فیلم «حکیم» (به آلمانی
Medicus و به انگلیسیThe Physician) از اولین روزهای بهمن با موفقیت در
سینماهای آلمان و اتریش روی پرده است و بهزودی پخش جهانی آن آغاز میشود.
این فیلم را «فیلیپ اشتولزل» کارگردان نامدار آلمانی از روی رمانی به همین
نام اثر نویسنده انگلیسی «نوا گوردون» ساخته است؛ یکی از پرفروشترین
رمانهای جهان که در سهدهه گذشته تقریبا به اکثر زبانهای جهان از جمله
فارسی و با عنوان «حکیم» ترجمه شده است.
این رمان، داستان یک پزشکیار جوان
انگلیسی (با بازی تام پاین) است که هزارسال پیش با تحمل سختیهای بسیار خود
را به اصفهان میرساند تا نزد بزرگترین پزشک آن روزگار حکیم ابوعلیسینا
(با بازی بنکینگزلی) دانش پزشکی خود را تکمیل کند. صحنههای داخلی این
فیلم در کلن آلمان و صحنههای خارجی مربوط به اصفهان، در مراکش فیلمبرداری
شده است. از بازیگران اصلی فیلم هیچکس ایرانی نیست جز تعدادی سیاهیلشکر و
«یاسمین قاسمی» که بهعنوان دستیار سوم، کارگردان را همراهی میکرد.
اما
هنگام ساخت فیلم در خبرها بود که یک گروه از موزیسینهای ایرانی، نقشی
اساسی در ساخت موسیقی آن دارند و حتی یک تصنیف ایرانی برای سکانسی که
ابنسینا وارد دربار «علاءالدوله» حاکم اصفهان میشود، ساخته و اجرا شده
است. تصاویری هم از این صحنهها منتشر شد، ولی در نمایش این فیلم خبری از
هیچیک از این صحنهها نبود. به سراغ «امیرعباس زارع» آهنگساز و نوازنده
سهتار رفتیم تا ماجرا را از زبان او بشنویم:
بسیاری از ایرانیانی که به دیدار «حکیم» رفتند، منتظر صحنهای بودند که
ابوعلیسینا به دربار علاءالدوله میرسد، در حالیکه گروه موسیقی درحال
خواندن و نواختن هستند. شنیدیم که این سکانس فیلمبرداری هم شده بود؛ اما در
اکران اثری از آن نیست. شما میدانید چرا این صحنه حذف شده است؟
بله، اینروزها نهتنها دوستان ایرانی، حتی آشنایان آلمانی من هم تماس
میگیرند و علت را جویا میشوند. اما راستش را بخواهید خودم هم بهدرستی
دلیل حذف این سکانس را نمیدانم؛ چون همه کارها انجام شده و چند روز صرف
فیلمبرداری آن شده بود.
اصلا این سکانس و ساخت موسیقی برای آن از کجا و چگونه شکل گرفت؟
من بهوسیله خانم «سیمین قاسمی» دستیار سوم کارگردان در جریان کار قرار
گرفتم. آنروزها فراخوانی در رسانهها منتشر شده بود که برای این فیلم
سیاهیلشکر میخواهند و تعداد زیادی از ایرانیانی هم که قبلا رمان را
خوانده و میدانستند اصل ماجرا مربوط به ایران و حکیم ابوعلیسیناست، به
این فراخوان پاسخ داده و مراجعه کرده بودند.
برای من هم کمک به موسیقی این اثر که به نوعی نشانگر عظمت ایران کهن بود و
قرارگرفتن در کنار بازیگری چون «بنکینگزلی» موجب افتخار بود. با کارگردان
در این مورد صحبت کردیم و قرار شد یکی،دوجا از موسیقی ایرانی استفاده شود
که من مشغول ساختن آنها شدم.
تنها بودید یا نوازندگان دیگری نیز شما را یاری میکردند؟
کار را من ساختم و در اجرای آن آرمان سیگارچی، بابک ماسالی و پیام نوروزی مرا یاری کردند.
صحنه به شکل زنده اجرا شد یا ضبط شده بود؟
دستیار اول کارگردان (کارگردان دوم) که عهدهدار این سکانس بود، اعتقاد
داشت که باید بهصورت زنده اجرا و ضبط شود. یعنی ما بنشینیم و بزنیم و آنها
فیلمبرداری و صدابرداری کنند. من مخالفت کردم و گفتم سازهای ایرانی
بهویژه مانند عود و سهتار در آن هیاهو صدایشان گم میشود و بهتر است که
ما موسیقی را در استودیو ضبط کنیم و هنگام فیلمبرداری پلیبک شود که با
وجود مخالفت دستیار کارگردان، بالاخره نظر من از سوی فیلمساز پذیرفته شد.
