
حتی در خوشبینانهترین تفسیر از انقلاب ماگا، ترامپ تا اینجای کار آسیبهای ماندگاری به نهادهای داخلی ایالات متحده، اتحادهای بینالمللی و اعتبار اخلاقی کشور وارد کرده است. اگر سرمایهگذاران، رأیدهندگان یا دادگاهها مسیر او را مسدود کنند، احتمالاً با شدت بیشتری به این نهادها حمله خواهد کرد. با در اختیار داشتن وزارت دادگستری که اکنون به شدت سیاسی شده است، او ممکن است به تعقیب مخالفان سیاسی خود بپردازد و با دامن زدن به ترس و آشوب، فضای لازم برای پیشبرد اهدافش را فراهم آورد. در عرصه سیاست خارجی نیز خطر اقدام تحریک آمیز پرمخاطره در گرینلند یا پاناما وجود دارد که میتواند اتحادهای بینالمللی را بیشتر تضعیف کند. بازگشت به وضعیت صد روز پیش دیگر ممکن نیست. تنها ۱۳۶۱ روز باقی مانده است.
فرارو- دونالد ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود پروژهای انقلابی برای بازسازی اقتصاد، بوروکراسی و سیاست آمریکا آغاز کرده است که با الهام از مدلهای اقتدارگرایانه، نهادهای مستقل را تضعیف میکند. با وجود محبوبیت در پایگاه جمهوریخواهان، فشار بازارها، کاهش محبوبیت در ایالتهای چرخشی، تهدید کنگره و مقاومت دادگاهها میتواند مانعی جدی در برابر او باشد. آمریکا با خطر اقتدارگرایی روبهروست، اما ساختارهای فدرالی و فشار سیاسی داخلی امیدهایی برای مهار این روند باقی میگذارد.
به گزارش فرارو به نقل از نشریه اکونومیست، صد روز نخست دوره دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ با سطحی از فعالیت همراه بوده است که در دوران معاصر بیسابقه به نظر میرسد. شاید از زمان فرانکلین دی روزولت، دونالد ترامپ از هر رئیس جمهور دیگری فعالتر بوده است. پیش از مراسم تحلیف، آمریکاییها در تردید بودند که با چه نوع دولتی روبهرو خواهند شد؛ اما این تردید اکنون جای خود را به یک واقعیت روشن داده است.
دونالد ترامپ رهبری پروژهای انقلابی را بر عهده گرفته است؛ تلاشی گسترده که اقتصاد، بوروکراسی، فرهنگ، سیاست خارجی و حتی معنای خودِ آمریکا را دگرگون سازد. پرسشی که اکنون برای ۱۳۶۱ روز آینده باقی میماند این است: آیا ترامپ میتواند این پروژه را به سرانجام برساند؟
در میان پایگاه رأیدهندگانش، دونالد ترامپ از محبوبیتی چشمگیر برخوردار است. میزان تأیید و رضایت از او در میان جمهوریخواهان به ۹۰ درصد رسیده و در پیشبرد سیاستهایش با مقاومت چندانی روبهرو نشده است. ترامپ با جسارت و بیمحابا در تمام جبههها پیشروی کرده است: از حمله به خدمات دولتی و دفاتر حقوقی گرفته تا دانشگاهها، رسانهها و هر نهادی که به اعتقاد او به نخبگان متمایل به دموکراتها وابسته است.
همانند هر انقلاب دیگری، پروژه ماگا (آمریکا را دوباره عظیم کنیم) دارای روش و نظریهای خاص است. روش آن مبتنی بر شکستن یا خم کردن قوانین از طریق سیلی از فرامین اجرایی است و در مواجهه با مخالفت دادگاهها، به چالشگری مستقیم علیه آنها روی میآورد. نظریه این حرکت نیز بر ایده قدرت اجرایی نامحدود استوار است؛ باور به این اصل که، چنانکه ریچارد نیکسون روزی گفت: «اگر رئیسجمهور کاری انجام دهد، پس آن عمل قانونی است.» این رویکرد بهتدریج پایههای واقعی عظمت آمریکا را فرسوده است؛ از درک گسترده نسبت به منافع ملی گرفته تا ارجنهادن به استقلال نهادهای حکومتی، باور به میهندوستی حتی در میان رقبای سیاسی و اعتماد جهانی به دلار آمریکا را متزلزل کرده است.
