bato-adv
bato-adv
سیاست‌های ترامپ همه را نگران کرده است

آیا ائتلاف جهانی علیه آمریکا شکل خواهد گرفت؟

آیا ائتلاف جهانی علیه آمریکا شکل خواهد گرفت؟

استفان والت، نظریه‌پرداز رئالیسم تدافعی، سیاست خارجی ترامپ را از منظر نظریه توازن تهدید بررسی می‌کند. او معتقد است که سیاست‌های نامتعارف و غیرقابل‌پیش‌بینی کاخ سفید باعث نگرانی متحدان آمریکا شده و آنان را به تشکیل ائتلاف‌های جدید سوق داده است. در مقابل، برخی کشور‌ها به‌دلیل هزینه‌های مقاومت، از تقابل اجتناب می‌کنند. والت هشدار می‌دهد که ادامه این روند، موقعیت آمریکا را تضعیف کرده و فرصت‌های بیشتری برای رقبای جهانی‌اش فراهم خواهد کرد.

تاریخ انتشار: ۱۳:۵۱ - ۱۶ بهمن ۱۴۰۳

آیا ائتلاف جهانی علیه آمریکا شکل خواهد گرفت؟فرارو– استفان والت، استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد و نظریه پرداز رئالیسم تدافعی

به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، سیلاب بی‌وقفه تصمیم‌های نامتعارف که از کاخ سفید جاری می‌شود، دیگر جایی برای بی‌تفاوتی باقی نمی‌گذارد. وظیفه‌ای که بر دوش من نهاده شده، پرداختن به مسائل بنیادین و کلیدی است و چه مسئله‌ای اساسی‌تر از سیاست خارجی قدرت‌مندترین کشور جهان، آن هم در شرایطی که این سیاست‌ها با شتابی کم‌سابقه دستخوش تغییر می‌شوند؟

تصمیم‌های اخیر دولت ترامپ از اعمال تعرفه‌های جدید بر کالا‌های وارداتی گرفته تا خروج از سازمان جهانی بهداشت فراتر از تیتر‌های خبری، تأثیری ملموس بر زندگی مردم آمریکا دارد. اما پرسش اساسی این است: این سیاست‌ها در نهایت چه نتایجی به همراه خواهند داشت؟ بخشی از پاسخ به این پرسش در واکنش دیگر کشور‌ها نهفته است؛ واکنشی که از نزدیک‌ترین متحدان آمریکا آغاز می‌شود و تا سایر نقاط جهان امتداد می‌یابد. چند هفته پیش، از زاویه‌ای عملی به این مسئله پرداختم، اما این بار قصد دارم به سطحی عمیق‌تر و بنیادی‌تر بنگرم. سیاست‌های اخیر کاخ سفید نه صرفاً تصمیم‌هایی اجرایی، بلکه بازتابی از مفاهیم نظری و نگرش‌های ایدئولوژیکی‌اند که بنیان تحولات کنونی را شکل داده‌اند.

در تحلیل سیاست‌های بین‌المللی، به نظر می‌رسد دو نظریه رقیب بر سر چگونگی عملکرد جهان در تقابل با یکدیگر قرار گرفته‌اند. دیدگاه نخست، نظریه کلاسیک توازن قدرت/تهدید است و در مقابل، دیدگاه دوم، جهان را از دریچه کالا‌های عمومی جهانی تحلیل می‌کند. هر دو نظریه بینش‌های ارزشمندی درباره سازوکار‌های جهان ارائه می‌دهند، اما پرسش کلیدی این است: کدام‌یک تصویر واضح‌تر و دقیق‌تری از آینده پیش روی ما ترسیم می‌کند؟

توازن تهدید؛ چرا آمریکا با ائتلافی علیه خود مواجه نمی‌شود؟

نظریه توازن تهدید یکی از مفاهیم کلیدی در تحلیل سیاست بین‌الملل است که به توضیح رفتار دولت‌ها در محیطی فاقد مرجعیت مرکزی می‌پردازد. بر اساس این نظریه، کشور‌ها زمانی که شاهد افزایش بیش از حد قدرت یک بازیگر خاص هستند، احساس نگرانی کرده و نسبت به نیات و اهداف آن کشور دچار تردید می‌شوند. این نگرانی ریشه در عدم اطمینان نسبت به نحوه استفاده آن کشور از قدرت خود دارد.. در چنین شرایطی، کشور‌های ضعیف‌تر برای جلوگیری از سلطه قدرت مسلط، به دنبال ایجاد ائتلاف‌هایی هستند که بتوانند موازنه‌ای در برابر آن ایجاد کنند. این ائتلاف‌ها ممکن است به شکل اتحاد‌های نظامی، اقتصادی یا سیاسی ظاهر شوند و هدف آنها مهار نفوذ و جلوگیری از اعمال اراده یک‌جانبه قدرت‌های بزرگ است.

