
پرتوغالیها راه بلامانع هند را از طرف دریا پیدا کرده بودند ولی روسها برای وصول بچین [به چین]دیدند باید از بیابانهای دور و دراز عبور نمایند در حالتی که قبایل قرقیز در آن بیابانها به چپاول مشغولاند در این صورت لازم دانستند که آن طوایف جنگجو را مطیع نمایند.
پطرکبیر و کاترین بعد از فتوحات خود هر دو درصدد حل آن مسئله برآمدند که قرنها ملل مغرب را مشغول داشته و دوچار خیالات نموده است خلاصه پطرکبیر و کاترین خواستند راه تجارتی اقاصی آسیا را پیدا کرده فواید و منافع آن را مخصوص دولت روس نمایند.
به گزارش روزنامه اعتماد، هرگز نمیتوان اسناد دیپلماسی و تاریخ سیاست خارجی ایران، سفرنامههای اروپایی، اسناد مجلس، آرشیو مطبوعات ایران و حتی پژوهشهای ایرانی و خارجی را بدون مطالعه و بررسی «دستورالعمل ژرژ سوم، پادشاه انگلستان به سرگور اوزلی» که نخستین سفیر انگلیس به دربار فتحعلیشاه قاجار (۱۸۱۰م. ـ ۱۲۲۵ق.) بود، فهمید تا از عدم تکرار دور تسلسل باطل تاریخ استعمار در ایران جلوگیری کرد.
درحقیقت، تاریخ سیاه و تاریکی که از قاجار در ذهن و خاطره شفاهی ما ایرانیان ترسیم شده و البته پیشتر پدران و مادران ما با آن واقعیتهای رنجآور زندگی کردهاند، فقط بر پایه منافع راهبردی یا استراتژیک انگلستان پس از قتل آگاهانه آغامحمدخان قاجار، طراحی شده بود. البته اجرای آن با همکاری روسیه تزاری (رهبران حکومت اتحاد جماهیر شوروی از همان ابتدا معاهدههای گلستان و ترکمنچای را لغو و پاره کردند) و به صورت دوجانبه بود تا همزمان از منافع تجاری در جغرافیای امپراتوری ایران، بهویژه دسترسی به راههای بازرگانی «جاده ابریشم» که پس از تاخت و تاز و تجاوز مغولها به ایران از بین رفته بود، بهرهمند شوند.
از همین روی، از هفته پیش در صفحه «اسناد تاریخی» مبادرت به انتشار نخستین شماره از سلسله گزارشی با تیتر «تسخیر آسیای مرکزی خیال ۱۰۰ ساله روسها بود» کردیم که ترجمه مقاله ژنرال اُسکیبِف [احتمالا نام صحیح آن «میخاییل اسکوبلف» باشد]، سردار روس در باب لشکرکشی به هندوستان است. در بخش فهرستنویسی کتاب خطی «کرّاسه المعی» غلامحسین افضلالملک المعی در مجلس، از این مقاله با عنوان ترجمه «رساله در بیان اقدامات دولت روس برای تملک و تصرفات آسیای مرکزی» نام برده شده تا شخص ناصرالدین شاه قاجار از محتوای آن بهرهمند شود.
بنابراین، در ادامه این گزارش، به بخشی از متن دستورالعمل ژرژ سوم پادشاه انگلستان میپردازیم، چراکه به باور ما، زمان آگاهی و شناخت از مجموعه اسناد تاریخی با روش تحقیق ایرانی «بررسی اسنادی - پژوهشی - روزنامهنگاری، تهاجم چندجانبهگرایی در ادبیات جغرافیای سیاسی» که پهنای امپراتوری ایران را دربر میگیرد، فرا رسیده است.
البته ملتهای جهان در یک قرن اخیر شاهد هستند که سیاستمداران جهان و بهویژه اروپای غربی ترجیح دادهاند بر پایه ارائه نظریهپردازان سیاسی و بینالمللی خود، از این واقعیت گریزناپذیر تاریخی در «ادبیات سیاست بینالملل» از واژه جهانی شده «دیپلماسی چندجانبه» بهره ببرند؛ البته بدون پرداختن به ریشههای تاریخی آن. سایهای پنهان یا بهتر بگوییم آگاهانه تحریف شده در اندیشهها و نظریههای سیاسی غربگرا، تا هرگز منابع راهبردی و استراتژیک دولتهای آنها در جهان معاصر به خطر نیفتد.
برای مزید بصیرت و فهم دقایق و دلایل این مطلب لازم است در سه دوره پیش رفتن روس به طرف بعضی تحقیقات به عمل آوریم و بعد از آن وضع هر یک از دولتین و انگلیس را در ممالک متعلقه به خودشان معلوم نماییم و به نحو اختصار بیان کنیم یعنی وضع دولت روس را در آسیای مرکزی شرح دهیم و وضع دولت انگلیس را در هند مبین سازیم.
