
«اظهارات در مورد ملك زاده كذب محض است»، «با شوراي انتقالي ليبي در اوج جنگ در ارتباط بوديم.»، «آمادگي ارتباط با تمام گروههاي سوري را داريم.» اينها جملات صريحي بود كه در كنار اظهارنظر درباره كارنامه چهرههاي مشهور به سخنگويي در دولت، به ندرت ميتوان از زبان سخنگوي وزارت خارجه شنيد؛ فردي كه در ميان خبرنگاران به بيان جملات كلي و دو پهلو معروف است. رامين مهمانپرست روز چهارشنبه 4 آبان مهمان تهران امروز بود. اتفاقي كه با يك مصاحبه صريح هم همراه شد. در اين مصاحبه مهمانپرست به اظهارات خبرنگار سيما در مورد فعاليتهاي وزارت خارجه در ليبي هم پاسخ گفت و آن را خلاف واقعيت و كذب خواند. آنچه در زير ميآيد حاصل يك مصاحبه يك ساعت و نيمه است.
سوال اول درباره ساختار وزارت خارجه و تغييرات است. اين مسئله در روزنامههاي منتقد مطرح ميشود كه سياست خارجي ما خصوصا در سال گذشته نسبت به سالهاي قبل و دوران دولت نهم آقاي احمدينژاد تاحدي موضع انفعالي داشته و آنگونه كه بايد و شايد از موضع تهاجمي با برخي از مسائل مقابله نكرده و از طرفي برخي معتقدند كه صرفا روابط ديپلماتيك ايران محدود شده به چند كشور آفريقايي و چند كشور آمريكاي لاتين. در واقع ما روابط گستردهاي كه قبلا با اروپا يا آسيا داشتيم را در دوره اخير مشاهده نميكنيم. اگر ممكن است يك توضيحي درباره اين مسئله بدهيد؟
تحركات دستگاه سياست خارجي بايد متناسب با تحولات و شرايط موجود باشد. يعني در يك مقطع زماني ممكن است كه رفت و آمدهاي سياسي ملاك تحرك سياست خارجي باشد و جاي ديگري ممكن است كه نوع موضعگيريها و هدايت افكار عمومي بيشتر اين تاثير را بگذارد. اگر ما بخواهيم ارزيابي كنيم طي چند سال گذشته چه حوادثي اتفاق افتاده، همه اينها مهم است من سعي ميكنم به صورت كلي يك توضيحي در اين رابطه بدهم.
با وضعيت جديدي روبهرو هستيم كه هر كسي ممكن است پيشنهاداتي براي فعال بودن در عرصه سياست خارجي داشته باشد. بعضيها قائل به اين هستند كه ما نمايش كار سياسيمان بايد بيشتر شود. مثلا اگر رفت و آمدهاي بيشتري بكنيم، نشاندهنده تحرك ماست.
ما فكر نميكنيم كه فقط رفت و آمد سياسي نشاندهنده تحرك ديپلماتيك بالايي باشد. اگر واقعا اين ملاك باشد، شما ميتوانيد در منطقه كشورهايي را پيدا كنيد كه تحركات زيادي داشتند ولي ميبينيم كه الان در ميان تحولات منطقه جايگاه بالايي ندارند، كار دستگاه سياست خارجي رصد كردن تحولات و پيشبيني برنامههاي آينده و تحليل اقداماتي است كه طرف مقابل ميخواهد در منطقه انجام دهد.
اين منطقه، بسيار حساس است و جهان اسلام دشمنان جدي دارد و رژيم صهيونيستي و كشورهايي كه از قديم پايگاه نظامي و امنيتيشان در منطقه حضور مستمري داشته، به سادگي حاضر نيستند منطقه را ترك كنند. آنها منافع بزرگي در منطقه دارند، نقشههاي سياسي مختلف را طراحي ميكنند كه بايد اين طرحها را شناخت و حركت متناسب با آن را پيشبيني كرد. پس يكي از كارها اين بوده كه ما اتفاقات در حال وقوع را تحليل كنيم تا ببينيم ريشه اصلي اين اتفاقات كجاست. بعضيها معتقد بودند كه اين حركتهاي مردمي خودجوش است. برخي ديگر ميگفتند نه اين طراحي شده است و قدرتهاي بزرگ ازجمله آمريكاييها ميخواهند نقشه جديدي را پياده كنند. خب منشأ اين اتفاقات مهم است و اين تشابه و تفاوت حركتها در كشورهاي مختلف نيز مهم است.
انگيزههاي مردم از اين حركت در هر كشور چه بوده است و اينكه قرار است به كجا برسند و چيستي نقطه نهايي و مطلوب مردم، نيز مهم است. اينكه فكر كنيم الگوي همه اينها يكي است و حتما قرار است شبيه يكي از كشورهاي منطقه مثلا جمهوري اسلامي شوند، درست نيست.
بايد اطلاعات دقيقتري پيدا كرد و متناسب با شرايط هر كشوري برنامهريزي كرد ولي آن چيزي كه در نهايت مهم است، اين است كه ما نبايد خودمان دست و بال خودمان را ببنديم. نه از يك طرف فكر كنيم تحت هر شرايطي فقط رفت و آمدهاي سياسي كافي است، از طرف ديگر هم دليل ندارد كه خودمان را محدود كنيم و بگوييم خب چون مثلا كشوري رفتار نادرستي داشت پس ما روابط را قطع ميكنيم و هر كاري خواستيم بكنيم.
در تحليلي كه ما از وضعيت منطقه داشتيم، فكر ميكنيم كه اين موج حركتها و اين بيداري اسلامي هر چقدر به سمت جلو برود، حتما به نفع منطقه خواهد بود چون حركت مردم به سمت مشاركت بيشتر در اداره كشورشان به معناي حركت مردم به سمت استقلال واقعي خودشان است.
هر چقدر كشورها به استقلال خود نزديكتر شوند، به معني كاهش وابستگي به غرب خواهد بود و هر چقدر دولتهاي مردمي و مستقل بيشتري روي كار بيايند، به معني آن است كه امنيت رژيم صهيونيستي ديگر اولويت اين كشورها نخواهد بود. پس تحليل ما اين بود كه حتما ادامه يافتن اين تحولات به نفع آمريكا و اسرائيل نيست.
تلاش ميكنند اين حركتها را متوقف يا منحرف كنند و براي توقف اين حركتها خيلي سعي كردند. حمايت از ديكتاتوريها تا آخرين لحظه نشان ميداد كه سياست اصلي آنان حمايت از افراد حاكم و حفظ وضعيت موجود آن موقع، بود. ولي وقتي ديدند كه نتيجه نداد، اعلام كردند كه از مردم حمايت ميكنند و براي اينكه موضوع را منحرف كنند، اعلام ميكردند كه اين موج ممكن است وارد ايران شود كه ما معتقد بوديم براي اين مسئله ما بايد نگران باشيم در حالي كه ما اين موج را مثبت تلقي ميكنيم كه در صورت گسترش بيشتر آن ما همكاران و همياران بيشتري خواهيم يافت.
موضوعات زيادي را دنبال كردند اما وقتي ديدند اين طرحها به نتيجه نميرسد، بحثي را در دستور كار قرار دادند كه به شكلهاي مختلف ميان كشور ما و كشورهاي ديگر درگيري ايجاد كنند كه در صورت درگيري ميان ايران و ساير كشورها ميخواستند نتيجهگيري كنند كه ايران دشمن اصلي اعراب است كه به عنوان يك دولت شيعي درصدد پيگيري اهداف خود در منطقه است و اهل تسنن بايد در مقابل اين موج شيعهگري ايستادگي كنند.
اينجا يك بحثي است كه ميگويد عملكرد دستگاه ديپلماسي ما بهتر ميتوانست باشد. مثلا راجع به ليبي تحرك بيشتري ميتوانست انجام بگيرد. گرچه راجع به ليبي آقاي صالحي گفتند اقداماتي انجام دادند اما راجع به سوريه، بحرين، يمن و هر كدام بحثهايي وجود دارد كه نياز به بازخواني بيشتري دارد.
پيشنهادات و انتقادات بايد دقيق براساس مصاديقش گفته شود. هر مقامي براساس جايگاهي كه دارد به اظهارنظر ميپردازد.
اين نكته درست است اما افكار عمومي از عملكرد ديپلماسي قانع نشده است؟
دستگاه سياست خارجي مجري سياستهاي كشور است و خود به تنهايي تصميمگيرنده نيست. براي تعيين خطوط اصلي سياست خارجي كشور مراجع عاليتري كه در نظام وجود دارد، تصميمگيري ميكنند. ما هم نظر ميدهيم ولي ما يك عضو هستيم.
حتما شوراي عالي امنيت ملي و همه دستگاهها جمع ميشوند نقطه نظراتشان را ارائه ميدهند، تصميمگيري ميكنند، بعدجمعبندي شده و يك تصميم كلي گرفتهميشود و اگر تصميمي خيلي مهم باشد، بايد نظرات مقام معظم رهبري هم لحاظ شود. اين مصوبهها ابلاغ ميشود وزارت خارجه هم دنبال ميكند.
موضع نظام مشخص است و بحثهايي كه در نيويورك مطرح شد باعث شد مقام معظم رهبري يك بار ديگر تشخيص دهد و با قاطعيت موضع نظام را اعلام كند و افكار عمومي اين تمايز ميان ديدگاه نظام و دستگاه دولت را ميبيند و تفسيري كه الان در برخي نهادها از تحولات منطقه وجود دارد، با ديدگاه نظام متفاوت است كه از ديد رسانهها و افكار عمومي مخفي نميماند كه اين انتقاد به همين مسئله وارد ميشود كه شايد همين امر باعث انفعال دستگاه ديپلماسي ما شده است.
مثال بزنيد.
مثل طرح محمودعباس كه اين برداشت شد چراغ سبز از سوي ايران در قبال اين طرح نشان داده شد، كه منجر به اعلام موضع مقام معظم رهبري شد در حالي كه از مواضع مقام معظم رهبري برداشت دوگانه نميشود اما در مورد ديدگاهها و مواضع دولت اينطور نيست.
شما بايد منبع اخبار و افكار عمومي را مشخص كنيد. معتقديد موضع ما در مورد فلسطين درست نبود اما منظورتان را دقيقتر بگوييد.
نظرات دولت در مورد طرح محمود عباس كه گفته اين طرح براي اول كار خوب است ولي ما نبايد به همين كفايت بكنيم كه از همين موضع برداشتهاي متفاوتي شد و رهبري انقلاب در همين جا بود كه اعلام نظر كردند.
يك بحثي درباره فلسطين و عضويت آن در سازمان ملل مطرح شد كه ميان كشورها اختلافنظر بود. اين يك توطئه آمريكايي ـ صهيونيستي بود چون موقعيت محمود عباس تضعيف شده بود و طرح سازش را به نتيجه نرسانده بودند و اين مسئله را در قالب عضويت فلسطين در سازمان ملل مطرح كردند. علت اينكه معتقديم اين طرح يك نقشه بود اين بود كه در يك طرحي گفته شده است كه از وجود دولت مستقل فلسطين حمايت ميكنيم اما اين بخش اول طرح بود كه قسمت دوم هم بايد به دنبال آن پذيرفته شود كه طرح دو دولت بود كه اين مسئله حتما از نظر ما درست نيست. حالا ما آمديم و گفتيم اين را قبول نداريم.
اگر مستقيما بگوييم مخالفيم ميگويند همه دنيا موافق تشكيل دولت مستقل فلسطين است ولي ايران و آمريكا و اسرائيل مخالف هستند. پس يك صحنهاي را درست كرده بودند كه در آن، چه حمايت ميكرديد و چه نميكرديد آنها ميتوانستند يك عكسالعملي نشان دهند. حرفي كه زده شده بود اين بود كه ما خواهان برگرداندن همه حقوق مردم فلسطين به خودشان هستيم كه به هر ميزان پيشروي كنند يك گام مثبت تلقي ميشود كه مقام معظم رهبري هم به حاكميت مردم فلسطين از بحر تا نهر اشاره كردند. پس موضع كشور يك موضع هماهنگ بود. در سازمان ملل هم هرجا صحبت شده خواهان اعطاي حقوق كامل فلسطينيان بوديم.
اين موضع هماهنگ چرا به خوبي تبيين نميشود؟ مشكل كجاست كه برخيها برداشتهاي متفاوت ميكنند؟
اگر واقعا هم چنين ابهامي وجود دارد بايد رسانههاي ما يا خودشان اين مواضع را تبيين كنند يا از مقامات مختلف سوال كنند تا نقطهنظراتشان باز شود. يعني نقش رسانه در واقع بايد اين باشد. كلا در بحث ديپلماسي عمومي حرف ما اين است كه ابهاماتي كه در افكار عمومي به وجود ميآيد به اين دليل است كه بعضي اوقات اطلاعرساني دقيق نميشود يا عمدا مطالبي به شكل غيرواقعي گفته ميشود و بعضيهايش تحت تاثير تبليغات خارجي است كه در فضاي ديپلماسي عمومي بايد اين مشكلات را برطرف كرد و حقايق را گفت.
شما سهمي را در اين زمينه براي دستگاه ديپلماسي قائل نيستيد؟
دستگاه ديپلماسي كه دارد كارش را انجام ميدهد. شما مجاز هستيد كه با هر مقامي در وزارت خارجه گفت و گو كنيد و هيچكس مخالفتي نخواهد كرد.
به عنوان مثال در اين تغيير ساختار جديد، بحث آقاي ملكزاده را مدنظر دارم كه اگر به دستگاه ديپلماسي اضافه ميشد، شما فكر نميكنيد كه اين خود منشأ ابهامات و برداشتهاي دوگانه ميشد؟
ممكن است كه بعضي جريانات سياسي مايل به جلوه دادن همه مسائل به شكل سياسي باشند و در اين زمينه خيلي بزرگنمايي ميكنند. مثلا بحث آقاي ملكزاده در يك مقطع خيلي كوتاهي مطرح شد و بعد از پستي كه دريافت كرده بود، استعفا كرد و رفت ولي همچنان سايتها و خبرگزاريها درباره ادامه كار وي و نفوذ روي سياستهاي وزارت خارجه حرف ميزنند كه صددرصد تمام حرفها كذب است.
اصلا آقاي ملكزاده ديگر حضور ندارد. چون ايشان در سال 1383 به وزارت خارجه انتقالي گرفته بودند از نظر قوانين استخدامي وقتي فردي، يك مسئوليتي داشته كه از آن استعفا داده يا كنار گذاشته شده براي برقراري رابطه حقوقي و استخدامياش بايد يك پستي را برايش تعريف كرد. كارگزيني براي آقاي ملكزاده پست كارشناس ارشد زد تا سيستم حقوقياش برقرار شود كه اين مسئله منجر به جنجالهاي سياسياي شد كه اهداف خاصي را دنبال ميكردند.
يعني شما معتقديد كه وزارت خارجه وارد بحث روز و مناقشات حزبي نشده است؟
نه، نشده است. شما بايد براي اين حرف مصداق بياوريد و ما در اين مورد براساس اساسنامه وزارت خارجه عمل ميكنيم كه بر دوري از احزاب و جهتگيريهاي سياسي حكم ميكند.
حرف ما اين است كه ورود آقاي ملكزاده به اعتبار دستگاه وزارت خارجه لطمه زد.
بله، خيلي چيزها لطمه ميزند ولي هر كسي كه وارد بحث ميشود و هر كسي به شكلي در اين كار تاثير بگذارد در لطمه زدن به آن هم شريك است.
بعد از فوت وليعهد عربستان كه با سناريوي آمريكايي _ عربي همزمان شد كه ما ديديم 4 مقام از ايران پيام تسليت فرستادند آيا اين رسم وجود دارد كه 4 مقام پيام بفرستند؟
بله چرا رسم نيست؟ هر مقامي براي همتاي خودش پيام تسليت فرستاده است و اين مسئله مشكلي ندارد.
نه، منظور اين است كه در اين شرايط كه عربستان در طرح اين سناريوي ضدايراني با آمريكا همراهي كرده است به لحاظ عرفي شايد افكار عمومي از اين پيامهاي تسليت آزرده خاطر شود؟
نه، اين دليل بر اين ميشود كه ما توطئه بزرگتري را يافته و در جهت خنثي كردن آن توطئه حركت ميكنيم. توطئه بزرگتر اين است كه آمريكا و صهيونيستها احساس ميكنند اگر تحولات منطقه به شكل قوي خودش ادامه يابد، تكتك سنگرهاي دفاعي آنها را واژگون ميكند.
آمريكاييها احساس ميكنند كه حركت مردم در حال گسترش به ساير كشورهاست و اين حركت باعث تحت فشار قرار دادن رژيم صهيونيستي در منطقه شده و در حال از بين بردن منافع آمريكاييهاست. پس معادله در منطقه بايد برهم بخورد و ايجاد درگيري ميان كشورهاي منطقه يكي از مهمترين راهها براي اين تغيير مسئله است و از نظر آنها اگر يك طرف درگيري ايران باشد خيلي بهتر است.
يعني تمام تلاش آمريكاييها و اسرائيليها ايجاد درگيري ميان ايران و يكي از كشورهاي منطقه است و فرقي نميكند كه آن يكي كشور كدام باشد چون در صورت وقوع درگيري، اينگونه تبليغ ميشود كه خطر اصلي در منطقه ايران است نه اسرائيل. با توجه به عرب بودن بيشتر كشورهاي منطقه، درگيري اعراب و ايران اولويت آنهاست و از طرف ديگر بحث شيعه و سني را پررنگ ميكنند. اين توطئه را دو سال به طور جدي پيگيري ميكنند وظيفه ما اين است كه طوري عمل كنيم كه اين طرح شكل نگيرد. ما از حساسيتهاي مردممان درباره سركوب مسلمانان در كشورهايي مانند بحرين آگاه هستيم. ما هميشه مواضعمان را به طور شفاف اعلام كرديم و روي مواضع خود هستيم اما بايد طوري عمل كنيم كه توطئه بزرگتر اجرا نشود.
ضرب المثلي است كه آيا راه ثواب فقط همين است؟ اظهارات شما مبني بر وجود توطئه بزرگتر صحيح است اما افكار عمومي ميپرسد كه براي برطرف كردن اين توطئه آيا تنها راه اين بود كه در شرايط آزردگي خاطر افكار عمومي از سناريوي آمريكايي_ عربي، اين همه با عربستان وارد مراوده شويم؟ خب وقتي ما با آن توطئه روبهرو شديم چرا تحرك دستگاه ديپلماسي را نديديم؟ بديهيترين كار اين بود كه فرستادگان ويژه ميفرستاديم به منطقه تا كشورهاي منطقه را از اين طرحهاي توطئهآميز آگاه كنند در حالي كه ما در اين شرايط قرار گرفتيم و همه كارشناسان و آمريكاييها در رسانههايشان به اين سناريو ميخندند ولي كشورهاي همسايه و حتي خود عربستان در اين رابطه جدي و مدعي شدهاند و اقدامات حقوقي انجام دادهاند. چرا اين اتفاق ميافتد؟
ببينيد شايد صحيح نباشد يكسري از اقداماتي كه انجام ميشود در اين مقطع اطلاعرساني شود. وزير خارجه ما به همه همتاهاي خود نامه زد و توضيح داد. سفير ما در آنجا واكنش نشان داد به دبيركل سازمان ملل نامه زديم براي همه كشورها توضيح داديم براي همه سفارتخانهها و نمايندگيهايمان اصل موضوع را بيان كرديم و آنها موظف شدند با مقامات كشورهاي مختلف ملاقات كنند.
در مجامع مختلف مثل سازمان همكاريهاي اسلامي يا مجموعههاي مختلف موجود در منطقه بحث را مطرح كرديم و هرچه جلوتر آمديم، دامنه رايزنيها و فعاليتهاي ما گستردهتر شد و هياتهايي را اعزام كرديم. همين الان سفر وزير ما به كشورهاي مختلف در حال انجام است. اينطور نبوده كه ما دست روي دست گذاشته باشيم. ما اهداف و بهانههاي آينده آنها را تحليل ميكنيم و همه اين بحثها در شوراي امنيت ملي شده و تصميمگيري ميشود و وزارتخانه به تنهايي نميتواند پيش برود.
برخي از اين اقدامات را ميشود همان موقع گفت و برخي را هم نميتوان گفت. راجع به ليبي خيلي اعتراض ميكردند ما به مصلحت نميدانستيم كه در آن موقع بگوييم با شوراي انتقالي ليبي ارتباط داريم و بعضي از مقامات ارشدشان به ايران رفت و آمد دارند و با همديگر برنامهريزي داريم. گفتن اين مسئله را به مصلحت نميدانستيم ولي ارتباط داشتيم.
رسانههاي ما برعكس عمل ميكردند و ميگفتند در دوراني كه مردم ليبي در حال انقلاب هستند، سفارت ما تعطيل است. رسانه ملي ما رفته يك ساختمان خالي را به عنوان سفارت ايران نشان ميدهد و ميگويد نگاه كنيد اينجا سفارت ايران است كه در اين شرايط تعطيل است كه ما گفتيم اين ساختمان سفارت ايران دو سال است كه جابهجا شده است. ما شايد جزو پنج يا شش كشوري بوديم كه در اوج درگيريهاي ليبي سفارتمان تعطيل نشد.
مثال خوبي زديد آيا اين مسئله به معني كمتحركي دستگاه ديپلماسي ما نيست؟ همين مورد ليبي درست است كه رسانه ملي ما به اشتباه يك ساختمان خالي را به عنوان سفارت ايران معرفي ميكند ولي ببينيد چه تعاملي بين رسانه ملي و ديپلماسي وجود دارد كه دستگاه ديپلماسي خبر نداده كه ساختمان سفارت عوض شده است. من ميخواهم برگردم به اين بحث كه اگر وليعهد عربستان در همين روزها فوت نميكرد و اين اتفاق نميافتاد، شما چگونه ميخواستيد با عربستان اين تعامل را انجام دهيد؟
يك راهي پيدا ميشد. بايد بدانيد كه در سياست خارجي بايد از هر رويداد و حادثهاي استفاده كرد.
منظور من اين است كه اگر اين فرصت نبود، شما چه برنامه ديگري داشتيد؟
حالا ما نميتوانيم همه برنامههاي خودمان را علني كنيم و اصلا مصلحت نيست كه بگوييم. هر كس نظر و سليقهاي دارد. ما كه نميتوانيم براساس سليقه رسانهها و گروههاي مختلف عمل كنيم. آن چيزي كه براي ما مهم است منافع ملي است نه سليقههاي متعدد افراد.
خب نتيجه اين اقدامات شما اين است كه ميگويند عربستان با آمريكا همراهي ميكند و ايران هيچ كاري نميكند. به هر حال آن مسائلي كه شما گفتيد درست است اما اين طرف هم بايد افكار عمومي را قانع كرد.
من سعي كردم كه بگويم سياست خارجي حاصل جمع نظرات مسئولين ارشد كشور است نه فقط وزارت خارجه. در تحليل اين تصميمگيريها هم بايد نتايج حاصله ظرف يك سال گذشته ارزيابي شود كه نتايج حاصله الان به نفع ماست يا آمريكا و اسرائيل. اگر به نفع آنها شده شما ميتوانيد ما را متهم كنيد ولي اگر به نفع ما بوده، يعني تدبير به كار رفته است.
اينكه ميگوييد شاخص خوبي است اما كامل نيست مثلا در بحث هستهاي شما نميتوانيد چندان منتقد اساسي پيدا كنيد چون برنامهها هماهنگ عمل شده، اما چه اتفاقي رخ داده كه وقتي 4 پيام تسليت - كه براساس عرف ديپلماتيك بايد هم فرستاده شود- ارسال ميگردد دستگاه ديپلماسي ما مورد انتقاد قرار ميگيرد آيا اين به معني آن نيست كه شما اين حرفها را به زبان ديپلماسي رسانهاي نگفته ايد.
ما پنهانكاري نكرديم و به همه سوالات جواب ميدهيم و خودمان به همه ميگوييم كه ممكن است شما از سياستهاي كشور ديگر ناراضي باشيد . طرح سناريوي آمريكايي ـ عربي را ناشي از برنامههاي طراحي شده ميدانيم و ميگوييم كه فتنه بزرگتري وجود دارد كه اگر از آن غافل شويم اين فتنه حاكم خواهد شد. ما هرجا احساس كنيم كه گفتن چيزي به نفع كشور نيست نميگوييم و هر چقدر هم كه اعتراض وجود داشته باشد، منافع ملي كشور را در نظر ميگيريم.
يادم ميآيد چند سال پيش كه توني بلر درباره مسائل ايران اظهارنظر تندي كرد، آقاي آصفي بلافاصله جواب قاطعي به او داد. هرچند كه شايد اين واكنش ديپلماتيك نبود اما بر روي افكار عمومي اثر خوبي گذاشت. حالا اينجا در مورد عربستان كه به دنبال تصويب قطعنامه عليه ايران رفته، عملكرد دستگاه ديپلماسي چون برونداد مناسب نداشته، اين شائبه را در افكار عمومي ايجاد كرده كه دستگاه وزارت خارجه ما دچار انفعال شده است.
ما در دستگاه ديپلماسي موظف هستيم كه رفتارمان ديپلماتيك باشد. حرف زدن ما بايد داراي چارچوب باشد و نميپسنديم كه هر چيزي را به هر شكلي بگوييم. ما معتقديم كه حرفهاي ما تبعاتي دارد و ما در جايگاه وزارت خارجه بايد موضع رسمي و ديپلماتيك داشته باشيم.
آقاي رئيسجمهور در مصاحبهاي با يكي از شبكههاي خارجي گفتند ما با دولت سوريه و مخالفان سوريه ارتباط داريم. آيا شما اين را تاييد ميكنيد؟
همه كشورهاي خواهان ثبات در منطقه بايد كمك كنند كه حرف مردم و نقطهنظرات دولت در يك فضاي مثبت منتقل شود. ما فكر ميكنيم در داخل سوريه بخشي از مردم نظراتي دارند. رفتارهايي كه براي نشان دادن اين نقطه نظرات انجام شد يا طراحياي كه برخي كشورها كرده بودند كه با وارد كردن گروههاي مسلح يك وضعيت بيثباتي در سوريه ايجاد كنند.
اين يك نوع دخالت خارجي در سوريه محسوب ميشود. مسائل سوريه بايد به صورت كاملا داخلي بين مردم و دولت حل شود. فتنههايي براي ايجاد بيثباتي در داخل سوريه دنبال شده و هدف اصلي آن تحت تاثير قرار دادن خط مقاومت در منطقه و تامين منافع رژيم صهيونيستي است. آنان پس از نااميد شدن از مصر به دنبال ايجاد فشار بر سوريه هستند. اينكه ما اعلام كرديم آمادگي داريم كمك كنيم تا فضاي گفتوگو بين نمايندگان مردم و دولت انجام شود بله اين را گفتيم و فكر ميكنيم اين ظرفيت و بلوغ هم در بين مردم سوريه وجود دارد كه ميتوانند با گفتوگو مسائل را حل كنند.
يعني تلويحا تاييد ميكنيد كه ايران با مخالفان سوري هم ارتباط داشته؟
همانطور كه گفتم آمادگيمان را اعلام كرديم كه براي نشست نمايندگان مردم و مقامات دولتي و گفتن نقطهنظراتشان و انجام اصلاحات دولت هر كاري از دستمان بربيايد، انجام خواهيم داد.
اخيرا بحث خروج نيروهاي آمريكايي مطرح شده و دو ديدگاه متفاوت در اين باره وجود دارد؛ يكي آنكه خروج نيروهاي آمريكايي به عراق، احتمال بازگشت ميليتاري به عراق را تشديد ميكند و احتمال ايجاد ارتشي مانند ارتش بعث را دامن ميزند آيا خروج از عراق را تهديد ميدانيد يا فرصت؟
خروج كل نيروهاي نظامي را به نفع منطقه ميدانيم. فكر ميكنيم كه ريشه بسياري از ناامنيها در منطقه حضور همين نيروهاست. آنها براي ادامه حضور خود در منطقه نياز به بيثباتي بيشتر دارند. ما معتقديم كه مقامات عراقي اين آمادگي را دارند كه خودشان ثبات و امنيت را در منطقه برقرار كنند. همه كشورهاي منطقه بايد كمك كنند تا ريشههاي ناامني را از بين ببريم و اين همكاري براي ايجاد صلح و ثبات موثرتر است.
رابطه ما با مصر به كجا رسيد؟
ما آماده توسعه روابط هستيم و فكر ميكنيم روالي كه در مصر طي ميشود ازجمله تغيير قانون اساسي و تعيين دولت ملي به روابط رسمي و توسعه همكاريها كمك ميكند.
تحركات آذربايجان و ارتباط بيش از حدش با اسرائيل در زمينههاي نظامي براي شما نگرانكننده نيست؟ خصوصا اين اواخر كه چند فروند هواپيماي بيسرنشين خريده و يك سرباز ايراني را هم كشتند؟
ما هميشه به كشورهاي دوست و همسايه توصيه كرديم كه اگر فضايي براي دخالت قدرتهاي خارجي در آن كشور به وجود بيايد ميتواند منافع اين كشورها و كشورهاي همسايه را تحتالشعاع خودش قرار دهد. حتما بايد مراقب تحركات و نفوذ كشورهاي غربي ازجمله آمريكا و اسرائيل كه به دنبال تامين منافع خود در اين كشورها هستند باشند چرا كه آنها نفع مردم منطقه را دنبال نميكنند و خطر واقعي براي منطقه هستند. در هر صورت، هر كشوري سياستهاي مخصوص به خودش را دارد و تا جايي كه هيچ تعرضي به منافع كشور ما نداشته باشد ما فقط توصيههاي خودمان را ميكنيم.