فرارو- آمریکایی های خسته از جنگ، مداخله نظامی را رد می کنند. آیا این امر بازتابی از فشارهای جدید انزواطلبی است یا تنها بیانگر تردیدها در مورد استفاده از زور در خاورمیانه است؟
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از کریستین ساینس مانیتور، در حالیکه باراک اوباما اوایل ماه جاری میلادی اختیار استفاده از زور علیه سوریه به دلیل حمله با تسلیحات شیمیایی را به کنگره سپرد، نظر یکی از خوانندگان یکی از مطالب روزنامه پلیتیکو در مورد ارزیابی دورنمای اقدامات رئیس جمهوری آمریکا لحنی خسته و درون گرا نسبت به آمریکا داشت.
این خواننده نوشت: «از دست دادن رای کنگره بهترین اتفاق ممکن است. پس از آن ما می توانیم از خاورمیانه عزیمت کنیم و به کار خود بپردازیم.»
پس از یک دهه جنگ در خاورمیانه و جهان اسلام و پس از «رکود اقتصادی بزرگ» که آمریکا را از نظر اقتصادی و روانی هدف قرار داد، به نظر می رسد آمریکایی ها آماده بر قایق خود سوار شوند و هرآنچه به دیگر نقاط جهان مربوط می شود را فراموش کنند.
در نظرسنجی هایی که یکی از پس از دیگری انجام می شوند، درصد آمریکایی هایی که ترجیح می دهند آمریکا از امور جهان دور بماند به رکوردهای جدیدی می رسد- یکی از این نظرسنجی ها نشان داد درصد این آمریکایی ها در بالاترین حد خود طی هفت دهه اخیر است. ضمن اینکه بررسی نشان می دهد آمریکایی های 18 تا 29 ساله از مشارکت در امور جهانی اجتناب می کنند.
با این حال در شرایطی که برخی کارشناسان و متفکران از ظهور یک انزواگرایی جدید در آمریکا خبر می دهند، دیگران معتقدند نباید تا این حد سریع نتیجه گرفت. طرفداران آزادی فردی و انترناسیونالیست های مترقی می گویند پس از جنگ های آمریکا در افغانستان و عراق که هزینه مالی و جانی برای آمریکا داشت و هزینه ای به مراتب بیشتر برای این دو کشور را به دنبال آورد، آمریکایی ها با قاطعیت به رویکرد عدم مداخله روی آورده اند.
اما این امر ضرورتا بدین معنا نیست که آمریکایی ها خواهان رهایی از قید جهان هستند. آنچه آنها می خواهند همکاری آمریکا با دیگر کشورها است نه اینکه تنها بماند. آنچه ترش رویی آمریکایی را به دنبال داشته نقش آمریکا به عنوان «درستش کن» است، به خصوص زمانیکه راه حل آمریکا شامل مداخله نظامی می شود.
آنها که مخالف دور ماندن از مسائل جهان هستند هنوز هم با نزدیک به 50 درصد در صدر قرار دارند. اما این عدد کاهشی 15 واحدی را نسبت به اوج گیری حمایت از مشارکت بین المللی نشان می دهد که پس از حادثه یازده سپتامبر توسط موسسه نظرسنجی پیو و دیگر موسسات ثبت شد.
آنچه پس از افزایش حمایت از جنگ در اوایل دهه 2000 میلادی رخ داد، یک دهه جنگ- درگیری ها در افغانستان طولانی ترین جنگ در تاریخ آمریکا است- بود که باعث شد مردم در مورد اینکه ماجراجویی نظامی راه حل مشکلات جهان است، دچار تردید شوند.
یکی از دلایلی که خلق و خوی امروز مردم آمریکا را به انزواطلبی ربط می دهد، تشابهی است که شرایط امروز از بسیاری جهات به دوره پس از جنگ جهانی اول دارد؛ زمانیکه انزواطلبی به اوج خود رسید. در دهه های 1920 و 30 تنفر شدید آمریکایی ها از خشونت ناشی از جنگ جهانی اول و حیرت آنها از نبرد بی امان قدرت اروپا، آنها را ترغیب به ماندن در خانه و اجتناب از درگیری در این قاره کرد.