قسمت اروپایی ممالک روس که سطح آن معادل دوازده کرور کیلومتر مربع است از حیثت آب و آبیاری وضع بسیار خوبی دارد رودخانههای بزرگ از شمال به جنوب و از شرق به مغرب جاری است و همه آن رودخانهها پهناور و قابل کشتیرانی میباشد و به دریاهایی که اراضی مسکونه اسلاوها را احاطه نموده میریزد ولی هیچیک از این دریاها طوری نیست که از آن به هرجا مسافرت ممکن باشد؛ دریای منجمد جنوبی بیشتر از اوقات سال در حالت انجماد است و آمد و شد سفاین در آن میسر نیست و دریای بالتیک به واسطه بغازهای کالکات و سومر و بلت بزرگ و بلت کوچک مسدود است و اگر یک دسته کشتی در مدخل بغازهای مزبوره لنگر اندازد بهکلی راه عبور سفاین روس را سد مینماید بحر اسوه [دریای سیاه]جز بغازدار داخل معبری ندارد و دریای خزر در واقع دریاچهایست که از هر طرف خشکی آن را احاطه کرده است و باید دانست که این علت طبیعی همیشه مدخلیت عمده در پلتیک امپراتوریهای روس داشته است و دولت روس از اوایل ترقی و اعتلای خود را سعی کلی در تملک این دریاها نموده و برای آزادی عبور و مرور در دریاهای مزبوره با ملت سویز محاربات کرده و ساعی شده که عثمانیها را از مدخل بحر اسوه خارج سازد و به طرف آسیا اندازد.
تا عهد پطرکبیر دولت روس از دایره تمدن و تربیت اروپا خارج و به دول آسیایی بیشتر شبیه بوده تا به دولتهای متمدنه فرنک و فیالواقع دولت روس دولت واحدی است که برخلاف جمیع ملل فرنک از عالم تمدن لاتن [لاتین]خارج بوده است یعنی در جرگه دول فرنک محسوب نمیشده افواج و عساکر رومیته الکبری هیچوقت دسترسی به مملکت روس نداشتند و در زمان اقتدار پاپها این مملکت محکوم حکم آنها نشد بنابراین از تمدن لاتن و هم از قوانین رومیته الکبری که مساعد استقلال ملل است محروم و بیبهره ماند ممالک فرنک روس را داخل در [جایی]ندانسته و از وجود او غافل بودند تا وقتی که دولت روس [بقتهً]اهالی میشود و لهستان را مغلوب ساخته تمام ممالک عیسوی را از شهرت و نام خود پر ساخت وصیت اقتدار او به اصقاع فرنک رسیده بهزودی همه طالب اتحاد با روس گردیدند و مقصود از این اتحاد مغلوب نمودن دشمن خود یعنی عثمانی بود
دولت روس ابتدا از طرف مغرب سرحد مملکت خود را رسم نمود و سواحل بالتیک یعنی ممالک لاپُنی و فیلاهر و لیوونی را بر متصرفات خود افزود و مملکت روس از طرف شمال تا بحر اسوه و قفقاز و دریای خزر انبساط یافت این بود نتایج عهد پطر کبیر، اما کاترین معروف به سمت رود دینپرش راند و دایره متصرفات بحر اسوه را وسعت داد و از قفقاز عبور کرده سرحدات طبیعی ایران را عقب برد قشون او طوایف غارتگری را که در صحاری اورال تاخت و تاز مینمودند پس نشانده اراضی آنها را به حیطه تسخیر درآوردند.
پطرکبیر و کاترین بعد از فتوحات خود هر دو درصدد حل آن مسئله برآمدند که قرنها ملل مغرب را مشغول داشته و دوچار خیالات نموده است خلاصه پطرکبیر و کاترین خواستند راه تجارتی اقاصی آسیا را پیدا کرده فواید و منافع آن را مخصوص دولت روس نمایند.
پرتوغالیها راه بلامانع هند را از طرف دریا پیدا کرده بودند ولی روسها برای وصول بچین [به چین]دیدند باید از بیابانهای دور و دراز عبور نمایند در حالتی که قبایل قرقیز در آن بیابانها به چپاول مشغولاند در این صورت لازم دانستند که آن طوایف جنگجو را مطیع نمایند.