قدری بیشتر از سکانس مربوط به ورود ابنسینا در مجلس طرب «علاءالوله» بگویید...
این سکانس یکدقیقهو30ثانیه طول داشت. عمله طرب و رقصندگان در حضور شاه
بودند که ابنسینا (بن کینگرلی) وارد میشد و نزد شاه میرفت و مینشست. در
این مدت دوربین روی تکتک سازها و نوازندگان متمرکز میشد که بهنظر من
برای معرفی موسیقی ایران بسیار کارساز بود ولی متاسفانه باوجود زحمات زیادی
که برای آن کشیده شد، در فیلم نگنجید.
فکر میکنید چرا این اتفاق افتاد؟ برخی معتقدند که چون فیلم از
روی یک رمان بلند ساخته شده و نیمساعت هم از فیلمهای معمولی بلندتر است،
فیلمساز ناچار شده برخی از صحنهها از جمله صحنههایی از سفر به اصفهان و
اجرای موسیقی را حذف کند، نظر شما چیست؟
ممکن است چنین باشد؛ اما راستش را بگویم که کارگردان دوم از همان هنگام که
من زیر بار اجرای زنده نرفتم، سر ناسازگاری با ما را گذاشت. او که قبلا با
من قرار گذاشته بود مشاور موسیقی فیلم باشم و با یاری من 70درصد از نواهای
موسیقیایی در سکانسهای مربوط به اصفهان، نواهای ایرانی انتخاب شوند؛ پس
از بحث مربوط به سکانسی که گفتم، نظرش برگشت و حتی شنیدم که پیش از پایان
فیلمبرداری به خانم قاسمی گفته بود این صحنه در نسخه نهایی نخواهد بود. حتی
شما میبینید که تمام موسیقی فیلم (ساخته لودویگ فرنزل) تقریبا موسیقی
الکترونیکی است و از نواهای ایرانی در آن خبری نیست!
مگر شما قراردادی بابت این کار با تهیهکننده نداشتید؟
چرا داشتیم و مبلغ قراردادمان تمام و کمال پرداخت شد. حتی قرار شد در
پایان فیلم من آلبومی هم بهنام «مدیکوس» منتشر کنم که این کار را خواهم
کرد. اما قراردادمان به گونهای نیست که فیلمساز مجبور به استفاده از
موسیقی ما در فیلمش باشد.
از کار و بازی در کنار «بن کینگزلی» بگویید، چگونه بود؟
آن بخش کار که عالی بود. دوروز کار گریم و لباس و فیلمبرداری طول کشید.
چون پلیبک بود، در همه برداشتها، صدای موسیقی ما در صحنه پخش میشد و
کینگزلی آن را میشنید. به قدری از کار خوشش آمده بود که آمد و به ما گفت
که چقدر موسیقی ایرانی و اجرای ما زیباست و اجازه داد که دقایق طولانی کنار
او بایستیم و عکس بگیریم، در حالیکه معمولا بازیگران بزرگ این کار را با
عوامل دیگر فیلم انجام نمیدهند. آن صحنهها را هم که پس از فیلمبرداری به
ما نشان دادند، بسیار زیبا و عالی بود، حیف که در فیلم نیست.
کار بعدی شما چیست؟
من از کودکی به آلمان آمدم و بهخاطر علاقه به موسیقی ایرانی از نوجوانی
شاگرد استاد مجید درخشانی شدم. استاد مدتی است در ایران اقامت کرده و هربار
که به آلمان میآیند، دیداری تازه میکنیم. چندی پیش با آقای «فور» مدیر
فرستنده سوم رادیو غرب آلمان WDR3 که به پخش موسیقی اختصاص دارد، صحبت
میکردم. ایشان پیشنهاد کرد که در فکر اجرای پروژهای با عنوان «دیدار
استاد و شاگرد» باشیم. طراحی این پروژه که قسمت اول آن دونوازی من با استاد
درخشانی خواهد بود و بخش دوم کنسرتی با حضور یک خواننده و چند نوازنده از
بانوان موزیسین ایرانی، انجام شده که امیدوارم در آیندهای نهچندان دور به
مرحله اجرا برسد که در آن صورت ممکن است به صورت آلبوم صوتی و تصویری هم
منتشر شود. منتظرم در سفر بعدی آقای درخشانی به آلمان، قرار نهایی را
بگذاریم.