اگر این انقلاب مهار نشود، خطر آن وجود دارد که ایالات متحده به سوی نوعی اقتدارگرایی سوق پیدا کند. شماری از نظریهپردازان جنبش ماگا آشکارا از مدل حکمرانی ویکتور اوربان در مجارستان الهام گرفتهاند؛ مدلی که بر کنترل بر دادگاهها، دانشگاهها و رسانهها استوار است. ساختار سیاسی آمریکا نیز به واسطه ایجاد استثناها و اختیارات اضطراری توسط کنگره، زمینه را برای ظهور اقتدارگرایان بالقوه هموار کرده است. ترامپ بهطور کامل از این امکانات بهره برده است؛ چنانکه تحسین آشکار او از قدرت رئیسجمهور السالوادور برای زندانی کردن مخالفان بدون محاکمه، نمونهای روشن از این گرایش بود.
هرچند جنبش ماگا هنوز قادر به کنترل کامل رسانهها نیست، اما میتواند از طریق فشار بر مالکان شرکتهای رسانهای نفوذ قابل توجهی اعمال کند. همزمان، تکهتکه شدن فضای رسانهای سنتی قدرت نظارتی و بازدارندگی مطبوعات را بهشدت تضعیف کرده است. کنگره نیز دچار نوعی کرختی شده است؛ چرا که بسیاری از جمهوریخواهان جایگاه سیاسی خود را مدیون ترامپ میدانند و این واقعیت را بهخوبی درک کردهاند. نگرانی اصلی این است که حتی اگر دادگاهها در برابر این روند مقاومت کنند، دولت ممکن است احکام آنها را نادیده بگیرد یا اینکه دیوان عالی کشور، برای جلوگیری از درگیری مستقیم، پیشاپیش با نوعی تسلیم، اعتبار خود را حفظ کند.
با این حال، سناریوی دیگری که محتملتر به نظر میرسد این است که افراطگرایی صد روز نخست ترامپ، نیروهای قدرتمندی از مقاومت را برانگیزد. یکی از این نیروها، سرمایهگذاران بازار اوراق قرضه و بورس هستند؛ گروهی که در ابتدا از انتخاب ترامپ استقبال کردند، اما اکنون به یکی از مؤثرترین مخالفان او بدل شدهاند. این مخالفت نه از انگیزههای سیاسی، بلکه از مواجهه با واقعیتهای اقتصادی ناشی میشود. آنان به درستی نسبت به آسیبهای تعرفهها بر سلامت اقتصاد جهانی هشدار میدهند و از خطرات کسری بودجههای مهارنشده و سیاستهای بیکفایت بیمناکاند؛ عواملی که میتوانند در نهایت به تضعیف و سقوط ارزش دلار منجر شوند.
در مواجهه با آشفتگیهای فزاینده بازارها، ترامپ طی یک ماه گذشته دو بار ناگزیر به عقبنشینی شده است: نخست در زمینه اعمال تعرفههای «متقابل» و سپس این هفته، در ماجرای تهدید به اخراج جروم پاول، رئیس فدرال رزرو. همزمان، در حالی که ایلان ماسک وعده داده است زمان کمتری صرف تخریب بوروکراسی کند تا بتواند به بحران کسبوکار آسیبدیده خود در حوزه خودروهای برقی بپردازد، ترامپ نیز بهطور تلویحی نشان داده که در پی یافتن راهی برای خروج از جنگ تجاری ناپایدار و نسنجیدهای است که علیه چین به راه انداخته است.
یکی دیگر از منابع احتمالی مقاومت، خود رأیدهندگان از جمله جمهوریخواهان خواهند بود، بهویژه اگر آسیب اقتصادی ملموس شود. اگرچه ترامپ در مهار مهاجرت غیرقانونی موفقیتهایی کسب کرده، اما میزان تأیید و رضایت ملی او با سرعت و شدتی بیسابقه، حتی نسبت به دوره نخست ریاستجمهوریاش، کاهش یافته است. مدلهای ما نشان میدهد که هماکنون در تمامی ایالتهای چرخشی که او در انتخابات نوامبر پیروز شده بود، محبوبیتش به زیر ۵۰ درصد سقوط کرده است.
اکثر آمریکاییها در پی یک انقلاب سیاسی نیستند. اگرچه بسیاری از آنها از بازگرداندن صنایع تولیدی به داخل کشور استقبال میکنند، اما تنها اقلیتی حدود یک چهارم مایل هستند خود در این کارخانههای جدید کار کنند. ایده تجارت منصفانه برایشان جذاب است، اما بینظمی و هرجومرج را نمیپذیرند. هیچکس نیز مشتاق بازگشت به دوران تورم شدید نیست. دونالد ترامپ همانند بسیاری از رؤسای جمهور پیشین، ممکن است پیروزی محدود انتخاباتی را دعوتنامهای برای حک شدن چهرهاش بر کوه راشمور بداند؛ اما این پیروزی به او مجوز حکمرانی دیکتاتورمآبانه، تعطیلی نهادهای ایجاد شده توسط کنگره، تعلیق حقوق اساسی، چون دادرسی عادلانه یا حتی تصاحب گرینلند را نمیدهد.
در نهایت، نظرسنجیهای منفی بیتردید بر مسئولان منتخب اثر خواهد گذاشت. ایالات متحده کشوری فدرال با ساختار گسترده و متنوعی از مراکز قدرت رقیب است؛ واقعیتی که آن را از کشوری کوچک مانند مجارستان (با جمعیتی معادل ایالت نیوجرسی) متمایز میکند. کنگره نیز میتواند به مانعی جدی برای ترامپ بدل شود. جمهوریخواهان تنها با اکثریتی بسیار شکننده مجلس نمایندگان را در اختیار دارند و اخیراً صرفاً به دلیل درگذشت دو نماینده دموکرات توانستند چارچوب بودجه را تصویب کنند.
بازارهای شرطبندی، احتمال بازپسگیری مجلس توسط دموکراتها در سال آینده را بیش از ۸۰ درصد ارزیابی کردهاند؛ تحولی که در صورت وقوع میتواند حتی در صورت تداوم حکمرانی ترامپ از طریق فرامین اجرایی، روند پیشبرد برنامههای او را به شدت دشوار کند. در سنا نیز جمهوریخواهان با کمبود هفت رأی برای عبور از آستانه ۶۰ رأی مورد نیاز برای غلبه بر فیلیباستر روبهرو هستند. این محدودیتها واقعی و تعیینکنندهاند.
آخرین و شاید حیاتیترین منبع مقاومت، دستگاه قضایی ایالات متحده است. روند حقوقی کند، اما پیوسته پیش میرود؛ با این حال، نشانههایی از مقاومت جدی در برابر زیادهخواهیهای اجرایی آشکار شده است. دیوان عالی قبلاً در پرونده مردی که به اشتباه به السالوادور تبعید شده بود، با رأی قاطع ۹-۰ علیه دولت حکم صادر کرد. همچون دیگر نهادها، دادگاهها نیز در مواجهه با یک رئیسجمهور نامحبوب، ترس کمتری احساس میکنند.
دولت ممکن است در مجموعهای از پروندهها، از تعرفهها و اختیارات ریاستجمهوری برای اخراج مقامات گرفته تا تعطیلی نهادهای فدرال بدون مجوز کنگره و استفاده نسنجیده از تبصرههای اضطراری نظیر «قانون دشمنان بیگانه»، شکست بخورد. اگر چنین شود، نظریه ترامپ درباره قدرت اجرایی بیحد و مرز بیاعتبار خواهد شد.
حتی در خوشبینانهترین تفسیر از انقلاب ماگا، ترامپ تا اینجای کار آسیبهای ماندگاری به نهادهای داخلی ایالات متحده، اتحادهای بینالمللی و اعتبار اخلاقی کشور وارد کرده است. اگر سرمایهگذاران، رأیدهندگان یا دادگاهها مسیر او را مسدود کنند، احتمالاً با شدت بیشتری به این نهادها حمله خواهد کرد. با در اختیار داشتن وزارت دادگستری که اکنون به شدت سیاسی شده است، او ممکن است به تعقیب مخالفان سیاسی خود بپردازد و با دامن زدن به ترس و آشوب، فضای لازم برای پیشبرد اهدافش را فراهم آورد. در عرصه سیاست خارجی نیز خطر اقدام تحریک آمیز پرمخاطره در گرینلند یا پاناما وجود دارد که میتواند اتحادهای بینالمللی را بیشتر تضعیف کند. بازگشت به وضعیت صد روز پیش دیگر ممکن نیست. تنها ۱۳۶۱ روز باقی مانده است.