تمایل به ایجاد توازن زمانی شدت می‌گیرد که یک قدرت بزرگ در نزدیکی کشور‌ها حضور داشته باشد، به ارتشی تهاجمی مجهز باشد یا نیت‌های خصمانه آشکاری نشان دهد. بر این اساس، کشور‌ها نه‌تنها در برابر قدرت، بلکه در برابر تهدیدات واقعی به ایجاد توازن روی می‌آورند. این نظریه توضیحی برای یک تناقض در سیاست جهانی ارائه می‌دهد: چرا ایالات متحده، با وجود آنکه از زمان جنگ جهانی دوم قدرتمندترین نیروی اقتصادی و نظامی جهان بوده، کمتر با تلاش برای توازن مواجه شده و بسیاری از قدرت‌های بزرگ و متوسط به‌جای مقابله، به ائتلاف با آن پرداخته‌اند.

کشور‌ها نه برای آرام کردن واشنگتن، بلکه به‌منظور متوازن‌سازی قدرت رقبایی، چون اتحاد جماهیر شوروی، که در مجاورتشان حضور داشت و تهدیدی جدی محسوب می‌شد، با آمریکا همسو شدند. به همین دلیل، در دوران جنگ سرد، سیستم ائتلافی واشنگتن از نظر اقتصادی و نظامی قدرتمندتر و از لحاظ نفوذ مؤثرتر از اتحاد‌های تحت رهبری مسکو بود. این واقعیت نشان می‌دهد که کشور‌ها نه در برابر قدرت مطلق، بلکه در برابر قدرتی که تهدید تلقی شود، اقدام به ایجاد توازن می‌کنند.

ایالات متحده، با وجود قدرت خود، هرگز با ائتلافی هم‌سنگ که بتواند موازنه‌ای مؤثر در برابر آن ایجاد کند، مواجه نبوده است. بخشی از این امر به موقعیت جغرافیایی ویژه آمریکا بازمی‌گردد که آن را از دیگر مراکز قدرت جهانی جدا می‌کند، اما دلیل مهم‌تر آن این است که بسیاری از کشورها، از جمله همسایگان نزدیک مانند کانادا، آن را تهدیدی جدی نمی‌دانند. حتی در دوران تک‌قطبی، زمانی که آمریکا در اوج قدرت جهانی بود، تلاش‌ها برای مهار نفوذ آن محدود ماند و عمدتاً از سوی بازیگران ضعیف‌تر صورت گرفت. با وجود اعتراضات متحدان آمریکا به برخی سیاست‌هایش، همان‌طور که حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ این نگرانی‌ها را تشدید کرد، واشنگتن همچنان بیشتر به‌عنوان یک شریک مؤثر و نه یک تهدید بزرگ تلقی می‌شد.

از گرینلند تا کانال پاناما؛ چرا ترامپ متحدان آمریکا را نگران کرده است؟

یکی از دلایل قابل‌تحمل بودن ایالات متحده این بود که دولت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه معمولاً قدرت خود را از طریق نهاد‌های چندجانبه‌ای مانند ناتو اعمال می‌کردند و در عین اعمال فشار بر متحدان، با آنان محترمانه رفتار می‌کردند. اما در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، این وضعیت به‌شدت تغییر کرد. اگرچه موقعیت جغرافیایی آمریکا همچنان یک مزیت راهبردی محسوب می‌شود، اما رویکرد ستیزه‌جویانه ترامپ در قبال متحدان سنتی، از جمله کانادا و دانمارک، تغییری بی‌سابقه در سیاست خارجی این کشور رقم زد.

اتکا به ایالات متحده دیگر برای شرکای این کشور ساده نیست، زیرا ترامپ نشان داده که به قواعد بین‌المللی پایبند نیست و تصمیماتش را به‌راحتی تغییر می‌دهد. این بی‌ثباتی، نگرانی‌هایی فراتر از غیرقابل‌پیش‌بینی بودن واشنگتن ایجاد کرده و متحدان را نسبت به رفتار‌های بدخواهانه و غیرمسئولانه نیز نگران ساخته است. هنگامی که رئیس‌جمهور آمریکا تهدید به بازپس‌گیری کانال پاناما می‌کند یا ادعای مالکیت بر گرینلند را مطرح می‌سازد؛ هیچ کشوری نمی‌تواند از مصونیت خود اطمینان داشته باشد.

مطابق نظریۀ توازن تهدید، برخی رهبران اکنون به‌دنبال همکاری‌های مشترک برای مقابله با سیاست‌های غیرقابل‌پیش‌بینی ترامپ هستند. کریستیا فریلند، وزیر دارایی پیشین کانادا و نامزد احتمالی رهبری حزب لیبرال، پیشنهاد کرده که نشستی با حضور مکزیک، پاناما، کانادا و اتحادیۀ اروپا برگزار شود تا پاسخی جمعی به تعرفه‌ها و تهدید‌های ترامپ تدوین گردد. اعتراض طرفداران هاکی در کانادا، که در تعطیلات آخر هفته گذشته هنگام پخش سرود ملی آمریکا با سوت‌های اعتراضی همراه شد، نشان می‌دهد که میزان نارضایتی از سیاست‌های واشنگتن تا چه حد افزایش یافته است.

