
۱۰۰روز از حضور دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده، در کاخ سفید میگذرد. سیاستهای وی در امور بینالملل و تجارت در دور دوم حرف و حدیثهای زیادی داشته است.
هفته جاری (چهارشنبه ۳۰ آوریل برابر با ۱۰ اردیبهشت ماه) ۱۰۰ روز از زمانی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، برای دومین دوره به قدرت رسید، میگذرد. در سه ماه گذشته، ترامپ و تیمش گامهایی برداشتهاند که حتی برخی از ناظران باتجربه را نیز شگفت زده کرده است: از سهل انگاری «وزارت بهره وری دولت» ایلان ماسک در بوروکراسی فدرال گرفته تا اعمال تعرفههای سنگین بر اکثر شرکای تجاری ایالات متحده.
هرج ومرجی که اکنون از کاخ سفید سرچشمه میگیرد، روابط ایالات متحده با متحدان و دشمنان و همچنین برداشتها از واشنگتن در صحنه جهانی را تغییر داده است. ترامپ با کشورهای آمریکای لاتین - به ویژه السالوادور که صدها اخراجی از ایالات متحده را بدون طی مراحل قانونی به زندانهای خود فرستاده است - برای کمک به اجرای قوانین مهاجرت قراردادهایی امضا کرده است.
او یک چارچوب صلح «پیشنهاد نهایی» به اوکراین ارائه داده که شامل دستاوردهای ملموسی برای روسیه انتقام جو است. دولت او نخستین تیر را در جنگ تجاری با چین شلیک کرد، که با حداقل نرخ تعرفه ۱۴۵ درصدی بر اکثر کالاهای آمریکایی مواجه است. با نزدیک شدن به ۱۰۰ روز، از ۱۰ ستون نویس و همکار «فارن پالیسی» خواسته شده، شروع دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ را ارزیابی کنند تا از تمام آنچه تاکنون اتفاق افتاده و آنچه ممکن است در آینده رخ دهد، درک بهتری داشته باشیم.
صد روز اول دوره دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، آزمونی بوده است برای اینکه آیا رادیکالها و تازه کارهایی که او در پستهای ارشد اقتصادی گماشته است، میتوانند کاری را که به اصطلاح «بزرگان» دوره اول او نتوانستند انجام دهند، انجام دهند: یعنی بازسازی قوانین اقتصاد جهانی برای خدمت به دستور کار «اول آمریکا»ی رئیس جمهور. تاکنون، نتایج به طرز چشمگیری بد بوده است. سیاست تجاری ترامپ از تهدیدهای پوچ تا تعرفههای گسترده و سپس به عقب نشینیهای تحقیرآمیز، آشفته کردن بازارها و از بین بردن اعتماد باقی مانده به رهبری اقتصادی ایالات متحده، تغییر کرده است. اگر دولت نتواند کمی نظم و انضباط به رویکرد خود بیاورد، ترامپ به هیچ یک از اهداف خود نخواهد رسید و ایالات متحده را فقیرتر و ضعیفتر خواهد کرد.
رهبران کسب وکارها و شرکای تجاری ایالات متحده امیدوار بودند که دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ مانند دوره اول او باشد: قطعا حمایت گرایانه تر، اما با رویکردی منسجم. اما «رابرت لایت هایزر»، کهنه کاری که از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ به عنوان نماینده تجاری ایالات متحده خدمت میکرد، از تیم کنار گذاشته شد، ظاهرا به این دلیل که ترامپ فکر میکرد او «از اقدامات بزرگ بیش ازحد میترسد».
ترامپ اقدامات بزرگ انجام داده است، اما به روشهای آشفته و غیرقابل پیش بینی. او کشورهای عضو بریکس را تهدید به اعمال تعرفههای ۱۰۰ درصدی کرد، تعرفههایی را بر کانادا و مکزیک به دلیل مهاجرت غیرقانونی و قاچاق فنتانیل اعمال و تا حدی لغو کرد، تعرفههای فولاد و آلومینیوم را افزایش داد و ۲۵ درصد به هزینه اکثر واردات خودرو افزود. تیر خلاص، اعلام تعرفههای به اصطلاح متقابل بر شرکای تجاری ایالات متحده در ۲ آوریل بود که برای برخی از کشورها به ۵۰ درصد رسید.
