
انیمیشنهای کلاسیک دیزنی که تاکنون به نسخه لایو-اکشن تبدیل شدهاند کم نیستند، اما معدود آثاری به اندازه انیمیشن «سفیدبرفی و هفت کوتوله» (۱۹۳۷) محبوبیت دارند.
فرارو- انیمیشن سفید برفی آغازگر میراثی بود که هنوز هم در صنعت انیمیشنسازی پیشتاز است، آیا فیلم جدیدش نیز به انداطه اثر اصلی جذاب است؟
به گزارش فرارو به نقل از هالیوود ریپورتر، نسخه لایو-اکشن «سفیدبرفی» با حواشی فراوان به پرده نقرهای آمده است، اما این جنجالهای آنلاین هیچ تأثیری بر لذت تماشای این بازسازی مدرن ندارد. حتی آنهایی که به دنبال عیبجویی از فیلم هستند، شاید مجبور شوند بپذیرند که این اثر چندان بد نیست! این نسخه شاید به رده بالای بازسازیهای موفق دیزنی، مانند «سیندرلا» (۲۰۱۵)، «اژدهای پیت» (۲۰۱۶) یا حتی نسخه ۱۹۹۴ «کتاب جنگل» نرسد، اما همچنان در بخش مثبت طیف قرار میگیرد، در کنار فیلمهایی مانند «مولان» (۲۰۲۰)، «دیو و دلبر» (۲۰۱۷) و «کروئلا» (۲۰۲۱). با این حال، بهمراتب برتر از بازسازیهای بیروحی مانند «دامبو» (۲۰۱۹)، «پینوکیو» (۲۰۲۲) و نسخههای اخیر «آلیس در سرزمین عجایب» است.
از همان آغاز، فیلم با انتقاداتی در مورد انتخاب بازیگر نقش سفیدبرفی، ریچل زگلر، روبهرو شد. برخی از مخالفان، او را «بهاندازه کافی سفید» نمیدانستند! جنجالها زمانی شدت گرفت که اظهارات او درباره نسخه اصلی ۱۹۳۷ باعث واکنش منفی شد. همچنین، موضعگیریهای سیاسی او نیز بر این حواشی افزود. با این حال، این جنجالهای رسانهای تأثیری بر کیفیت فیلم ندارد.
مارک وب، کارگردان فیلم، با همکاری ارین کرسیدا ویلسون در فیلمنامهای هوشمندانه، داستان سفیدبرفی را از دختری که در انتظار شوالیهای سوار بر اسب سفید است، به یک رهبر شجاع و مستقل تبدیل کرده است. این تغییر در ترانه جدید «Waiting on a Wish» (انتظار برای یک آرزو) که توسط بنژ پاسک و جاستین پل ساخته شده، به زیبایی بیان شده است. البته، این رویکرد مدرن، کلیشهای است و در بازسازیهای معاصر افسانههای پریان زیاد دیده میشود. اما زگلر با درخشش و باورپذیری این نقش را زنده میکند و پیام اصلی فیلم، یعنی پیروزی مهربانی و عدالت بر ظلم و خودخواهی، کاملاً مناسب فضای امروز است.
یکی از چالشهای فیلمسازان، نحوه بازنمایی «هفت کوتوله» در دورانی است که استانداردهای نمایندگی و تنوع بسیار تغییر کرده است. یافتن راهی برای وفاداری به قصه برادران گریم (۱۸۱۲) بدون توهین به جامعه افراد مبتلا به کوتولگی، تصمیم دشواری بوده است. در این نسخه، شخصیتها با کمک جلوههای ویژه خلق شدهاند که اگرچه توسط صداپیشگان ماهری جان گرفتهاند، اما جلوههای بصری آنها کمی نامتعارف و حتی ناهنجار به نظر میرسد.
با این حال، این انتخاب تأثیر چندانی بر روایت داستان ندارد. تعامل گرم و صمیمانه کوتولهها با سفیدبرفی و تغییر تدریجی شخصیت اخمو (با صداپیشگی مارتین کلبا) از یک فرد بداخلاق به حامی دلسوز، از نقاط قوت فیلم است. به طور کلی داستان فیلم، با سرعت و بدون حاشیهپردازی اضافی آغاز میشود. پادشاه (هدلی فریزر) و ملکه (لورنا آندریا) در سرزمینی سرسبز و شاد حکومت میکنند.
پس از مرگ ملکه، پادشاه دوباره ازدواج میکند، اما این ملکه شیطانی (گل گدوت) به سرعت قدرت را به دست میگیرد و با ناپدید کردن پادشاه، حکومتی سرشار از ترس بنا میکند. ملکه، سفیدبرفی را به عنوان خدمتکار کاخ نگه میدارد، اما وقتی آینه جادویی (با صدای پاتریک پیج) اعلام میکند که سفیدبرفی از او زیباتر است، دستور قتل او را صادر میکند. صحنهای که شکارچی (انسو کابیا) سفیدبرفی را به جنگل میبرد، یادآور نسخه کلاسیک است.
فیلم، به جای شخصیت سنتی شاهزاده، «جاناتان» (اندرو برناپ) را معرفی میکند؛ مردی عادی و سرکش که با گروهی از راهزنان جنگلی همراه است. رابطه او و سفیدبرفی در ابتدا چالشبرانگیز و طنزآمیز است، اما بهمرور حس عمیقتری میان آنها شکل میگیرد. در نهایت، سفیدبرفی تصمیم میگیرد که شخصاً با ملکه روبهرو شود و سرزمینش را نجات دهد. برخلاف نسخه ۱۹۳۷، که در آن کوتولهها ملکه را تعقیب میکنند و او بر اثر صاعقه از صخره سقوط میکند، فیلم جدید سرنوشتی دراماتیک و متناسب با غرور مخرب او برایش رقم میزند.
گل گدوت، با قامت بلند و لباسهای باشکوه سندی پاول، در نقش ملکه شیطانی خیرهکننده و مقتدر ظاهر میشود. لباسهای او، از شنلهای مخملی گرفته تا لباسهایی با دنبالههای درخشان، به شکوه شخصیتش میافزاید. اما برخلاف انتظارات، بازی او میتوانست اندکی اغراقآمیزتر و شبیه آنجلینا جولی در «مالفیسنت» باشد تا بیشتر به شخصیتش بُعد دهد.
در مقابل، ریچل زگلر تمام ویژگیهای سفیدبرفی را درخشان اجرا میکند. لباس آبی و زرد معروف او، بازطراحی شده و درخشانتر از همیشه است. صحنههای آوازخوانیاش، بهویژه «A Hand Meets a Hand» (دستی در دست دیگر) در کنار برناپ، از نقاط برجسته فیلم است. همچنین اجرای مجدد «Whistle While You Work» (حین کار سوت بزن) با کوتولهها، یادآور حس نوستالژیک نسخه کلاسیک است.
فیلم «سفیدبرفی» یک بازسازی موفق، اما نه بینقص، از انیمیشن کلاسیک دیزنی است. جلوههای بصری جذاب، دکورهای چشمنواز، و موسیقی احساسی آن، یک دنیای فانتزی زنده و پرجنبوجوش خلق کرده است. با وجود برخی کاستیها، از جمله طراحی غیرطبیعی کوتولهها، این فیلم با پیامهای مثبتش، یکی از مناسبترین آثار خانوادگی دیزنی در سالهای اخیر به شمار میرود.