در سطحی دیگر، مصر، اردن، عربستان سعودی، امارات، قطر، تشکیلات خودگردان فلسطین و اتحادیۀ عرب با انتشار بیانیه‌ای مشترک، به‌صراحت طرح ترامپ برای پاکسازی قومی فلسطینیان از غزه و کرانه باختری را محکوم کردند. در صورت تداوم سیاست‌های فعلی واشنگتن، چنین واکنش‌هایی، گسترش خواهد یافت و ممکن است برخی کشورهابرای تقویت موقعیت چانه‌زنی خود در برابر آمریکا، به سمت همکاری با پکن حرکت کنند.

این وضعیت تغییری اساسی در سیاست خارجی ایالات متحده رقم خواهد زد که به‌ناچار شکاف میان این کشور و رقبای جهانی‌اش را کاهش می‌دهد. شرکای آسیایی آمریکا مدت‌هاست که به همکاری با واشنگتن تمایل نشان داده‌اند، زیرا انتظار داشتند که نقش مثبتی در حفظ توازن قدرت منطقه‌ای ایفا کند. اما اگر واشنگتن به سیاست‌های تهاجمی، از جمله تهدید به جنگ‌های تجاری جدید، ادامه دهد، مزایای هم‌پیمانی با آن کاهش خواهد یافت. در چنین شرایطی، کشور‌هایی که تاکنون به رهبری آمریکا عادت کرده بودند، ناگزیر به دنبال استراتژی‌های جایگزین خواهند رفت تا از تبعات رفتار‌های غیرقابل پیش‌بینی این کشور مصون بمانند.

به‌طور خلاصه، یکی از نظریه‌های معتبر سیاست جهانی نشان می‌دهد که رویکرد افراطی ترامپ در سیاست خارجی می‌تواند پیامد‌های معکوسی به همراه داشته باشد. شاید این سیاست‌ها در کوتاه‌مدت دستاورد‌هایی داشته باشد، اما در بلندمدت به افزایش مقاومت جهانی و ایجاد فرصت‌های تازه برای رقبای آمریکا منجر خواهد شد.

نظم جهانی در دوران ترامپ؛ از هژمونی باثبات تا آشفتگی دیپلماتیک

اینجا نظریۀ کالا‌های جمعی وارد صحنه می‌شود و دیدگاهی متفاوت ارائه می‌دهد. مهار قدرت آمریکا نیازمند اقدام هماهنگ و پذیرش هزینه‌های ناشی از مقابله است. اما متقاعد کردن کشور‌ها برای مقاومت در برابر ترامپ زمان‌بر بوده و برخی دولت‌ها ممکن است ترجیح دهند این مسئولیت را به دیگران بسپارند و خود از هزینه‌های تقابل اجتناب کنند. در چنین شرایطی، واشنگتن می‌تواند با بهره‌گیری از استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن» و اعطای امتیازات فردی، برخی کشور‌ها را از صف مخالفان جدا کند. نباید پیچیدگی تشکیل یک ائتلاف موازنه‌کننده را دست‌کم گرفت؛ به‌ویژه برای کشور‌هایی که خود با بحران‌های داخلی مواجه‌اند و به نظر می‌رسد ترامپ نیز بر همین واقعیت حساب باز کرده است.

اما یک نکته کلیدی وجود دارد: حفظ نظم «نامتعادل» جهانی مستلزم به‌کارگیری گزینشی قدرت و خویشتنداری قابل توجه از سوی ایالات متحده است. این امر به معنای پرهیز از کوچک انگاری کشور‌های ضعیف‌تر، تضمین پایبندی به تعهدات و جلوگیری از ایجاد این تصور است که هر توافق یا امتیازی به مطالبات تازه‌ای منجر خواهد شد. بااین‌حال، خویشتنداری، وفای به عهد و احترام به شرکا هرگز از ویژگی‌های بارز ترامپ نبوده است. علاوه بر این، انتخاب افراد ناکارآمد و تضعیف بدنه دیپلماتیک و اداری، احتمال اجرای ماهرانه سیاست خارجی آمریکا را بیش از پیش کاهش داده است.

همگان از قدرت ایالات متحده آگاه‌اند، اما اکنون شاهد پیامد‌های کنار گذاشتن دستکش مخملین هستیم. همان‌طور که واقع‌گرایان طی دهه‌ها هشدار داده‌اند و تجربه تاریخی از مهاجمان گذشته نشان می‌دهد، کشور‌هایی که به زورگویی و مجازات به‌عنوان ابزار اصلی دیپلماسی متوسل می‌شوند، سرانجام بر هرگونه بی‌میلی اولیه به ایجاد موازنه غلبه کرده و خود را در وضعیتی می‌یابند که دوستان کمتر، دشمنان بیشتر و نفوذ محدودتری دارند. تصور نمی‌کردم ایالات متحده بتواند همسایگان نزدیک و بسیاری از متحدان دیرینه خود را به‌طور دائمی از خود براند، اما شواهد نشان می‌دهد که دقیقاً در همین مسیر قرار گرفته است.

bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین