برادر روح الله داداشی گفت: «در گذشت روح الله برای من با همه غمهای دنیا فرق میكند. من یك عمر برای روحالله مشكی خواهم پوشید.»
به گزارش برنا، همه آنهایی كه روحالله داداشی را شناخته و میشناختند، خوب میدانند كه ارتباط او با برادرش علی چگونه بود. روحالله همه چیز علی بود. جایی نبود كه روحالله باشد، اما از علی خبری نباشد.
در حالیكه هنوز كمتر از 72 ساعت از مرگ دلخراش روحالله داداشی میگذرد و گریه امان برادرش را بریده سایت فدراسیون بدنسازی و پرورش اندام گفتوگویی را با علی داداشی برادر روح الله انجام داده که متن کامل آن در زیر آمده است:
احساس شما از حضور مردم در مراسم تشییع پیكر روحالله چه بود؟
دیروز برای روحالله مراسم عروسی گرفتیم. مراسمی كه بسیار باشكوه برگزار شد و همه مردم ایران هم در آن حضور داشتند.
روحالله برای شما فراتر از یك برادر بود، اینطور نیست؟
بله همینطور است. او فرزند و اولاد من بود. فرزندی كه نه من بلكه همه مردم ایران به داشتن آن افتخار میكردند.
روزهای بدون روحالله برای شما چگونه میگذرد؟
هنوز مرگ روحالله را نمیتوانم باور نمیكنم. مرگ روحالله یك داغ سنگین برای من بود. باور كنید از زمانی كه خبر مرگ روحالله را شنیدهام از خداوند هر ثانیه برای خودم آرزوی مرگ دارم. چرا كه بدون روحالله زندگی كردن برایم اصلاً باور كردنی نیست.
اما خیلیها اعتقاد دارند، كه علی باید باشد تا راه روحالله را ادامه دهد؟
بله همه همین را به من میگویند و همین مساله مسئولیت مرا صد چندان كرده است. به خدا من تازه بعد از مرگ روحالله بود كه فهمیدم كه او چه بوده و كه بوده است. من در جریان همه كارهای روحالله بودم، اما حالا متوجه شدهام كه او در جوانمردی در خیلی از جاها مرا دور زده است.
میتوان در این باره مثال هم بزنی؟
بعد از تشییع پیكر روحالله خیلیها نزد ما آمدند و از حمایتهای روحالله از آنها حرف زدند. روحالله یك فرد مردمدار و مردم دوست بود. او یك خیر به تمام معنا بود و همه این كارها را در خفا انجام میداد. روحالله برای بسیاری از خانوادهها جهزیه فراهم كرده بود. او كمك رسان بسیاری از ایتام بود. او یكی از كسانی بود كه همیشه دوست داشت در كارهای خیر پیش قدم باشد. او یكی از حامیان اصلی كمك رسانی به آسایشگاه سالمندان كهریزك بود و خیلی از كارهای دیگری كه واقعاً بابت آنها من به وجود او افتخار كرده و میكنیم.
خیلیها میخواهند بدانند كه روحالله چگونه كشته شد؟
قبل از آن من تقاضایی از همه مردم خوب ایران دارم، تمامی كسانی كه روحالله را شناخته و میشناختند خوب میدانند كه روحالله چقدر معصوم و و مظلوم بود، اما برخی از رسانههای خارجی دارند از این موضوع سوءاستفاده كرده و تبلیغات مخرب خود را آغاز می کنند. حرف من به آنها این است كه چرا حق را نمینویسند. 3 جوان در شب حادثه جلوی روحالله را میگیرند. روحالله از ماشین پیاده و شروع به نصیحت آنها میكند. روحالله به آنها میگوید كه شما جوان هستید، چرا این كارها را انجام میدهید. این حرفها، حرفهای من نیست. بلكه حرفهای آنهایی است كه این جنایت بزرگ را انجام دادهاند.
چگونه از ماجرا خبردار شدید؟
ساعت 12 و 15 دقیقه شنبه شب بود كه من در خانه نشسته بودم كه جنازه روحالله را به در خانه آوردند و به من گفتند علی بیا كه برادرت را زدهاند. باور كنید در آن لحظه انگار یك سرم 100 لیتری به پایم زدند و همه شیره وجودم را كشیدند. شلوار گرمكنی كه همیشه در 5 ثانیه میپوشیدم را در 15 دقیقه نتوانستم به تن كنم وقتی جلوی در رسیدم دیدم روحالله را به بیمارستان رساندهاند. خودم را به بیمارستان و بالای سر روحالله رساندم اما دیگر او تمام كرده بود.
اولین حرفی كه بالای سر روحالله در بیمارستان زدی چه بود؟
فریاد كشیدم یا حسین. چون دقیقاً چاقو و خنجر را در گلوی او فرو كرده بودند.
فكرش را میكردی كه اینهمه مردم برای مراسم تشییع جنازه روحالله به حصارك بیایند؟
راستش نه. فكر میكردم شاید تعداد جمعیت اندكی بیشتر از تشییع جنازه پدرم باشد، اما مردم با حضور خودشان ما را شرمنده كردند كه از همه آنها ممنونم.
از پدرتان گفتید، بیشتر در این باره حرف میزنید؟
حادثه روحالله درست دو روز بعد از مراسم چهلم پدر من اتفاق افتاد. ما تازه 2 روز بود كه از سیاه درآمده بودیم كه دوباره برای روحالله سیاهپوش شدیم، اما این غم برای من با همه غمهای دنیا فرق میكند. من یك عمر برای روحالله مشكی خواهم پوشید.
شنیدهایم كه هنرمندان برنامه فتیله، یعنی همان برنامهای كه آخرین بار روحالله در آن حضور پیدا كرد، هنوز از اتفاقی كه برای او افتاده متاثر هستند؟
بله، آنها دیروز به منزل ما آمدند و چنان تحث تاثیر مرگ روحالله قرار گرفته بودند كه حد و حصری نداشت. آنها با خود عكسهای روحالله و آرین پسر مرا و CD آن برنامه را آورده بودند و به ما دادند و اعلام كردند كه بخشهایی از آن برنامه را دوباره جمعه تكرار خواهند كرد.
از آرین گفتید، او این روزها را چگونه میگذراند؟
او هنوز نمیداند كه چه بر سر عمویش آمده است. او دیروز بهانه میگرفت كه مادرش او را بر سر خاك برد تا اندكی آرام بگیرد.
واكنش آرین 5 ساله بعد از آن برنامه چه بود؟
او و روحالله جمعه به آن برنامه رفتند و خیلی با روحیه به خانه برگشتند. به طوری كه آرین همچنان از آن برنامه یك ساعته تلویزیونی برای ما و خانواده تعریف میكرد.
روحالله به جز رشته پرورش اندام و قویترین مردان رشته ورزشی دیگری را هم دنبال میكرد؟
بله، او یك والیبالیست بسیار خوب هم بود، بطوری كه در تیم والیبال هنرمندان هم بازی میكرد.
قصد نداشتید، دستی برای روحالله بالا بزنید؟
چرا و این مساله را با خود او هم در میان گذاشته بودیم و قرار بود كه بعد از مسابقات جهانی گرجستان او را به جمع متاهلین اضافه كنیم.
شرایط روحالله برای مسابقات جهانی گرجستان چگونه بود؟
او با توجه به مسابقات جهانی گرجستان كه شهریور ماه برگزار میشد از آمادگی بالایی برخوردار بود و روز به روز هم بر میزان آمادگی افزوده میشد و ما امیدوار بودیم كه او میتواند در گرجستان عنوان شایستهای را برای جمهوری اسلامی ایران به دست بیاورد.
اینكه میگویند روحالله میخواست در رقابتهای پرورش اندام شركت كند تا چه اندازه صحت دارد؟
بله او قصد این كار را داشت و میخواست در پرورش اندام به روی صحنه بیاید كه دیگر مرگ به او مهلت نداد.
حضور مردم را در مراسم تشییع چگونه ارزیابی میكنید؟
مردم ایران مثل همیشه نشان دادند كه قدرشناس قهرمانان و پهلوانان خود هستند. این روزها كسانی به خانه ما برای عرض تسلیت میآیند كه ما را به نوعی غافلگیر میكنند. مردم از همه جای ایران به خانه ما میآیند از سیستان و بلوچستان، لرستان، بندر گناوه، اصفهان، شیراز و همه شهرهای ایران.
علی داداشی از این پس چگونه روزگار خواهد گذراند؟
هنوز نمیتوانم باور كنم كه روحالله را از دست دادهام. نمیدانم كه از این پس باید چكار كنم. از خداوند مرگم را هر لحظه آرزو میكنم، چرا كه بدون روحالله زندگی كردن دیگر برای من معنایی ندارد.
در غم فراغ پدر، روحالله چگونه تاب تحمل آورد؟
روحالله آدم روزهای سخت بود. او كسی بود كه هرگز ناراحتیاش را بروز نمیداد، اما از غم پدر به خلوت میرفت و برای او گریه میكرد و من هم متوجه این كار او میشدم، چرا كه روحالله را من بزرگ كرده بودم.
از خاطرات با روحالله بودن بگویید؟
یكی از خاطرات خوب من مربوط به مسابقات جهانی قشم میشود. او در آنجا با غیرتی مثال زدنی، كاری كرد، كارستان كه من آنجا نیز برای او خیلی گریه كردم. او با دستانی پاره مسابقه داد تا به همه نشان دهد كه غیرت ایرانی چیز دیگری است. روحالله بعد از آن مسابقات پرچم پرافتخار را بر روی شانه خود انداخت و با آن دور افتخار زد تا عظمت ایران و ایرانی را به رخ جهانیان بكشاند.
تكلیف شاگردان روحالله چه میشود؟
تا زنده هستم اجازه نمیدهم كه چراغ باشگاه روحالله خاموش شود. من میخواهم ادامه دهنده راه روحالله باشم و بتوانم پهلوانهای زیادی را به مردم معرفی كنم. من از این پس مسئولیت بزرگتری بر روی دوش خود احساس میكنم و میخواهم برای شروع دوباره جوانانی با خصوصیات روحالله را پیدا كرده و با آنها كار كنم تا جای خالی روحالله كمتر احساس شود.
برای مردم چه پیامی دارید؟
من خاك پای این مردم هستم. كف پای آنها را میبوسم و برای همیشه سپاسگزار محبت آنها خواهم بود. چرا كه آنها روحالله را مانند برادر و فرزند خود دوست داشتند و این برای من افتخاری بس بزرگ بود.
حرف آخر؟
تشكر میكنم از رئیس و نایب رئیس فدراسیون و همه مردم ایران كه آمدند و تسلی خاطر ما شدند. آنها بزرگی و عظمت خودشان را نشان دادند و برای همیشه ما را مدیون محبتهای خود ساختند. ضمن اینكه از تمامی رسانههایی كه در این روزها حق مطلب را به خوبی ادا كردهاند، هم نهایت سپاسگزاری را دارم.