یک فوتبالیست ایتالیایی به اتهام قتل نامزد خود از طریق ضربه زدن متوالی با چکش و چوب بیسبال به او، دستگیر شده است.
گزارش ها حاکیست که این زوج به سرعت به بیمارستان منتقل شده اند اما بلافاصله بعد از ورود به بیمارستان اعلام شد که همسر این مرد جان خود را از دست داده است. جراحات مرد نیز جزئی است.
فرمانده انتظامی لارستان ادامه داد: قاتل ۵۲ ساله در بازجویی اولیه اعتراف کرده که به علت اختلاف خانوادگی از همسرم جدا زندگی می کردم و وی از من شکایت کرده و حکم توقیف خودرو پراید را نیز گرفته بود.
دکتر مجید ابهری، رفتارشناس نیز دراینباره میگوید: بروز خشونت علنی و شدید از سوی مردی که همسرش را به قتل رسانده، نشاندهنده آن است که این فرد بالاترین درجه واکنش عصبی را به نمایش گذاشته است.
من و شوهرم سالهاست که با یکدیگر زندگی میکنیم و ۳ فرزند داریم. اما برسر مالکیت خانه با هم اختلاف داشتیم. سند خانه به نام من بود، اما او اصرار میکرد که باید به نام خودش شود.
متهم گفت: از قتل همسرم پشیمان نیستم و هرکسی جای من بود این کار را میکرد، چون آن زن به من خیانت کرد و سزای فردی که خیانت میکند، همین است.
پنج سال قبل زنی با مأموران تماس گرفت و خبر داد شوهرش فوت کرده است. این زن که با اورژانس نیز تماس گرفته بود، گفت نمیداند چه اتفاقی برای شوهرش افتاده است.
مرد جوان گفت: من و زنم از مدتها قبل باهم اختلاف داشتیم و بارها با هم درگیر شده بودیم. این اختلافات طوری بود که نقشه قتل او را کشیدم و دنبال فرصتی بودم تا باران را بکشم. بالاخره هم او را خفه کردم و بعد هم فراری شدم.
اولیای دم زنی که به دلیل سقوط از پلهها جانش را از دست داده است، از دامادشان که متهم پرونده بود، گذشت کردند و این مرد به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
محسن با شکایت مادرزنش به اتهام قتل عمدی بازداشت شد. او در مرحله بعدی بازجوییها باز هم منکر همهچیز شد و ادعا کرد قصد نداشته همسرش را بکشد و مرگ مینا یک اتفاق ناخواسته بوده است.
شوهرم با او درگیر شد و من و خسرو، شوهرم را کشتیم. من دهان شوهرم را گرفتم و خسرو با چاقو او را زد. ما جسد را در باغچه خانه دفن کردیم. چند ماه بعد از این ماجرا خسرو به خواستگاریام آمد و ما با هم ازدواج کردیم و برای زندگی به شهرستان دیگری رفتیم.
مردی که همسر سومش را با ضربات متعدد چاقو در حمام به قتل رسانده بود، با گذشت سالها از وقوع جنایت از اولیایدم رضایت گرفت و به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت.
ما قبلا چند بار با هم دعوا کرده بودیم و من از شرایطی که داشتم بهشدت ناراحت و تحت فشار بودم. همین هم سبب شد نقشه قتل در ذهنم جرقه بخورد و در نهایت نیز بعد از یک مشاجره او را با سلاح شکاری کشتم و سعی کردم وانمود کنم قتل او کار من نیست.
ادعاهای زن میانسال درباره قتل شوهر سابقش
این زن در همان بازجوییهای اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: ابراهیم شوهر سابقم بود. او را کشتم، چون دیگر تحملش را نداشتم. ابراهیم خیلی به من ظلم میکرد و آزارم میداد. حتی بعد از جدایی هم او مرا اذیت میکرد. سالها اجازه نداد دخترم را ببینم. من همیشه جلوی رفتارهای او کوتاه میآمدم، اما وقتی اینبار دوباره به سمتم آمد که کتکم بزند، تحمل نکردم و عصبانیت همه این سالها را سرش خالی کردم.
زنم آنقدر وسواس داشت که هیچ کاری در خانه انجام نمیداد و فقط در حال شستن همه چیز بود. من خودم خانه را مرتب میکردم، غذا میپختم و به بچه رسیدگی میکردم. اگر بچه به چیزی دست میزد، همسرم آنقدر ناراحت و عصبانی میشد که بچه را کتک میزد.
این مرد با آنکه سعی کرد از خودش دفاع کند، اما درنهایت به خاطر قتل همسرش در خواب گناهکار شناخته شد و قاضی او را به حبس ابد و همچنین پرداخت ۶۵ هزار کرون خسارت به خانواده مقتول محکوم کرد. در حکم دادگاه قید شده است اگر متهم در آینده مورد عفو قرار بگیرد، باید برای همیشه از سوئد اخراج شود.
هنوز ۴۸ ساعت از ماجرای این جنایت نگذشته بود که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با هدایت سرهنگ غلامی ثانی و راهنماییهای مقام قضایی، همسر مقتول را در یکی از روستاهای منطقه سرولایت نیشابور دستگیر کردند. این زن ۴۰ ساله در بازجوییها به قتل همسرش با انگیزه اختلافات خانوادگی اعتراف کرد.
با شقایق رفتیم خرید و زمانی که برگشتیم گفت خانوادهام میخواهند بیایند و باید اینجا را ترک کنی. سر همین مسأله باهم دعوایمان شد و آنجا را ترک کردم. شب به تلفن همراهش زنگ زدم جواب نداد، خانه هم تلفن نداشت. بیخبر از شقایق بودم تا اینکه فردای آن روز به صاحب خانه زنگ زدم. صاحب خانه به من گفت که همسرت فوت کرده و بچه را هم یکی از اقوام برده است.
قتلهای ناموسیِ پشتسرهمِ روزهای اخیر در ایران، گواهی است بر تطبیق عینی و ذهنیِ ایران و هند در کلیّت خودشان. مناطق جغرافیایی ما بیشترین نرخ بیایانزایی در جهان را دارند، اوضاع هند هم چندان تعریفی ندارد، به مانند راجستان، که زنان و مردان روستایی باید ساعتها وقت بگذارند تا آبی اندک را از درون چاه بیرون کِشند.
او طوری با من حرف زد که انگار هیچ ارزشی ندارم. وقتی آن حرفها را به من زد، آنقدر عصبانی شدم که ابتدا او را خفه کردم و بعد برای اینکه مطمئن شوم مرده است، با چاقو گلویش را بریدم.