سردار قنبری گفت: در ابتدا خانواده مقتول اعلام کردند از مقتول خبر ندارند، قاتلان در مواجهه اولیه با پلیس منکر قتل شدند و از قضیه اظهار بی اطلاعی کردند و پس از اینکه پلیس تشخیص داد که «بابک» در داخل خانه به قتل رسیده است و پدر و مادرش وقتی با دلایل پلیس مبنی بر قتل مواجه شدند لب به اعتراف گشودند.
مراسم یادبود ۴ عضو یک خانواده مسلمان که در حمله یک فرد نژادپرست با کامیون کشته شدند در انتاریو برگزار شد.
سه مرد که متهماند 14 سال قبل، حین سرقت یک خودرو، مأمور پلیس را برای رسیدن به گنج به قتل رساندند، سرانجام پای میز محاکمه رفتند.
خون صلح (خونبَس) سنتی است در بین مردم استانهای زاگرس نشین که برای جلوگیری از ادامهٔ جنگ و دعوا و پایاندادن به قتل ، کشتار و اصلاح روابط خانوادهها به آن مبادرت میورزند، در این رسم که ریش سفید اقوام، خیرین، روحانیون و بزرگان حضور دارند، خانواده مقتول از گناه قاتل میگذرند و او را میبخشند. چند سال پیش در یکی از روستاهای شهرستان سلسله استان لرستان قتل ی رخ داد که بواسطه این سنت حسنه و با همت دستگاه قضایی در استان و رییس کل دادگستری و جمعی از خیرین استان لرستان منتج به صلح و سازش گردید و خانواده مقتول از اجرای حکم قصاص که حق آنها بود منصرف شدند.
رییس پلیس پایتخت با اشاره به اینکه وجود سلاح در جامعه می تواند نتایج مرگباری را به دنبال داشته باشد، اظهار داشت: همواره اعلام کرده ایم که وجود سلاح در جامعه می تواند فاجعه بار باشد از این رو برخورد جدی با دارندگان سلاح های گرم و جمع آوری آن در دستور کار پلیس است.
متهم گفت: خانواده همسرم دخترم را تحریک کرده بودند تا به دروغ علیه من شهادت دهد؛ اما دخترم که واقعیت را میدانست، از قصاص گذشت کرد.
دادستان نیشابور از کشته شدن یک نفر در پی درگیری و نزاع در نیشابور خبر داد.
فرمانده انتظامی شهرستان زاهدان ادامه داد: بلافاصله کاراگاهان پلیس آگاهی و بازپرس ویژه قتل در محل حاضر و پیگیری های لازم برای شناسایی عامل یا عاملین این جنایت هولناک در حال انجام است .
سهیل گفت: من امیر را از قبل میشناختم. امیر از من خواسته بود تا همراه او به خانه مرد جوان برویم. ما با کلیدی که ناهید به امیر داده بود، در را باز کردیم و وارد آنجا شدیم. من و سهیل و امیر هر کدام ضربات چاقو را به پدرام زدیم. اما ضربه اصلی را که به قفسه سینه پدرام وارد شد، امیر خودش به او زد.
اکبر خرمدین پدر بابک تاکید کرد که از هیچ کدام از قتل ها پشیمان نیست. پزشکی قانونی در معاینات اولیه اعلام کرد که که این زوج دچار جنون نیستند و آگاهانه دست به قتل زده اند.
سرهنگ خسروی گفت: پرونده قتل تشکیل شده، اما نمیتوان گفت انگیزه قتل چه بوده است. نمیدانیم قاتل به طلبکار مهندس طاهری بوده یا مشکل شخصی با وی داشته است. برای مشخص شدن ابعاد ماجرا باید تا دستگیری قاتل صبر کرد.
یک منبع آگاه در پلیس تهران بزرگ گفت: ضارب، این کارمند را هنگام خروج از منزل به قتل رسانده و متواری شده است.
بررسی هویت مقتول حکایت از آن داشت که این فرد یکی از اراذل معروف مشهد بوده و با لقب «اکبر شغال» شناخته میشده است. موضوعی که شاهدان نیز بر آن صحه گذاشتند و هویت او را تأیید کردند.
طبق تحقیات صورت گرفته چندی پیش بین یکی از کاسبان محل با جوانی ۳۵ ساله به نام سعید اختلافی ایجاد شده است و بامداد امروز این کاسب با همدستی سه فرد دیگر برای درگیری با سعید کمین کرده اند و بلافاصله بعد از رسیدن سعید و دوستش رضا به محل، با شمشیر و کلت به آنها حمله کردند که سعید به علت اصابت گلوله به لب فوقانی و ضربات شمشیر در دم جان باخت.
سحرگاه روز ۲۷ اردیبهشت، خبر قتل فجیع بابک خرمدین به سرعت دست به دست شد و هر دم برگ تازهای برای کسانی که حتی پیگیر این خبر هولناک نبودند، رو شد.
چند روز قبل حسام سراغم آمد و با پرخاشگری خواست آن دختر را رها کنم. من هم جوابش را دادم و با هم درگیر شدیم، اما دعوا با وساطت دیگران تمام شد تا اینکه این بار من تصمیم گرفتم با او درگیر شوم و کاری کنم دختر مورد علاقهام را فراموش کند. بههمیندلیل درحالیکه یک چاقو برداشته بودم، سراغش رفتم و با او درگیر شدم و بدون اینکه بخواهم دوستم را کشتم.
متهم درباره روز حادثه گفت: وقتی ستار به ایران برگشت، من اصلا به روی خودم نیاوردم که فهمیدهام با نامزدم رابطه دارد. او را به پارک چیتگر کشاندم و در فرصتی مناسب و در نقطه خلوتی از پارک، وقتی ستار میخواست استراحت کند، با چوب به سرش زدم و سپس با بند کفش او را خفه کردم.
رومینا اشرفی متولد ۱۵ مرداد ۱۳۸۵ دختر نوجوان ۱۳ ساله ایرانی اهل تالش بود که پدرش او را به طرز فجیع و با داس به قتل رساند. پدر رومینا سر از تن فرزندش جدا کرد.
مرد میانسال که به خاطر تسویه مبلغ شارژ با مدیر ساختمان درگیر شده و او را از بالکن به پایین پرت کرده بود پس از ۲ ماه به قتل اعتراف کرد.
همسرم میگفت بچه را به من نمیدهد. من اعتمادی به او نداشتم، چون میدانستم اگر از من جدا شود حتما ازدواج میکند و نمیخواستم فرزندم زیر دست ناپدری تربیت و بزرگ شود. تصمیم داشتم حضانت فرزندمان را خودم به عهده بگیرم و برای اینکه مشکلی پیش نیاید، او را به خانواده خودم بسپارم. برنامهام این بود که خودم هم در شمال زندگی کنم و منتظر مرگم باشم. پدرزنم هم میگفت باید مهریه دخترش را تا ریال آخر بدهم؛ اما من پولی نداشتم و نمیتوانستم این کار را بکنم. در واقع پدرزنم نمیگذاشت ما جدا شویم. اگر او دخالت نمیکرد من حتما میتوانستم همسرم را راضی کنم.