برخی تاریخ دانان با جایگزینی خاورمیانه به جای اروپای یک قرن پیش می گویند: «این منطقه نقش همان کاتالیزوری که اروپا برای آمریکایی پس از جنگ جهانی اول بازی کرد را در چرخش آنها به درون دارد.»
کریستوفر نیکولز، کارشناس مداخلات آمریکا و انزواطلبی در دانشگاه اورگان می گوید: «آمریکایی های دهه 1920 و 30 میلیادی خستگی و بیزاری شدید از جنگ را تجربه می کردند و مشکلات پیچیده و غیرقابل درک اروپا این حس را در آنها تقویت کرد که دلیل خوبی برای درگیری دوباره در این شرایط وجود ندارد.
تشابه دیگری که نیکلاس میان دوره پس از جنگ جهانی اول و امروز می بیند این است که در هر دو مورد، انتهایی ترین نقطه طیف عدم مداخله، از «سنتی گرایان» محافظه کار سیاست خارجی تا لابی صلح، اتحاد شگفت آوری علیه گرفتاری آمریکا در درگیری های خارجی شکل داده اند.
دلایل دیگری نیز وجود دارد که باعث می شود نتوانیم امکان اینکه آمریکا شاهد ظهور یک انزواگرایی جدید باشد را رد کنیم: یکی از این دلایل ریشه در شکست هایی دارد که در دو جنگ خاورمیانه نصیب آمریکا شده و تردیدهایی که هنوز در مورد استدلال اخلاقی مداخله خارجی آمریکایی وجود دارد.
البته برخی کارشناسان معتقدند که مواردی چون اقتصاد جهانی شده، روابط تجاری آمریکا و درک ابعاد بین المللی مسائل رو به رشد- از تروریسم تا تغییرات جوی- باعث می شوند مردم دریابند که دیگر نمی توان مغازه را تعطیل کرد و جهان را فراموش کرد. اما تجربیات جنگ در عراق و افغانستان و همچنین مداخله در لیبی که تا پیش از حمله تروریستی بنغازی که جان چهار آمریکایی را گرفت، به نظر یک پیروزی می رسید، دید بدی به آمریکایی ها نسبت به مداخله نظامی به خصوص در یک جنگ داخلی در خاورمیانه داده است.
سال گذشته یک نظرسنجی توسط شورای شیکاگو در امور جهانی نشان داد که بیش از نیمی از افراد 18 تا 29 ساله- 52 درصد- ترجیح می دادند که آمریکا به دور از مسائل جهانی بماند. این رقم به شکل قابل توجهی بالاتر از 38 درصد از تمام آمریکایی هایی است که دور ماندن را به ایفای نقشی فعال ترجیح دادند. با این حال این 38 درصد بالاترین رقم طی هفت دهه اخیر را نشان می دهد.
در پایان شاید بتوان این بی میلی نسل 18 تا 29 ساله آمریکا به درگیری در امور دیگر کشورها را درک کرد. کارشناسان متذکر می شوند که این نسل در حالی رشد کرد که شاهد حمله تروریست ها به آمریکا و پس از آن ورود دائمی آمریکا به جنگ ها برای پاسخ به این حملات بوده است. آنها همچنین محصول دوره رکود اقتصاد هستند که سال ها مجادله سیاسی بر سر کسری بودجه و افزایش بدهی را به دنبال داشت.
چرخش آشکار مردم آمریکا به سوی مسائل داخلی پس از آشکار شدن استفاده سوریه از تسلیحات شیمیایی و درخواست اوباما برای مداخله می تواند یک واکنش نسبتا کوتاه مدت به یک دهه جنگ در خاورمیانه باشد. اما اگر ترجیح آشکار عمومی آمریکا برای «توجه به امور داخلی» بخشی از یک روند بزرگتر و عمیقا ریشه دارتر- شبیه به آنچه کشور پس از جنگ ویتنام تجربه کرد- باشد، مفاهیم عمیقی نه تنها برای سیاست خارجی و طرح ریزی قدرت آمریکا، بلکه برای مسائل داخلی از مخارج دولت فدرال تا اصلاحات مربوط به مهاجرت خواهد داشت.