تلطيف
هواي تهران در اين روزهاي پاييزي به انسان فرصتي دوباره براي نفس كشيدن
سالم ميبخشد كه براي ساكنان اين شهر هر لحظه آن هم ممد حيات است و مفرح
جان اگر نواي خوش پرندگان مهاجر را با جان دل بتوانيم گوش بدهيم.
اما صد افسوس كه روزهاي بسياري است كه پرندگان مهاجر از اين شهر كوچ
كردهاند و جاي صداي خوش خود را با صداي ناخوش و روحخراش ماشينها و
ترمزها معاوضه كردهاند. در اين ميان شايد موسيقي يكي از چندين مواردي
باشد كه روح خشن و زخم خورده انسان دوره ماشيني را به آرامشي نسبي برساند.
در حالي كه پيادهروهاي مملو از جمعيت، در يك عصر پاييزي انسان را از
هرگونه كنكاش و مبارزه براي ادامه زندگي خسته ميكند، صداي ساز، نوازندهيي
كه هنر خود را در گوشه خياباني به عرضه گذاشته است باعث آرامش بشود و شايد
يادآور خاطرهيي زيبا در ذهن تكتك ما شود. ارتعاش سازهايي كه نوازندگان
خياباني مينوازند ممكن است دقايقي هر چند كوتاه باعث بشود از اين دنياي
خشن دوري كنيم.
جايي براي شنيدن صداهاي خوش
برگهاي زرد و نارنجي چنارهاي بازمانده خيابان وليعصر نرسيده به
باغ فردوس نويد پاييزي رنگارنگ را ميدهند. باغ فردوس جايي است كه هر روز
عصر ميعادگاه نوجوان و جوانهاست كه اكثر اوقات به صورت دسته جمعي در حال
نقاشي كشيدن و طراحي كردن هستند يا عكسهاي دوربينهاي خود را به يكديگر
نشان ميدهند. در اين ميان نوازندههاي خياباني بسياري مهمان اين باغ
هستند.
گروه «شاين» كه به زبان انگليسي و در سبك جاز با همراهي دو گيتار و يك
سازدهني گاهي برنامه خياباني اجرا ميكنند در عصر يك روز پاييزي هوا نيمه
باراني با آرامش روي نيمكتي نشستهاند و مشغول به نواختن هستند. علي از
بچههايي كه روبهرو اين گروه روي زمين نشسته است، ميگويد: به نظر من خيلي
اين سبك موسيقي عالي است و كاش اين نوع موسيقي كه مستقيم در اختيار
تماشاچي قرار ميگيرد بيشتر و با برنامهتر ارائه بشود. باور كنيد الان هم
ديرم شده و بايد خودم را جايي برسانم اما دلم نمياد وسط آهنگي به اين
زيبايي اينجا را ترك كنم و فكر ميكنم نسل ما به اين آرامش چند دقيقهيي
نياز دارد.
يسنا در حالي كه مشغول عكاسي از اجراي خياباني گروه «شاين» است، ميگويد:
من از بيروت آمدهام و اصلا فكر نميكردم در ايران اين نوع هنر خاستگاه
داشته باشد. وي كه به سختي فارسي صحبت ميكند اين گونه ادامه ميدهد: «سه
ماه هست براي تحصيل ادبيات ايران آمدهام و در اين مدت خوانندهها و
نوازندههاي بسيار توانايي را در خيابانهاي تهران ديدهام كه باعث تعجبم
بوده است. تركيب موسيقي ايراني و عربي و حتي غربي در بين نوازندگان خياباني
بسيار جالب است و اميدوارم هنرمندان ديگر هم هنر خود را با مردم عادي در
ميان بگذارند.»
«جنگ بوقها و آرشهها»
خيابان شريعتي با جويهايي كه بعد از مدتها بر خود آب زلال و جاري
ديدهاند در كنار ترافيك سنگيني كه هر روز مهمان آسفالت و درختهاي اين
بخش شهر است فضاي دوگانهيي را براي انسان رقم ميزند.
زماني كه نمنم باران شروع به باريدن گرفت. صداي ويولني آشنا اگر حتي
عاشقت نكند گاهي باعث ميشود هدفون چپانده شده در گوشمان را كه براي فرار
از سر و صداست بيرون بياوريم و در گوشهيي براي لحظاتي هر چند كوتاه
بايستيد و نوايي را به خاطر بسپاريد و شايد دستي بر جيب برده و به رسم حرمت
مبلغي را در جعبه ويولن پسر مو حنايي بگذاريد و با انرژي بيشتري به مسير
خود ادامه بدهيد.
