رویکردی واقع بینانه است که در آن اندیشه «مدیریت تغییرات» مطرح بوده «بی آن که ارزش ها و منافع خود را فراموش کنیم». 

اگر دو رویکرد اول و دوم را به دو اردوگاه اصلاح طلبی و اصولگرایی منتسب بدانیم روشن می شود که موسوی با بیان رویکردی سوم سعی دارد تا حساب خود را از اساس جدا کرده و مبنای دیگری را در پیش گیرد. این مبنای سوم مورد نظر موسوی مبنای کاملا متفاوتی از آن چیزی است که در آن دو اردوگاه دیده شده به گونه ای که تفاوت نه در حد تاکتیکها بلکه به حدود استراتژیهای وی نیز کشیده شده است. 

بر اساس این مبنا است که موسوی برخلاف ادبیات سیاسی متداول دوره های اخیر، پا به آن سوی مرزبندی های خودی و غیر خودی گذاشته و از هم اکنون نوید ایجاد دولتی مرکب از نیروهای مختلف سیاسی را داده است. او به سابقه خود در دوران نخست وزیری اش استناد کرده و از 9 عضو کابینه ای یاد کرده که به لحاظ سیاسی مخالف وی بوده اند. به گفته وی، «حدود 9 نفر از اعضای دولت در دوران جنگ جلساتی با خود داشتند و ظاهرا از نظر سياسي مخالف بنده محسوب می شدند، اما همه آن ها در دولت نقش داشتند و بنده آن را مانعي براي همكاري نميدانستم». 

به نظر می رسد مشی و رویکرد سوم مورد نظر موسوی به او این اجازه می دهد که به دور از تنگ نظری و جناح بندی بهتر بتواند به مسائل و منافع ملی توجه کند و به این وسیله راهی برای استفاده از ظرفیتهای موجود کشور بیابد. این موضوع که موسوی تا کجا می تواند این رویکرد را دنبال کند مربوط به آینده است اما مسافرت به قم و دیدار با مراجع نشان می دهد که با وجود اقبال گروههایی چون مشارکت، او روحانیت را فراموش نکرده است. 

شاید همین رویکرد موجب شود تا او بعد از جلب حمایت اصلاح طلبان به اصولگرایان توجه کند و به دنبال حمایت آنان باشد. اگر موسوی بتواند در این امر موفقیتی بیابد، آن گاه باید گفت که رویکرد سوم خود را دنبال کرده و او نه کاندیدای اصلاح طلبی و نه اصولگرایی، بلکه هر دو است. اما اگر او در این کار توفیقی حاصل نکند و در حلقه همین گروهها بماند، آنگاه او را می توان اصلاح طلبی دانست که قدمهای اصلاح طلبی خود را با عصای نمادین اصولگرایی پیش برده و وجهه و ادعای اصولگرایی وی تاکتیکی بیش نبوده است.

برچسب ها: موسوی انتخابات
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین