محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگو با روزنامه تهران امروز در مورد ورود نظامیان به عرصه سیاسی گفت: «آنها كه با رفتن به سپاه و جهاد به نياز مردم در دهه اول انقلاب پاسخ دادند و از صحنه سياست به نهادهاي انقلاب روي آوردند عموما افراد سياسي و انقلابي بودند كه بنا به ضرورت دفاع از كشور و نبود توان كافي دفاعي به نيروهاي مسلح ملحق و يا به آباداني روستاها و شهرهاي محروم شتافتند.»
«زماني كه اين ضرورت كاهش يافت و ثبات و امنيت به كشور بازگشت طي 15، 16 سال اخير به مرور بخش قابل توجهي از اين نيروها از نهادهاي انقلابي خارج شدند. در حقيقت در اين 20 ساله اخير هيچ دورهاي از مجلس يا دولتها نبوده كه بخشي از اعضاي آنها از نهادهاي انقلاب يا به اصطلاح شما از نظاميان نبوده باشند.»
وی تصریح کرد: «در همان دوره اصلاحات هم تندترين اصلاحطلبان نظامي يا امنيتي بودند. مثلا اكبر گنجي و يا آقاي باقي نظامي بودند و سعيد حجاريان از نيروهاي اطلاعاتي بود.»
محسن رضایی در بخش دیگری از این مصاحبه در پاسخ به اینکه شما گفتهاید "کشور به سیاسیون نظامی احتیاج دارد، دلیل آن چیست؟" گفت: «سياسيون غيرنظامي در ايران بارها كشور را به آستانه جنگ كشاندند زيرا كه به دليل عدم درك مسائل امنيتي يا به انفعال كشيده ميشوند و يا به ماجراجويي. مثل كسي كه معتقد است هر چه شعار تند بدهد هیچ اثر امنيتي در دنيا ندارد و جنگي هم به وجود نخواهد آمد، يا مثل كساني كه با نشان دادن ضعف و انفعال و عقبنشيني به دشمنان علامت غلط امنيتي بدهند و نوعي ضعف را تداعي كنند.
مانند زمان آقاي بنيصدر . اگر در اثر اين روشها جنگي اتفاق بيفتد چه كسي ميتواند پاسخگو باشد؟ من معتقدم جنگها در ايران هميشه در دو حالت اتفاق افتاده است. يكي ماجراجويي و ديگري انفعال و علامت غلط به دشمن دادن. يعني دولتمردان، خود يكي از عوامل ناامني در تاريخ سياسي ايران بودهاند. بنابراين نقطه مطلوب و بهينه در موضعگيريها بدون درك درست از مسائل نظامي و امنيتي حاصل نميشود و سياستمداراني كه درك درستي از امنيت ملي ندارند كشور را به آستانه ناامني و بيثباتي ميكشانند. ولي در شرايط فعلي اين هم كافي نيست بلكه مديران كشور بايد اقتصاد را بخوبي بفهمند و براي تحقق چشمانداز بيستساله داراي راهبرد ملي باشند.»
رضایی همچنین با اشاره به اینکه همچنان به ارزشهای انقلاب تعلق خاطر دارد گفت: «اگر من همان سبك دوران انقلاب و دفاع مقدس را در پيش مي گرفتم و محافظه كاري نميكردم تاكنون چند بار رئيس جمهور شدهبودم.»
وی همچنین این سؤال که آیا در حزب اتحاد ملی که توسط اطرافیان وی در حال تاسیس است، نقشی بر عهده خواهد داشت را بی پاسخ گذاشت و درباره احتمال کاندیداتوری خود در مجلس هفته گذشته نیز گفت که هنوز تصمیمی نگرفته است.
از رضایی پرسیده شد: «شما در انتخابات ریاست جمهوری 84 گفته بودید به نفع هیچکس کنار نمیروید اما نهایتا از صحنه کنارهگیری کردید، چرا؟» وی پاسخ داد: «كنارهگيريام از انتخابات رياستجمهوري به چند دليل بود.
برخي از اين دلايل از ابتدا براي من روشن بود اما در صدد بودم تا روز انتخابات آنها را حلوفصل كنم ولي چون چنين نشد، كنارهگيري كردم. البته به قسمي كه خوردم پايبندم. به اينكه در دفاع از مردم و نظام ايستادگي خواهم كرد و به هيچوجه از اين دفاع دست نميكشم.
در شكل انتخاب شدن من اين مساله در يك صورت انجام ميگرفت و الان به صورت ديگري محقق ميشود. اما اينكه چرا منصرف شدم دليل اول آن اين بود كه نميخواستم در يك شكل جديد انتخابات رياستجمهوري كه به نظرم نامطلوب بود حضور داشته باشم. زيرا انتخابات رياستجمهوري به انتخابات شوراي شهر تبديل شدهبود و به جاي اينكه نهايتاً 2 يا 3 نفر به عنوان كانديداهاي مشخص با يكديگر رقابت كنند 8 نفر به رقابت پرداخته بودند و چون قدرت تشخيص از مردم گرفته شدهبود، آنان در يك سرگرداني راي ميدادند.
به اين ترتيب هيچ كس بيش از 6 ميليون راي نداشت اين مشابه يك انتخابات شوراي شهر بزرگ بود در سطح شهري به بزرگي ايران. از نظر من سرنوشت اين انتخابات آسيبهايي داشت.
بنابراين وقتي كنار رفتم گفتم به نفع ملت ايران كنار ميروم اين يك كنايه بود. يعني كنار رفتن من به ملت ايران كمك ميكند چرا كه نميخواستم در اين وضع اغتشاش و سرگرداني مردم شركت داشته باشم.
دومين دليلي كه گمان ميكردم بتوانم آن را حل كنم برقراري يك ارتباط شفاف با مردم بود كه حاصل نشد، اگر انتخابات يك ماه به تاخير ميافتاد شايد مقدار زيادي اين مساله حل ميشد چرا كه امكان بيشتري پيدا ميكردم تا از طريق رسانهها با مردم صحبت كنم.
البته پاسخهايي كه از نخبگان كشور در همان زمان ميگرفتم عمدتاً مثبت بود يعني پيام من در حال انتقال به مردم بود اما فرصت خيلي كم بود و ميدانستم در 3،2 روز باقيمانده اين پيام تودهاي و همهگير نخواهد شد.
مساله سوم برخوردهاي غيراخلاقي از اشخاصي بود كه انتظار نداشتم. برخي رسانهها نيز برخوردهاي غيراخلاقي داشتند. گويي كه دعوا بر سر قدرت است. من نتيجه اين دعوا را از نظر ارزشي به زيان خود و جامعه ميدانستم و فكر كردم نبايد وارد آن شوم.
به هر حال با ارزيابيهايي كه انجام دادم به اين نتيجه رسيدم كه گرچه نتوانستم پيامم را به تودههاي مردم برسانم اما توانستم برنامههاي خود را براي نخبگان طرح كنم و فكر كردم اين جايي است كه بايد كار را متوقف كنم. بنابراين 48 ساعت مانده به انتخابات كنارهگيري كردم.
وی در باره اینکه چرا در دولت پستی نگرفته است گفت: بنده قبل از اينكه ليست هيات دولت جديد قطعي و به مجلس داده شود چند بار در موضعگيريهايم عنوان كردم كه در اين دولت مانند دولتهاي گذشته مسئوليتي نخواهم پذيرفت.
از ابتداي انقلاب تاكنون هم همين طور بوده يعني در هيچ يك از دولتهاي پس از انقلاب مسووليتي را نپذيرفتهام و از هيچ رئيس جمهوري هم تقاضاي پستي نكردهام بنابراين با اين موضعگيري گمان نميكنم كه اگر كسي نظر يا پيشنهادي هم داشت به من مراجعه ميكرد و شايد بخش زيادي از اين مساله مربوط به همين موضوع باشد.»