خانمي به همراه پسر پنج ساله خود بيتوجه به باراني كه به صورت نم نم
ميبارد با جان و دل به صداي آشنا ويولن پسر گوش ميدهد، ميگويد: من با
اين آهنگ خاطرات بسياري دارم. شايد روزي امير حسين پسرم، هم با شنيدن اين
صدا در بزرگسالي ياد من و اين روزها را كند. وي ادامه ميدهد: به نظر من
بهترين شكل ارائه هنر بايد اين گونه باشد البته نه به شرطي كه به صورت
ناهنجاري مختلف مانند نوازندگي در اتوبوس و سر چهارراهها و تكديگري باشد.
محمد به همراه ديگر دوستان نوجوان خود دقايقي است كه در نزديكي پسر
ايستادهاند و با او مشغول حرف زدن هستند. ميگويند: ما دوستان ياشار هستيم
و خود ما هم گاهي كنار خيابانها ساز ميزنيم اما به عنوان يك شنونده اگر
بخواهم بگويم، بايد بگويم: كاش دولت از ما حمايت بكند. خيلي از ما كه در
كنار خيابان مشغول به نوازندگي هستيم نياز به توجه و ارائه هنر خود داريم و
تنها نياز مالي نبوده است كه ما را به اين سمت فرستاده است. علي در ادامه
ميگويد: البته ماموران نيروي انتظامي گاهي به ما به دليل سد معبر تذكر
ميدهند ولي تا به حال موضوع خاصي براي ما پيش نيامده است.
ساناز كه به گفته خود منتظر يكي از دوستانش است و همزمان به كار ياشار پسر
ويولن به دست گوش ميدهد، ميگويد: «به نظر من اين كارها چهره شهر را خراب
ميكند و باعث ميشود گروهي از افراد سودجو از اين موضوع سوءاستفاده بكنند.
زماني كه پيادهروها در عصر يك روز معمولي به سختي و بدون تنه خوردن
ميتوان ازآن استفاده كرد. گاه و بيگاه با اشغال اين نوازندهها كه خود
باعث ازدحام مردم ميشود رفت و آمد را سختتر ميكنند.»
رود موسيقي خياباني در مسير يا مسيل؟
ساعات اوليه شب در حالي كه يقه لباس را براي فرار از باد سرد پاييزي بالا
كشيدهايد. پلههاي مركز خريدي در شمال غرب تهران سرپناه مطمئني براي گروهي
است كه نوع خاصي ساز كوبهيي آفريقايي را با همراهي ويولن و گيتار
مينوازند و يكي از افراد گروه نقاشيخطهاي خود را در كنار اين گروه ميكشد
و به نمايش عموم ميگذارد. شيوا كه يك نسل چهارمي است در حالي كه كوله خود
را محكم در آغوش كشيده است و با دقت به موسيقي اين گروه گوش ميدهد، معتقد
است: هنر در هر جايي و به هر شكلي كه باشد راه خود را پيدا ميكند.
چه
بهتر كه دولتها به اين جريان مسير درست بدهند. در حال حاضر جريان هنر در
بين جوانان ما به شكل يك رود آرام است و اگر در مسير درست قرار بگيرد اين
رود سود بسياري به بار خواهد آورد. اما اگر در مسير و شكل درست آن اجرا
نشود متاسفانه خرابي بر جاي ميگذارد و با اين حال خوشحال هستم در ميان
نسلي بزرگ شدهام كه موسيقي خياباني در آن، در حال شكلگيري است.
دوست شيوا كه در كنار او ايستاده است. با خنده به دو موتور كه روبهرو
مجموعه است، اشاره ميكند و ميگويد: اينها موتور اين بچههاست و وقتي نيرو
انتظامي يا انتظامات ميخواهد وسايل آنها را بگيرد. ميپرند پشت
موتورهايشان و فرار ميكنند. هواي پاييزي هنوز فرصتي براي فرار از شهري
است كه پرندگان سالهاست از آن كوچ كردهاند. شهري كه درختان چنار آن
نهتنها برگ زرد ندارند كه تنه آنها طعمه دندانههاي تيز ارههاي برقي
شدهاند. هواي پاييزي شايد عجله را به تن آدم وارد كند اما گاهي بايد هدفون
را از گوش بيرون كشيد و لحظهيي درنگ كرد و موسيقي و هنري كه در
خيابانهاي پرسر و صداي اين شهر ارائه ميشود را با جان و دل گوش داد و
لحظهيي ديگر انرژي گرفت و به زندگي ماشيني ادامه داد.