راههای هند متعدد است چه از طرف شمال و چه از جانب جنوب و ازجمله راههای جنوبی راهی که از همه قدیمتر است آن است که از رود سند ابتدا نموده از میان بلوچستان و ایران و قلمرو کلدانیها (سلاطین بابل) امتداد یافته به مملکت فینی (شامات) میرسد و فنیها که از ازمنه سابقه شهرت عظیمی داشتند و قدرت و جرأت آنها در کشتیرانی و بحرپیمایی به اعلیدرجه بوده امتعه وارده از شرق زمین را به سواحل اروپا و آفریقا حمل میکردند.
راه ثانوی هندوستان آن است که ملاحان دجله و فرات کشف کردند قوافل در شهر نینوا و بابل اقامت میکردند و بارهای قیمتی آنها از شطالعرب پایین آمده داخل خلیجفارس میشد و از دریای عربستان در باب بالا رفته از کانال [شیزسترپس]که به منزله کانال [یویرحالبّه]بوده به دریای مدیترانه میرسید.
اسکندر کبیر که از راه اترک و هرات و کابل و تنگه خیبر به رود سند رسید قصدی جز این نداشت که راه ایران را متصرف شود چه این مملکت را وحشی میدانست و فرض مینمود که اهالی قطع راه هندوستان را و اروپا را مینمایند و برای حفظ قوافل از سواران غارتگر و قطاعالطریق بیابان بود که پادشاه مقدونیه لشکر بر سر طوایف بادیهنشین سواحل سیحون و جیحون کشید. اسکندر برای تسهیل مراوده و معامله حکم کرد یک دسته کشتی برای بحر خزر بسازند و در راههایی که مصفا کرده بود بلاد اسکندریه و بلخ و مراغه را بنا نمود.
بعدها باز از طرف جنوب سفاین رومیهالکبری امتعه آسیا را از راه خلیج عربستان [احتمالاً دریای سرخ باشد]به رُم میبردند پس از آن اعراب را شوکتی حاصل شده فایده این تجارت عاید بغداد گردید، اما تاخت و تاز عثمانی و مغول اسباب زوال قبایل اعراب شده قوافل مجددا از راه مصر بهند رفتند و تجدید این راه باعث ثروت جمهوری ژِنِوا ونیز گردید آنگاه رسیدیم به ابتدای مائه پانزدهم عیسوی اهالی ممالک فرنک مدتی متمادی بود که ساعی بودند و کوشش مینمودند که از تجارت هندوستان ثمری برند و مللی که تا آن زمان مداخله در امثال این امور نداشتند آن وقت به واسطه مجاورت دریای آتلانلیک خواستند راهی از دریا به سمت هند باز و برقرار کنند از میان ملل پرتوغالیها راه هندوستان را پیدا کردند شخصی موسوم به بارطلمی دیاز در خیال بود که در کشتی نشسته [ناخوانا]خاک آفریقا عبور کند و از آنجا به هند رود در این اثنا کریستف کلمب که از اهالی ژِن بود نزد ژان دوّیم پادشاه پرتوغال آمده امری مهمتر به عرض او رسانید؛ کریستف کلمب میگفت از روی موازنه و مقایسه با ممالکی که در آن سکنی داریم میتوانیم استنباط نموده که آن طرف [دریاهای]محیط کبیر که حالا آن را بینهایت تصور مینماییم باید ممالکی وجود داشته باشد متصل به انتهای شرقی آسیا و در هر حال اگر ما دائما به سمت مغرب کشتیرانی نماییم به ان ممالک خواهیم رسید.
ژان پادشاه گوش به اقوال او نداده و بارطلمی دیاز رو به راه نهاد، اما نتوانست از کاپ و راس امید آن طرف بورد. پنج سال بعد واسکودگاما از دماغه توفان که حالا به کاپ و بن اسپرانس معروف است و ما او را راس امید گوییم عبور کرده سفاین پرتوغال را به هند برد و ملاح معروف البو کرِک نام محض امنیت این را در بابالمندب و سقوطر (حاشیهنویسی: سقوطر همانجایی است که صبر سقوطری را از آنجا میآورند) و مسقط و هرموزه و بصره استحکامات قرار داد، اما طولی نکشید که اقتدار پرتوغالیها رو به تنزل نهاد و ابتدا هلاندیها [هلندیها]جای آنها را بگرفتند بعد انگلیسها استیلا یافته تجارت هند را مالک شدند و واسطه تجارت مغرب و شرق زمین گردیدند و سایر ملل کلیناً از انبارهای آنها پنبه و نیل و ادویه اغذیه ابتیاع مینمودند کار ملت انگلیس سریعا بالا گرفته عده سفاین تجارتی آنها زیاد شد و جبلالطارق و سنت هلن و راس امید و جزایر موریس را بنادر خود قرار داده اماکن مزبوره پناهگاه و محل حراست کشتیهای انگلیسی گردید.
منبع: بخش خطی کتابخانه مجلس