
فرارو- علیرغم تشابهات موجود میان جنبش اعتراضی روسیه و انقلابات عربی، پراکندگی و انفعال سیاسی این تظاهرات ها طی دو روز اخیر، مانع ترسیم میدان التحریر در مسکو می شود.
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از گاردین، روز دوشنبه بود که هزاران تن از معترضان روسی خشم خود از نتایج انتخابات پارلمانی که با وجود مطلوب بودن برای حزب روسیه متحد، برای پوتین چندان خوشایند نبود به خیابان ها آمده و شعار «روسیه بدون پوتین» و «انقلاب» سر دادند.
روسیه متحد، پوتین، مدودف؛ در روسیه جنگی بر سر قدرت درنمی گیرد. مدت هر دوره ریاست جمهوری در قانون اساسی این کشور از چهار سال به شش سال افزایش یافته و چرخه پوتین- مدودف در دو پست ریاست جمهوری و نخست وزیری بدون هیچ رقیب جدی همچنان ادامه دارد. همین امر مردم روسیه را به خشم آورده و صدها نفر از مردم شهرهای مسکو و سن پترزبورگ را طی دو روز اخیر در اعتراض به حکومت 12 ساله پوتین به خیابان ها کشانده است.
تظاهرات دو روز اخیر در روسیه را می توان بزرگترین تظاهرات مخالفان طی سال های گذشته دانست. روسیه پوتین در مواجهه با این اعتراضات تشبهاتی با تونس بن علی و مصر حسنی مبارک دارد: جوانان تحصیل کرده ای که از حقوق خود محروم مانده اند، مخالفت با اینترنت و رسانه های اجتماعی، دولتی فاسد که به شیوه دزد سالاری توسط گروهی کوچک اداره می شود، و عدم امکان تغییرات سیاسی واقعی. آیا انتخابات دومای روسیه نیز یکی از همان لحظاتی بود که مخالفان سیاسی سرکوب شده به خیابان ها می آیند و به نشانه اعتراض همان جا می مانند؟
با قضاوت در مورد وزنه انتخاباتی احزاب مخالفی که از شرکت در انتخابات منع شده اند، برای نمونه بوریس نمتسوف، یکی از رهبران حزب ثبت نشده «آزادی خلق»، پاسخ کوتاه خیر است. نخست اینکه احزاب آزادی خواه چندان راغب به جدایی و ایجاد شکاف نیستند و دوم اینکه محبوبیت بالایی ندارند. احزاب آزادی خواه در انتخابات پارلمانی روسی بخت چندانی نداشتند و میزان رای شان اندک بود؛ این احزاب اخوان المسلمین نیستند که در انتظار روزنه ای برای ظهور باشند.
پوتین نیز از گزینه های سیاسی برخوردار است و می تواند روند فاصله گرفتن از حزب روسیه متحد را آغاز کند. وی توانست تمام وعده های خود در راستای نخست وزیر دمیتری مدودف را پس بگیرد و عدم محبوبیت این حزب را مورد سرزنش قرار دهد. پوتین توانست محبوبیت شخصی خود را از سیستمی که خود موسس اش بود جدا کند؛ با این حال نظرسنجی ها نشان می دهد میزان محبوبیت هر دوی آنها (حزب روسیه متحد و ولادیمیر پوتین) رو به افول است. پوتین هنوز هم از میزان محبوبیت حدود 60 درصدی که سیاست مداران غربی بر آن رشک می برند برخوردار است. در نهایت، وی پذیرفت که نتایج نظرسنجی ها ملامت بار است و اجازه تعدد احزاب و ائتلاف سیاسی بیشتر در پارلمان و دولت منطقه ای را صادر کرد. در حال حاضر هدف خشم عمومی نه کاخ کرملین که افرادی هستند که در پست های آن منصوب شده اند.
البته دیگر عوامل بروز مخالفت ها نیز در روسیه به چشم می خورند. یکی از آنها سرگئی میرونوف، دبیر سابق شورای فدراسیون است که در ماه آوریل از روسیه متحد لغو نمایندگی شد. حزب وی، روسیه عادل حضور خود در دوما را تقریباً به دو برابر رساند و تعداد کرسی هایش از 38 به 64 افزایش یافت. همین می تواند از انحصاری بودن روسیه متحد در پارلمان بکاهد تا دوما به یک پارلمان واقعی تبدیل شود.
اما دلایل عمیق تری متوجه چرایی نرسیدن زمان شکل گیری تغییرات دموکراتیک در روسیه است. ولادیمیر رزنیکوف، استاد اقتصاد و نماینده سابق پارلمان که از ثبت نام و شرکت در انتخابات به عنوان عضوی مستقل منع شد، همچنان در مورد امکان تغییرات دموکراتیک در روسیه بدبین است.
براساس برآوردهای وی، 85 درصد از مردم روسیه در هیچ گونه تجمع و انجمن از سیاسی و اجتماعی گرفته تا مذهبی و انواع دیگر شرکت ندارند. می توان گفت به طور کامل منفعل هستند. مواردی که مردم را جذب می کند به طور کلی به دور از مسائل اصلی سیاسی است. برخی از آنها در مسائل مربوط به رانندگی فعالیت دارند؛ به عنوان مثال کمپینی که خواستار متوقف شدن روند اجرای برنامه اضافه شدن چراغ آبی بر روی خودروها است. دیگر مسائل مهم برای آنها مربوط به محیط زیست است؛ مثلاً کمپینی که در ساخت جاده ای از مسکو به سن پترزبورگ از میان جنگل فعالیت دارد.
چه چیز باعث بروز چنین انفعالی میان مردم روسیه شده است؟ کمونیسمی که تمام ایمان مردم به یکدیگر را ویران کرد و مصرف گرایی که تقریباً همین نتیجه را داشت: «اگر نیروی دموکراتیکی وجود داشت، تاکنون نمایان شده بود.»
عامل دوم به مراتب ناراحت کننده تر است: نخبگان تنها به فکر بازنشستگی و جایگزین کردن فرزندان در پست های خود هستند و این همان مسئله ای است که پوتین پیش از رویارویی با مخالفان سیاسی باید به طور جدی با آن مواجه شود.