نقد و بررسی فیلم چشمان قلبی: فیلمی در ژانر اسلشر که با رگههایی از ژانر رمانتیک کمدی همراه است!
فرارو- یک روانی نقابدار که فقط در روز ولنتاین حمله میکند، یک مدیر تبلیغات بدبین و همکار رومانتیکش را به عنوان یک زوج مناسب برای کشتن اشتباه میگیرد.
به گزارش فرارو به نقل از ورایتی، اگرچه «چشمان قلبی» در دقایق ابتدایی خود با یک صحنه تکراری آغاز میشود که در آن یک زوج اینفوئنسر با وسواس مشغول اجرای پیشنهاد ازدواجی درخور فضای مجازی هستند، اما به سرعت فیلم اوج میگیرد و مخاطبان را با آنچه برای دیدنش به سینما آمدهاند رو به رو میکند: تیرهای قاتل به سوی این زوج پرواز میکند و قتل و نوعی مسرت وحشتناک آغاز میشود.
جاش روبن کارگردان این فیلم، همراه با فیلمنامه نویسان فیلیپ مورفی، کریستوفر لاندون و مایکل کندی، به طرز ماهرانهای یک ژانر ترسناک و شیرین را سرهم میکنند، و ترکیب کمدی رمانتیک را با محتوای فیلمهای سلاخی ترکیب میکنند. این عناصر اصلی در فیلم به طرز شگفتآوری خوب عمل میکنند. این فیلم کاملاً آگاهانه (شاید بیش از حد آگاهانه)، مملو از صحنههای خود انعکاسی و قتلهایی است که به طرز وحشتناکی سازماندهی شدهاند.
الی (اولیویا هولت) مدیر بازاریابی بیست و چند سالهای که هنوز نتوانسته است با حقیقت طلاق گرفتن خود کنار بیاید. او نمیتواند از بررسی کردن شبکه های اجتماعی همسر سابقش دست بکشد. این حقیقتی تلخ است، زیرا الی تنها و غمگین است. علیرغم تلاشهای مونیکا (جیجی زومبادو) برای از بین بردن هرگونه تفکر منفی، آلی میترسد که توسط رئیس تیززبانش کریستال (مایکل واتکینز) اخراج شود.
آخرین تبلیغ جواهرات الی، با محوریت عاشقان محکوم به فنا در فیلمها، زمانبندی بدی داشت و درست زمانی منتشر شد که قاتل چشمان قلبی در سیاتل ظاهر میشود تا زوجهای عاشق را از بین ببرد. در مواجهه با واکنش منفی عمومی، الی تنها یک فرصت دیگر برای حفظ آبروی خود دارد. او باید کمپینی جدیدی را با همکار بیرحم خود به نام جی (میسون گودینگ) راه بیاندازد.
الی موافقت میکند تا در طی یک شام مجلل با جی در آن شب یک استراتژی جدید طراحی کند، اگرچه روز ولنتاین است و رستوران مملو از زوجهای عاشق است. الی عملاً با قضاوتهای بی ادبانهاش جی را از خود دور میکند. اما اوضاع در شرف بدتر شدن است. قاتل نقابدار که در همان شب قتلهای مختلفی انجام داده است جی و الی را در حالی میبیند که الی برای حسادت همسر سابق تظاهر میکند با جی رابطه عاشقانه جدیدی را آغاز کرده است. تظاهر آنها باعث میشودقاتل نقابدار آنها را به عنوان طعمههای بعدی خود انتخاب میکند. در همین حین دو کارآگاه پلیس به نامهای جین شاو (جوردانا بروستر) و زیک هابز (دوون ساوا) که تصمیم دارند قاتل را پیش از اینکه قربانی دیگری به جا بگذارد دستگیر کنند به سختی در حال ردیابی او هستند.
به طور کلی، بین سناریوهای کمدی رمانتیک و ترسناک تلاقی زیادی وجود دارد. دست اندرکاران با دقت به این همپوشانی پرداختهاند و به خوبی دو ژانر کاملا متفاوت را با یکدیگر ترکیب کردهاند تا نه تنها باعث خنده بیننده بشوند بلکه او را در حین همان خنده بترسانند. جوکها و صحنههای ترسناک خلاقانه و خندهدار ارائه میشوند. روبن هر مرگ را با نکاتی ظریف شگفت انگیز به یاد ماندنی میکند. هنگامی که چشمان قلبی از میان گروهی از قربانیان عبور میکند، خون روی صفحه پاشیده میشود. سوراخی که در سر ایجاد میشود مانند عنبیه خونی متمرکز بر وحشت الی عمل میکند. او با تغییرات پرسپکتیو بازی میکند و دید مادون قرمز چشمان قلبی را به طور خلاصه در صحنهای نشان میدهد که شبیه به یک بازی ویدیویی تیراندازی اول شخص است. حتی رمانتیسم نیز به طور موثر عمل میکند و حرکت آرام جی به سمت الی را با هرج و مرج در اطرافشان را به تصویر میکشد.
جدا از تعریفها، این فیلم چند ایراد دارد. این روایت در بخشهایی از بازجویی در ایستگاه پلیس متوقف میشود. مشکوک به نظر میرسد که پلیس هرگز جی را به عنوان قاتل در نظر بگیرد. وقت گذاشتن روی صفحه نمایش به کارآگاهان، معرفی چند شخصیت دیگر و قرار دادن چشمان قلبی در کمین تاریک ساختمان، بیشتر یک تدبیر الکی است. برخی از شوخیهای فیلم نیز کاملا قابل پیشبینی و تا حدی بیمزه هستند. با این حال، به طور کلی، «چشمهای قلبی» باعث میشود مخاطب به یک اندازه بخندد و بترسد. این یک ویژگی هوشمندانه است که بدون شک در پایان برای هر مخاطبی جذاب است.