دولت از فرمولی مضحک و خام استفاده کرد که به بازارهای سهام شوک داد و اوراق قرضه را به شدت دچار سقوط کرد و همین باعث شد ترامپ مجبور به عقب نشینی شود. هیچ کس در تیم ترامپ نتوانسته اقدامات رئیس جمهور را توضیح دهد، چه برسد به اینکه آنها را محدود کند. همه در دولت تازه کار هستند، به جز «جیمیسون گریر»، نماینده تجاری ایالات متحده که با «لایت هایزر» کار میکرد؛ همچنین «پیتر ناوارو»، مشاور کاخ سفید، یک حامی رادیکال که هرگز تعرفهای را که دوست نداشت، رعایت نکرد.
بیشتر توضیحات به «هاوارد لوتنیک» وزیر بازرگانی ایالات متحده واگذار شده است که پیش بینی کرد تعرفههای جدید برای میلیونها آمریکایی شغل ایجاد خواهد کرد؛ حتی درحالی که برخی از تولیدکنندگان تعرفهها را عامل اخراجها میدانند. «اسکات بسنت»، وزیر خزانه داری، با اصرار بر اینکه اعلام تعرفهها تماما یک استراتژی مذاکراتی بوده است، درحالی که ناوارو، لوتنیک و دیگران برعکس آن را میگفتند، به نظر میرسد که شکست خورده است.
بااین وجود، ترامپ به بسنت نقش اصلی را در تلاش برای مذاکره به منظور معاملات تجاری جدید داده است. جدیترین آسیب به رابطه ایالات متحده و چین وارد شده است که لایتهایزر در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، حتی با وجود اعمال تعرفهها، آن را پرورش داد. اینبار، جسارت چین در تلافی با تعرفههای تلافی جویانه، دو کشور را در یک «مارپیچ مرگ اقتصادی» قرار داده است، به طوری که هر کدام تعرفههایی را به اندازهای بالا اعمال میکنند که میتوانند بخش عمدهای از تجارت را مسدود کنند. به نظر نمیرسد هیچ کس در تیم ترامپ قادر به حل این مشکل باشد.
علاقه دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، به اخراجهای دسته جمعی در ۱۰۰ روز اول ریاستجمهوری اش، آمریکای لاتین را در صدر فهرست اولویتهای سیاست خارجی قرار داده است. در شرایط دیگر، این توجه ممکن بود مورد تحسین قرار گیرد. به هرحال، به ندرت پیش میآید که یک وزیر امور خارجه ایالات متحده نخستین سفر بینالمللی خود را به این منطقه انجام دهد، همانطور که «مارکو روبیو» در ماه فوریه هنگام بازدید از پاناما، السالوادور، کاستاریکا، گواتمالا و جمهوری دومینیکن انجام داد. اما یکی از اهداف روبیو در آن سفر، زمینه سازی برای اخراج مهاجران غیرقانونی به یک زندان فوق امنیتی در السالوادور بود. ایالات متحده سپس مهاجران را به آنجا منتقل و ادعا کرد که آنها اعضای یک باند هستند، درحالی که اکثر آنها هیچ سابقه کیفری در ایالات متحده نداشتند و به نظر میرسید که فقط به دلیل خالکوبی هایشان متهم شدهاند.
با وجود ماهیت تبعیض آمیز این اخراج ها، بسیاری از رهبران آمریکای لاتین - و نه تنها کسانی که به دنبال رابطه نزدیک با ترامپ هستند- این اخراجها را تسهیل میکنند. این امر تا حدودی ادامه روند تقلید دولتهای منطقهای از سیاستهای محدودکننده مهاجرتی ایالات متحده است. همچنین نشان میدهد که دولتهای آمریکای لاتین میخواهند سرمایه سیاسی خود را برای مقابله با یکی دیگر از سیاستهای ترامپ، یعنی فشار اقتصادی، حفظ کنند.
ترامپ به سرعت مکزیک را به اعمال تعرفههای ۲۵درصدی تهدید کرد، اما پس از امتیازات عمده، تنها تا حدی عقب نشینی کرد. در پاناما، ترامپ هشدارها در مورد تعامل اقتصادی با چین را با تهدید به تصرف زیرساختهای حیاتی همراه کرد. اگرچه روبیو گفت که خواهان رونق اقتصادی مشترک در نیمکره غربی است، جزئیات کمی در مورد یک دستور کار اقتصادی مثبت برای منطقه منتشر شده است. ایالات متحده برای تجارت و سرمایه گذاری کلی در آمریکای مرکزی و مکزیک مهمتر از آمریکای جنوبی است، جایی که چین سهم بیشتری از اقتصاد را به خود اختصاص داده است.
فشار ترامپ بر آمریکای لاتین برای اجتناب از روابط با چین اقدامی آشنا است؛ اما در طول دوره اول ریاستجمهوری اش، بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی این فشار را رد کرده و حتی روابط اقتصادی با پکن را دو برابر کردند. کشورهای آمریکای لاتین در مواجهه با موانع تجاری جدید و چشمگیر ترامپ، خلاقتر شدند. بلوک تجاری مرکوسور به یک توافق تجاری طولانی مدت با اتحادیه اروپا نزدیکتر شده است. حتی مکزیکوسیتی در حال مذاکرات تجاری با بروکسل است. تاکنون، حداقل یکی از تاثیرات دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ، ترغیب کشورها به تنوع بخشی به تجارت بوده است.
اینبار، ۱۰۰ روز اول ریاستجمهوری ترامپ، درست نقطه مقابل ۱۰۰ روز اول ریاستجمهوری فرانکلین دی. روزولت در سال ۱۹۳۳ بوده است. درحالی که روزولت با ایجاد برنامههای دولتی و تقویت نهادهای ورشکسته به بحران اقتصادی که با آن مواجه بود، پاسخ داد، ترامپ از آغاز دوره دوم ریاستجمهوری خود برای تخریب هرچه بیشتر نهادها استفاده کرده است. تاکنون، ترامپ چنان مصمم به دنبال کردن اهداف خود بوده است که حاضر شده خطر آشفتگی اقتصاد را به جان بخرد؛ همانطور که در اعلامیه او و سپس عقب نشینی جزئی از تعرفههای متقابل گسترده منعکس شد.
سیاست تنها تمرکز ترامپ نیست؛ انتقام جویی نیز یکی دیگر از تمرکزهاست. ترامپ، نامزد وقت ریاستجمهوری، در نخستین گردهمایی انتخاباتی خود در فصل انتخابات ۲۰۲۴ که در «واکو»، تگزاس برگزار شد، نیت خود را به روشنی بیان کرد: «برای کسانی که مورد ظلم و خیانت قرار گرفتهاند... من انتقام شما هستم.» همانطور که وعده داده شده بود، دولت او در هشت سال گذشته حملهای همه جانبه به نهادهایی که با او و دستور کارش مخالف بودند، انجام داده است: شرکتهای حقوقی، دانشگاهها، مطبوعات، دادگاهها، بوروکراسی، متحدان خارجی و موارد دیگر.
اما حمله به نهادها فقط به معنای «تسویه حساب» نیست. یکی دیگر از اثرات آن، تضعیف- اگر نگوییم کاملا از بین بردن- پایه و اساس مخالفانی است که میتوانند برای ترامپ مشکل ایجاد کنند، زیرا او در حال پیگیری دستور کاری است که حول محور تعرفهها، کاهش مالیات، گسترش ارضی و از بین بردن دولت اداری میچرخد. اگر رئیس جمهور به ارعاب کسانی که توانایی مقابله دارند ادامه دهد، افراد کمتری میتوانند در مقابل جاه طلبیهای دولت ایستادگی کنند. تاکنون، فقط قضات فدرال حاضر بودهاند در مقابل توفان اجرایی ترامپ محکم بایستند.
در نهایت، دو حزب سیاسی اصلی ایالات متحده هنوز بیشترین قدرت را برای دیکته کردن جهت و مسیر کشور حفظ کردهاند. اگر جمهوریخواهان به اندازه کافی از تصمیم خود برای دفاع و توانمندسازی رئیس جمهور دست بکشند، او فورا بسیار آسیب پذیر میشود، حتی در برابر تهدید استیضاح. اگر دموکراتها پیام و استراتژی انتخاباتی موثری برای بازپس گیری کنترل مجلس نمایندگان ایالات متحده در سال ۲۰۲۶ پیدا کنند، آنگاه پایگاه قدرت قدرتمندی برای مهار او خواهند داشت.
از دیدگاه پکن، رویکرد دونالد ترامپ به چین از زمان بازگشت به کاخ سفید، شواهدی را ارائه میدهد که نشان میدهد شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، از نظر استراتژیک در نگاه به جهان در قالب جهانی که «در حال تغییر بی سابقه در یک قرن است» - و متعهد شدن به خودکفایی چین - درست میگوید. درحالی که چین با تعرفههای ایالات متحده تا سقف ۱۴۵ درصد مواجه است، استفاده چین از ترکیبی از اقدامات تعرفهای و غیرتعرفهای - مانند افزودن شرکتهای آمریکایی به «لیست نهادهای غیرقابل اعتماد»، گسترش کنترلهای صادراتی و آغاز تحقیقات ضد انحصار - نشان میدهد که این کشور ابزارهای خود را گسترش داده و قابلیتهای خود را برای انجام اقدامات تلافی جویانه تجاری هدفمند تقویت کرده است.
برخلاف متحدان ایالات متحده که ممکن است از تاکتیکهای تهاجمی ترامپ غافلگیر شده باشند، چین این رویارویی را پیش بینی کرده و بر این اساس آماده شده است. از سال ۲۰۱۸، سیاستگذاران چینی در مواجهه با رقابت استراتژیک فزاینده ایالات متحده و چین که با سیاستهای به شدت محدودکننده ایالات متحده همراه بوده است، تجربیاتی اندوختهاند. چین از مقامات محلی و شرکتهای بزرگ دولتی خواسته است تا امنیت زنجیره تامین را تقویت کرده و بازارهای خارج از کشور را گسترش دهند. پکن اقدامات نظارتی و اداری داخلی را برای مقابله با اجبار خارجی تدوین کرده است که رعایت محدودیتهای خارجی علیه نهادهای چینی را برای شرکتهایی که در چین تجارت میکنند غیرقانونی میکند و یک معضل انطباق برای مشاغل ایجاد میکند.
تحریمهای شدید غرب برای مجازات ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، برای حمله تمام عیار به اوکراین در سال ۲۰۲۲، دولت چین را بیشتر ترغیب کرد تا زیرساختهای مالی مبتنی بر یوآن را برای کاهش آسیب پذیری در برابر تحریمهای خارجی گسترش دهد. سیاستهای ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری اش تاکنون پوشش مناسبی برای رهبران چین فراهم کرده است تا بدون شرمسار کردن شی یا حزب کمونیست چین، از اشتباهات اخیر سیاسی خود عقب نشینی کنند و به آنها اجازه میدهد تا اراده سیاسی و منابع مالی را برای ارتقای خودکفایی و بسیج کارآفرینان خصوصی چینی حول محور میهن پرستی برای پیشبرد طرح استراتژیک دولت، با وجود فداکاریهای فردی، تحریک کنند.
در طول دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ، او «نارندرا مودی»، نخست وزیر هند، را به ایالات متحده دعوت کرد و یک گردهمایی عظیم در هوستون، تگزاس، با هیاهوی قابل توجه برگزار کرد. در عوض، مودی میزبان ترامپ در دهلی نو و همچنین در احمدآباد، در ایالت گجرات، زادگاهش، بود. هر دو دیدار با لاف زنی همراه بود، اما در مورد مسائل اساسی، با سطحی نگری.
بااین وجود، رابطه بین این دو رهبر، که به دیپلماسی شخصی اهمیت زیادی میدهند، کاملا دوستانه باقی ماند، حتی اگر ترامپ ظاهرا در خلوت، لهجه انگلیسی مودی را به سخره بگیرد. بنابراین، درحالی که ترامپ خود را از هرگونه سیاستی که توسط جو بایدن، رئیس جمهور سابق، آغاز یا تاییدشده باشد، جدا میکند، حداقل یک مساله ثابت میماند: بی اعتمادی به چین و نیاز به تکیه بر هند به عنوان یک سنگر استراتژیک احتمالی.
باوجوداین، مقامات هندی که فکر میکردند ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود احساس آزادی خواهد کرد، تضمین کردند که مودی در اوایل فوریه از ایالات متحده بازدید کند (که کرد). در جریان این سفر، مودی گفت که تجارت ایالات متحده و هند میتواند تا سال ۲۰۳۰ به ۵۰۰میلیارد دلار برسد؛ احتمالا برای دلجویی از ترامپ. به اصرار رئیس جمهور ایالات متحده، مودی همچنین به طور آزمایشی با خرید تعداد نامشخصی از جنگندههای «اف-۳۵» از ایالات متحده موافقت کرد. بااین حال، برخی از اختلافات در روابط ایالات متحده و هند همچنان پابرجاست. نخستین مورد، مساله مهاجرت غیرقانونی از هند است.
با وجود جنجالهای سیاسی داخلی در ابتدا، دولت مودی بی سروصدا اخراج شدید صدها مهاجر هندی بدون مدرک را پذیرفت. مورد دوم، موضوع ویزای H-۱ B برای کارگران ماهر خارجی است. هند که بزرگترین دریافت کننده این ویزاها است، بدیهی است که خواهان محدودیتهای کمی برای آنها باشد، حتی باوجود اینکه نزدیکان ترامپ علیه آنها صحبت میکنند. با پایان یافتن ۱۰۰روز اول دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ، رابطه ایالات متحده با هند - اگرچه هنوز صمیمانه است- کمی پرتنشتر به نظر میرسد.
ترامپ درحالی که هند را به جنگهای تجاری تهدید میکند، از هند بهعنوان «پادشاه تعرفه» یاد کرده است و اخیرا، گزارشی از دفتر نماینده تجاری ایالات متحده، طیف وسیعی از موانع تجاری را که صادرات ایالات متحده به هند را مختل کرده، برجسته کرده است. مذاکرات تجاری بین واشنگتن و دهلی نو در حال انجام است. پس از اعلام ترامپ در ۹آوریل مبنی بر توقف افزایش تعرفههای سنگین به مدت ۹۰روز، بدون شک طرفهای هندی برای تمدید این معافیت تلاش خواهند کرد.
پس از ۱۰۰ روز اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ، آیا یک دکترین سیاست خارجی در حال ظهور است؟ در قرن نوزدهم، «دکترین مونرو» به کشورهای اروپایی هشدار داد که از نیمکره غربی دور بمانند و چهار دهه پیش، دکترین ریگان قول حمایت از مبارزان آزادی در سراسر جهان را داد. اما ویژگی بارز رویکرد ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری اش به امور جهانی چیست؟ برخلاف ارزیابیهای جریان اصلی مبنی بر اینکه رئیس جمهور کاملا غیرقابل پیش بینی است، اما یک جهانبینی قابل اعتماد در سیاست خارجی او وجود دارد و از سه ستون اصلی تشکیل شده است. اول، ترامپ به شعار
«اول آمریکا» اعتقاد دارد که چیزی بیش از یک شعار است. درحالی که جو بایدن، رئیس جمهور سابق، جهان را به دموکراسی و استبداد تقسیم میکرد (و برخی از سیاستمداران آمریکایی از متحدان در مقابل دشمنان یا کشورهای توسعه یافته در مقابل کشورهای درحال توسعه صحبت میکنند)، اما نقشه ذهنی ترامپ، خط گسل جهانی مهمی را بین ایالات متحده و دیگران ترسیم میکند. از نظر او، ایالات متحده از بقیه جداست. دومین رکن دکترین ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری این است که ایالات متحده در حال «سرکیسه شدن» است. واشنگتن بار رهبری جهانی را بیش ازحد به دوش میکشد.
روسایجمهور گذشته آمریکا احمق یا ضعیف بودند و به دشمنان و متحدان اجازه میدادند از ثروت، قدرت و حسن نیت ایالات متحده سوءاستفاده کنند. از نظر ترامپ، نتایج این امر، معاملات تجاری ناعادلانه، متحدانی که آزادانه از آمریکا سوءاستفاده میکنند و مرزهای بازی است که جریان مواد مخدر و جنایتکاران را از کشورهای دیگر تسهیل میکند. ترامپ وظیفه خود را بهعنوان رئیس جمهور، اصلاح این اشتباهات و دستیابی به توافقی بهتر برای مردم آمریکا میداند. سوم، روش جبران این عدم تعادلهای جهانی، تشدید تنش برای کاهش تنش است. همانطور که ترامپ در کتاب «هنر معامله» مینویسد، استراتژی مذاکراتی موردعلاقه او حول محور تهدیدها و خواستههای افراطی برای برهم زدن تعادل طرف مذاکره و در نهایت وادار کردن او به نشستن پشت میز مذاکره برای رسیدن به توافق میچرخد.
مطمئنا، این چارچوب سه بخشی «ساده شده» است، اما بخش بزرگی از سیاست خارجی ترامپ را از زمان روی کار آمدنش در ژانویه، از جمله رویکردهای او در مورد امنیت مرزی، حضور چین در کانال پاناما، تقسیم بار ناتو، جنگ روسیه در اوکراین، برنامه هستهای ایران، کسری تجاری ایالات متحده و موارد دیگر، توضیح میدهد. اگرچه پیش بینی ناپذیری تاکتیکی در استراتژی سیاست خارجی او محتمل است، اما میتوانید روی این سه ستون به عنوان راهنمای سیاست خارجی ایالات متحده برای سهسال و نیم آینده حساب کنید.
دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، ابتدا چشم پوشی و فعلا از جنگ تجاری با اتحادیه اروپا جلوگیری کرد، اما به هرحال، آسیب وارد شده است. پس از هفتهها آشفتگی و توهین از سوی اعضای ارشد دولت ترامپ، اروپاییها بهسرعت از ایالات متحده ناامید میشوند. طبق نظرسنجی انجام شده در ۹کشور اروپایی در ماه مارس، ۶۳درصد از افراد موردبررسی فکر میکنند که ترامپ جهان را «ناامن تر» میکند و ۵۱درصد گفتند که او «دشمن اروپا» است.
جالب اینجاست که مردم در کشورهایی که به طور سنتی گرایش به ترانس آتلانتیک دارند، مانند دانمارک و هلند، بیشترین دیدگاه منفی را داشتند. چنین افکار عمومی، به نوبه خود، یک عارضه جانبی عجیب دارد: برخی از احزاب راست افراطی در اروپا که بهعنوان متحدان دولت ترامپ دیده میشوند، شروع به از دست دادن حمایت عمومی کردهاند. «ویکتور اوربان»، نخست وزیر مجارستان و «خیرت ویلدرز»، سیاستمدار هلندی که از جمله سرسختترین حامیان راست افراطی ترامپ در اروپا هستند، در نظرسنجیها محبوبیتشان در حال کاهش است. برای آنها، تشویق ترامپ به نزدیکی به روسیه یک چیز بود، اما اکنون که ایالات متحده در تلاش است تا اتحادیه اروپا را تضعیف کند و یک کشور را در مقابل کشور دیگر قرار دهد، رهبران راست افراطی در این قاره احساس ناراحتی میکنند.
شاید نتیجه غیرمنتظره مانور ضد اروپایی ترامپ این باشد که اروپاییها دور پرچم -بله، پرچم اروپا - جمع شدهاند. طبق نظرسنجی زمستانی «یوروبارومتر» پارلمان اروپا، ۷۴درصد از اروپاییهایی که اکنون در نظرسنجی شرکت کردهاند، معتقدند عضویت برای کشورشان مفید است (بالاترین امتیاز از زمان نخستین نظرسنجی و طرح این پرسش در سال ۱۹۸۳). در ماه مارس، هزاران نفر در رم راهپیمایی کردند تا خواستار وحدت بیشتر اروپا شوند؛ اقدامی که منظرهای نادر بود. رهبران راست افراطی اروپا زمانی امیدوار بودند که دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ نفوذ آنها را افزایش دهد، اما آنها اکنون دارند از او فاصله میگیرند.
اوربان، که اغلب دامنه نفوذ اتحادیه اروپا را با سرکوب شوروی مقایسه میکند، سکوت کرده است. «مارین لو پن»، رهبر راست افراطی فرانسه، اخیرا به جرم اختلاس محکوم شد. او درخواست ترامپ برای «آزادی» خود را نادیده گرفت. در عوض، لو پن در یک تجمع ناچیز راست افراطی در پاریس، احترام خود را به دادگاههای مستقل ابراز کرد؛ گویی مستقیما میگفت که او ترامپ نیست. ویلدرز حالا که مشخص شده ترامپ واقعا نمیخواهد در اوکراین صلح برقرار کند، دیگر سنجاق سینه دوستی روسیه و هلند را به سینه نزده است. با دوستانی مانند ترامپ، حتی راست افراطی اروپا هم نیازی به دشمن ندارد.
در پایان ماه فوریه، دولت ترامپ تصمیم گرفت ۳۹۷میلیون دلار کمک امنیتی به پاکستان را از کاهش عظیم کمکهای خارجی خود معاف کند. این بودجه به برنامهای اختصاص داده خواهد شد که بر جتهای جنگنده «اف-۱۶» ساخت آمریکا در پاکستان نظارت میکند تا اطمینان حاصل شود که آنها برای مبارزه با تروریسم استفاده میشوند و نه برای اقدام علیه هند. ایالات متحده از ژانویه ۲۰۱۸، در اوایل دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ، بیشتر کمکهای امنیتی به پاکستان را به حالت تعلیق درآورده است. با توجه به اینکه منتقدان سرسخت پاکستان اکنون در کاخسفید هستند و تمرکز استراتژیک از زمان خروج ایالات متحده از افغانستان به جاهای دیگر تغییر کرده است، همکاری واشنگتن با اسلام آباد اولویت ندارد.
کنار گذاشتن بودجه برای پاکستان، انتخابی غیرمنتظره به نظر میرسد. اما از دیدگاه دولت ترامپ، منطقی است. تنها چند روز پس از انتشار اخبار مربوط به برنامه نظارت بر جنگندههای «اف-۱۶»، در ماه مارس، ترامپ در یک سخنرانی در کنگره از پاکستان به خاطر کمک به ایالات متحده در دستگیری یک شبه نظامی داعش (که در حملهای که منجر به کشته شدن سربازان آمریکایی در کابل در جریان خروج نظامی ۲۰۲۱ شد، دست داشت) تشکر کرد.
واشنگتن اعلام کرد که اسلام آباد را بهعنوان یک شریک مفید، هرچند محدود، در ردیابی تروریستهایی که شهروندان آمریکایی را هدف قرار میدهند، میبیند. اگر دولت ترامپ به این نتیجه برسد که پاکستان با جنگندههای «اف-۱۶» خود تقلب میکند، چه اتفاقی میافتد؟ در سال ۲۰۱۹، هند ادعا کرد که یکی از جتهای ساخت آمریکا را در جریان درگیری نظامی با پاکستان سرنگون کرده است. در آن زمان، فارنپالیسی گزارش داد که مقامات دولت ترامپ گفتهاند هیچ یک از جنگندههای اف-۱۶ پاکستان مفقود نشدهاند، اگرچه آنها نارضایتی خود را از نحوه استفاده از آنها ابراز کردهاند.
ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود تاکنون، با جدیت بیشتری سیاست خارجی ایالات متحده را با رویکرد «اول آمریکا» خود هماهنگ میکند؛ به این معنی که هرگونه کمک خارجی ایالات متحده باید مستقیما منافع ایالات متحده را پیش ببرد. بنابراین، اگر دولت متوجه شود که پاکستان به تعهدات خود عمل نمیکند، واشنگتن ممکن است اینبار به این راحتی عمل نکند. این چیزی نیست که مقامات پاکستانی میخواهند؛ با توجه به اینکه چقدر برای ایجاد یک همکاری جدید ضد تروریسم با ایالات متحده و همچنین جلب نظر واشنگتن در مورد سایر مسائل، از مواد معدنی حیاتی دست نخورده گرفته تا ارزهای دیجیتال، تلاش کردهاند.
پیش از انتخابات ۲۰۲۴ ایالات متحده، برخی از رهبران آفریقایی به طور خصوصی از محیط تجاری و دوستانهای که در دوره دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، تصور میکردند، حمایت میکردند. آنها انتظار داشتند که بتوانند بدون اعمال استانداردهای دوگانه ایالات متحده در مورد نظم بینالمللی مبتنی بر قانون، به توافق برسند. ترامپ حتی پس از ۱۰۰روز ریاستجمهوری، هنوز سیاست خارجی خاصی را در قبال کل آفریقا ترسیم نکرده است. اما بسیاری از دستورات اجرایی دولت او اثرات مخربی بر این قاره داشته است. توقف ۹۰روزه کمکهای خارجی (بهاستثنای مصر) و از گردونه خارج کردن «آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده»، کشورهایی مانند نیجریه را بر آن داشت تا بودجه اضطراری برای دارو اختصاص دهند.
در همین حال، ترامپ بهسرعت آفریقای جنوبی را هدف تحریمها قرار داد. یک فرمان اجرایی که او ماه گذشته امضا کرد، به «آفریکانرها» -نوادگان مهاجران عمدتا هلندی- وضعیت پناهندگی اعطا کرد و کمکهای مالی به این کشور را به دلیل قانون جدید زمین که هدف آن رسیدگی به نابرابریهای مداوم است، کاهش داد (برخی از افراد حلقه نزدیک ترامپ، از جمله مشاورش، ایلان ماسک، سالها در آفریقای جنوبی دوران آپارتاید زندگی کردهاند). اگرچه «سیریل رامافوسا»، رئیس جمهور آفریقای جنوبی، تلاش کرد تا روابط خود را با ترامپ بهبود بخشد، اما سایر اعضای «حزب کنگره ملی آفریقا» اشتیاق کمتری دارند.
به نظر میرسد این کشور در مسیر برخورد با ایالات متحده قرار گرفته است که نه تنها رشد اقتصادی آفریقای جنوبی، بلکه همسایگان منطقهای آن را نیز محدود خواهد کرد. برخی از کشورها در تلاش برای دستیابی به معاملات تجاری و امنیتی «فعال» بودهاند. جمهوری دموکراتیک کنگو یک توافقنامه «مواد معدنی در ازای امنیت» را برای کمک به مبارزه با شورشیان M ۲۳ مورد حمایت رواندا پیشنهاد کرد. کشورهایی مانند سومالی که از کاهش کمکهای ترامپ نیز میترسند، ممکن است به دنبال امضای قراردادهای مشابه باشند.
اما جنگ تجاری ایالات متحده با چین میتواند به طور غیرمستقیم هزینههای اقتصادهای آفریقایی را که به طور قابل توجهی به تجارت با پکن متکی هستند، افزایش دهد. این امر -همراه با آیندهای نامشخص برای «قانون رشد و فرصت آفریقا»، یک توافقنامه تجارت ترجیحی- برخی از کشورها را بر آن داشته است تا به دنبال تنوع بخشی و دوری از ایالات متحده باشند. بهعنوان مثال، آفریقای جنوبی پیشتر گفته بود که به دنبال اتحادهای جدید خواهد بود. مسیر کلی ترامپ احتمالا تجارت آفریقا با دشمنان ایالات متحده، به ویژه چین، را مجددا تایید خواهد کرد. اما برخی از ناظران میگویند اگر رهبران آفریقایی سیاستهای مالی صحیح را اجرا کنند، اقتصادهای آنها میتواند در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ کمتر به ایالات متحده وابسته باشد.
سنجش عملکرد یک رئیس جمهور ایالات متحده براساس ۱۰۰ روز اولش -یک سنت دیرینه- همیشه به نظرم خودسرانه بوده است. بااین حال، دونالد ترامپ وعده داده است که در سهماه پس از مراسم تحلیف خود کارهای زیادی انجام دهد و من به عنوان یک طرفدار جهانی شدن، چارهای جز ارزیابی رویکرد او در قبال خاورمیانه ندارم. ترامپ مانند یک «شیر» وارد دوره دوم ریاستجمهوری خود شد، اما اکنون بیشتر و بیشتر شبیه یک «برّه» به نظر میرسد. بله، او به ارتش ایالات متحده دستور داده تا به تهدید حوثیها علیه دریای سرخ (و اسرائیل) پایان دهد که من از آن حمایت میکنم. بااین حال، او در مورد سایر مسائل بزرگ منطقه محبوبیت زیادی کسب نکرده است.
ترامپ اسرائیل و حماس را مجبور به پذیرش آتش بس مذاکره شده توسط جو بایدن، رئیس جمهور سابق آمریکا، کرد، اما رئیس جمهور آمریکا و فرستاده اش «استیو ویتکاف» تاکنون نتوانستهاند آن را تقویت کنند. در عوض، کاخسفید اکنون از حمله مجدد اسرائیل به نوار غزه حمایت میکند که هدف آن اعمال فشار بر حماس برای تسلیم گروگانهای باقی مانده یا نابودی این گروه است (بسته به اینکه چه کسی صحبت میکند).
وقتی صحبت از ایران میشود، لفاظیهای جنگ طلبانه ترامپ مطمئنترین نشانه از این است که او نمیخواهد از نیروی نظامی علیه ایران استفاده کند. خواستههای رئیس جمهور آمریکا از ایران -برچیدن برنامه هستهای، پایان دادن به حمایت از گروههای نیابتی و کاهش قابل توجه نیروهای موشکی اش- در نخستین تماس بین ویتکاف و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، عملی نشد.
اکنون به نظر میرسد ترامپ مایل است با توافقی موافقت کند که کاملا شبیه توافقی است که در ماه مه ۲۰۱۸ آن را نقض کرد: «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام). شاید نام «برجام» به «برنامه جامع اقدام ترامپ» تغییر کند و به عنوان بزرگترین توافق کنترل تسلیحات در تمام دوران اعلام شود. این میتواند برای صلح جهانی چیز خوبی باشد و ممکن است به نفع تهران تمام شود. اما این احتمالا برای ترامپ که فقط به نظر میرسد علاقهمند به دستیابی به یک توافق است، اهمیتی نخواهد داشت.
در این خصوص، گسترش توافق نامه «ابراهیم» به عربستانسعودی را به خاطر دارید؟ او قرار بود این اتفاق را رقم بزند. تقصیر ترامپ نیست که عربستانسعودی در بحبوحه جنگ غزه، در حال تجدیدنظر در تمایل خود برای عادی سازی روابط با اسرائیل است، اما تکیه بر این دستاورد سیاست خارجی برجسته او دیگر امکان پذیر نیست. دستیابی به موفقیتهای زیاد در ۱۰۰روز دشوار است، اما ترامپ با این ادعا که در خاورمیانه پیروزیهای زیادی به دست خواهد آمد، خود را آماده کرد. شاید من این طور فکر میکنم، اما هنوز هم احساس میکنم بسیاری از مردم در حال باختن هستند.
منبع: فارن پالسی