بسیاری از قرقبانانی که در حال حاضر به این شغل روی آوردهاند پیشتر شکارچی غیرمجاز بودهاند، اما از یک جایی به بعد مسیر زندگیشان عوض شد. قرقبانها البته جز افرادی که به عنوان نیروی شرکتی یا تحت امر قرقهای اختصاصی فعال هستند به شکل دیگری هم کار میکنند؛ قرقبانهای محلی که توسط اهالی یک منطقه انتخاب میشوند.
با مرگ بازی میکنند. اغلب آنها در مقابل متخلفی که تفنگ و تبر دارد، اسلحهای ندارند و از حمایتهای قضایی برخوردار نیستند ولی به خاطر علاقه به محیطزیست، چنین شغلی را انتخاب کردهاند. قرقبان صدایشان میکنند و همپای محیطبان و جنگلبان به کار حفاظت از حیاتوحش و محیطزیست مشغولند و شرح وظایفشان شبیه به آنان است با این تفاوت که ضابط قضایی نیستند.
به گزارش اعتماد، هر اتفاقی هم در این راه ممکن است رقم بخورد؛ متخلفی که به قانون تحویل دادهاند آنها را شناسایی کند، منزل آنها را به آتش بکشد، تهدیدشان کند یا با سنگ شیشه خودروی آنها یا خانهشان را بشکند. برخی از آنها با شرکتهای واسطهای در قرقها کار میکنند و هیچ رابطه استخدامی با سازمان محیطزیست ندارند و برخی دیگر در قرقهای اختصاصی مصوب سازمان محیطزیست فعالاند و عدهای هم به صورت محلی از سوی اهالی منطقه، برای مراقبت از گونههای گیاهی و دارویی به کار گرفته میشوند.
شیوه بهکارگیری قرقبانها به هر شکلی هم که باشد، درآمد آنها و کفاف زندگیشان را نمیدهد و چون ضابط قضایی نیستند در صورت درگیری با متخلفان حین ماموریت ممکن است دچار آسیبهای جسمی شوند و حتی متخلف میتواند پس از درگیری علیه آنها اقامه دعوی کند و دیه هم دریافت کند.
برخی از آنها در گفتن از مشکلاتشان دست به عصا هستند و برای اینکه شغل خود را از دست ندهند تمایلی برای مصاحبه با نام و نشان خود ندارند. قرقبان جوانی که همین شرایط را دارد؛ ترجیح نمیدهد بلکه اصرار دارد که نام و مشخصاتی از او به میان نیاید. مردی قوی و ورزیده که از ۱۵ سال پیش قرقبان یکی از مناطق استان فارس است و در چند سال اخیر هم به عنوان نیروی شرکتی سازمان محیطزیست کار قرقبانی را انجام میدهد.
همان لباسهای خاکی و سبزرنگ محیطبانی را به تن میکند و از گشت و کنترل حفاظتی در شب و روز تا برخورد با شکار غیرقانونی، معدنکاوی، زمینخواری و برداشت گیاهان دارویی، تعمیر و نگهداری آبشخور، آبرسانی به حیاتوحش کنترل دام را مو به مو در شرح وظایف خود دارد و چند روز در هفته را هم در پاسگاه به صبح میرساند. به طور کلی کارشان بیشتر به صورت شیفتی است، چراکه اغلب فاصله قرق تا منزل قرقبانها زیاد یا مسیر صعبالعبور است بنابراین هر قرقبان بنا بر این موارد، تعداد روزهای شیفت را انتخاب میکند.
بعضیها یک هفته شیفت هستند و یک هفته به خانه میروند اما این قرقبان سه روز شیفت است و سه روز دیگر آزاد از شیفت ولی بهطور کلی، طی یک ماه ۱۵ شبانهروز را سر کار است آن هم در شرایطی که طبق ماده ۵۷ قانون کار جمع ساعتهای کاری در ماه نباید از ۱۷۶ ساعت فراتر برود. میگوید از کودکی عاشق محیطزیست بوده و وقتی بزرگتر شده این شغل را انتخاب کرده است تا به محیطزیست خدمت کند: «مدل جذب از ۴۰-۳۰ سال پیش همینطور بود؛ نیرویهای بومی و حتی شکارچیان محلی که قوی و زرنگ بودند را برای این کار جذب میکردند تا شکار نکنند.
معیشت آنها تامین میشد، استخدام و دو، سه سال بعد هم به صورت قرارداد معین و رسمی، جذب میشدند. از زمانی که من این کار را آغاز کردهام، سازمان در این زمینه جذب نیرو داشته اما تبدیل وضعیت آنها اتفاق نیفتاده است و در واقع هیچ رییس سازمانی در این ۱۵ سال برای رایزنی درباره تبدیل وضعیت این نیروها اراده نداشته است تا در هیات دولت برای این موضوع بودجه دریافت کند. دو تن از همکاران من ۱۸ و ۱۹ سال سابقه دارند اما هنوز هم قرارداد ندارند و رسمی نشدند.»
مناطقی که او و ۸ قرقبان دیگر در استان فارس تحت حفاظت خود دارند اغلب یا کوهستانی است یا به صورت دشت یا جنگل؛ مناطقی که موبایل در ۹۰درصد آن آنتندهی ندارد و با نزدیکترین آبادی هم ۳۰ تا ۵۰کیلومتر فاصله دارد.
وسعت یکی از این مناطق ۱۸۰هزار هکتار است و تنها دو نیروی حفاظتی دارد و منطقه دیگر هم که ۲۰هزار هکتار است باز هم دو محیطبان دارد اما او به تنهایی شیفت خود را پر میکند و منطقه را گشت میزند؛ منطقهای که ۲۰ هزار هکتار وسعت دارد. از خانه تا رسیدن به پاسگاه حدود ۱۱۰ کیلومتر است و اغلب حدود یک ساعت و نیم زمان میبرد. تا پاسگاه را با ماشین میرود و گشتزنیها در منطقه تحت حفاظتش با موتور انجام میشود. گشتزنیها در شب کمتر است مگر در موارد خاص که گزارش موثقی وجود داشته باشد.
در این شرایط با سایر همکاران تماس میگیرد تا با هم کار را به سرانجام برسانند آنهم در شرایطی که اسلحه ندارند. » به هیچ کدام از نیروهایی که استخدام محیطزیست نیستند، اسلحه یا سایر ابزار دفاعی مثل اسپری و شوکر داده نمیشود ضمن اینکه معلوم نیست اگر به فردی که وارد حریم شده است ایست بدهیم بایستد، شلیک کند یا نه. برای من پیش آمده است که با دست خالی با متخلف درگیر شدهام به من حمله کردهاند و من در مقام دفاع، حتی محکوم به پرداخت دیه شدهام. چند سال پیش دو تن از همکاران ما در درگیری با شکارچیان به شهادت رسیدند.
یکی از آنها رابطه استخدامی با سازمان محیطزیست داشت و بعد از کلی دوندگی در نهایت احزار شهادت شد اما برای فرد دیگر که نیروی شرکتی بود اتفاقی نیفتاد و جز مقدار ناچیزی برای هزینههای مراسم، مبلغی به خانوادهاش کمک نشد و ماجرا تمام شد. اگر حین انجام کار برای یکی از ما اتفاقی بیفتد سازمان اصلا زیر بار مسوولیت آن نمیرود، سریع نامه میزنند که این فرد جزو نیروهای ما نبوده است بلکه داوطلب بوده و با مسوولیت خود به این کار وارد شده است. »
شکارچیان غیرمجاز یا در واقع همان گوشتفروشها اغلب قوچ، میش و کل و بز وحشی شکار میکنند و قرقبانها اگر در زمان گشتزنی رد موتور و ماشین غریبه ببینند باید به ماجرا مشکوک شوند و آن را پیگیری کنند. ممکن است در کوه صدای شلیک گلوله شنیده شود یا عشایر منطقه تحرکات مشکوکی ببینند و به آنها اطلاع بدهند در این صورت قرقبانها پس از پیگیری و پیدا کردن متخلفان برای دستگیری با سایر همکارانشان دست به کار میشوند و دست آخر هم باید همکاری که رسمی است و اسلحه دارد با آنها همراه شود.
با این حال موقعیتهایی هم ایجاد شده است که امکان حضور همکار رسمی نبوده است و به قول خودش «با پناه بر خدا» جلو رفته و اقدام به دستگیری کردهاند. «گاهی برای شکارچی کمین گرفتهایم و او را غافلگیر کردهایم. شکارچی وقتی شکار را زده بعد از آن مشغول کار میشود، مثلا شکار را پوست میکند و ما هم برای غافلگیری آنها در این شرایط روشهایی داریم.
یک بار متخلف برای شکار پرنده نزدیک چشمه رفته بود که او را غافلگیر کردم. کومه درست کرده و داخل آن مینشینند و پرنده یا حتی حیوان چهار پا شکار میکنند. بالای سرش که رفتیم راه فرار نداشت و تسلیم شد. وقتی تفنگ متخلف را از او بگیریم، دیگر خلع سلاح شده است و دستگیری او کاری ندارد. این کار فقط نیاز به مهارت و توان جسمی دارد و البته ریسک زیادی هم دارد.»
این قبیل قرقبانها چون هیچ گونه رابطه استخدامی با سازمان ندارند نصف نیروهای رسمی حقوق و مزایا دریافت میکنند مثلا آنها حدود ۲۰ میلیون تومان دریافت میکنند، جیره غذایی کامل دارند و به آنها بن و برخی اقلام خوراکی و غیرخوراکی در سال تعلق میگیرد؛ حق ماموریت، اضافه کار، پاداش و عیدی دارند اما قرقبانهای دیگر که رابطه استخدامی با سازمان ندارند با وجود اینکه بیمه تامین اجتماعی هستند اما هیچ کدام از این موارد به آنها تعلق نمیگیرد.
کل دریافتی یک قرقبان در این شرایط با سه و چهار فرزند، برای سال ۱۴۰۳ حدود ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار تا ۱۱ میلیون تومان است. همین هم گاهی به آنها داده نمیشود و شرکتها سهمی از آن را بر میدارند؛ گلایهای که در گذشته نیز وجود داشته است.
سرهنگ ولی نقویان، فرمانده یگان حفاظت اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسانشمالی ۳۰ دی ماه سال ۹۴ به ایسنا در این باره گفته بود: اگر این اداره کل به عنوان مثال ۱۰ میلیون ریال به ازای یک قرقبان به شرکت موردنظر پرداخت میکند از این میزان فقط حدود هفت میلیون ریال دست قرقبان را میگیرد.
قرقبان مشغول در استان فارس هم البته همین نقد را دارد و مضاف بر آن میگوید که از پنج ماه گذشته تا به امروز حقوقی دریافت نکرده است. قرقبانها دست کم از دورهای که عیسی کلانتری، رییس سازمان حفاظت محیطزیست بوده است این موضوع را پیگیری کردهاند و تا همین امروز که شینا انصاری، ریاست سازمان را برعهده دارد، وعده وعیدها ادامه داشته است: «یکی از مسوولان سازمان در زمان ریاست آقای کلانتری گفت که به رییسجمهور نامه زدند منتها به پایان دولت رسیدیم و اتفاقی نیفتاد.
بعد هم که در دولت رییسی و ریاست سلاجقه بر این سازمان، محیطزیست بدترین دوران خود را سپری کرد. از هم گسیختگی و بیکفایتی در تمام استانها اتفاق افتاد و ریاست سازمان حتی یک نامه هم برای پیگیری و حل مشکل ما ننوشت. خانم دکتر انصاری هم از روزهای اول ورود به سازمان گفت که صددرصد این موضوع را دنبال میکند تا در این دولت به نتیجه مثبت برسد.»
صبح یکی از همین روزها یکی از ماموران قرقبان در منطقه منصورآباد رفسنجان گزارش داد که سه بار صدای شلیک تیر را از اطراف کوه شنیده است. ابراهیم مهدوی از قرقبانهای منصورآباد هماهنگیهای لازم را برای همراهی ضابط قضایی انجام داد. آنها وقتی به یک کیلومتری نقطه رسیدند، خودروی مشکوکی را مشاهده کردند. نزدیک خودرو متوقف شدند و ضابط از ماشین پیاده شد تا افرادی که داخل آن خودرو هستند، صحبت کنند اما کار به درگیری کشیده شد. بعد هم آنها سنگ برداشتند به سر محیطبان زدند و وقتی ابراهیم مهدوی از ماشین پیاده شد درگیری ادامه پیدا کرد. در نهایت پس از پایان ماجرا در رفسنجان متوجه شدند که شکارچی از آنها شکایت کرده است.
منطقه تحت حفاظت آنها بیابانی و سخت است بنابراین حوادث گوناگونی در انتظار قرقبانها است؛ از درگیری با متخلفان تا خطر روبهرو شدن با حیوانات وحشی. مهدوی میگوید: «بارها پیش آمده که با موتور زمین خوردهایم یا مثلا ماشین چپ کرده است. برف و بارندگی پیش آمده و در سیل و برف گیر کردیم. گاهی مجبور شدیم به خاطر سیل و برف ماشین را همانجا بگذاریم و پیاده برگردیم یا اصلا نتوانستیم برگردیم و در برف ماندیم.
قرقبان وقتی در بیابان به متخلف میرسد، جایی که موبایل هم آنتن نمیدهد گاهی اصلا نمیتواند این موضوع را به ضابط قضایی اطلاع دهد و باید در لحظه تصمیم بگیرد بنابراین احتمال درگیری وجود دارد.» منطقهای که او برای پایش آن مسوولیت دارد ۱۲۶ هزار هکتار است و حدود ۳۰ تا ۷۰ کیلومتر با محل زندگیاش فاصله دارد در واقع قرق منصورآباد یکی از ۵ قرقی است که سازمان بعد از تصویب در شورای عالی محیطزیست به بخش خصوصی واگذار کرده است تا آنها از کنار درآمد مجوزهای محدود و استاندارد برای شکار، هزینه نگهداری از قرق و حیاتوحش را مهیا کنند.
او میگوید که البته در حال حاضر قرقها به سختی میتوانند خودشان را اداره کنند چون بودجهای نیست که براساس آن بتوانند برنامهریزی کنند: «طی یک سال گذشته هم شکارچیهای خارجی به خاطر مسائل سیاسی به ایران نیامدهاند و چند سال قبل از آن هم کرونا باعث کاهش سفر شکارچیها و در نتیجه کاهش درآمد قرقها به واسطه فروش مجوزهای شکار شد.»
بسیاری از قرقبانانی که در حال حاضر به این شغل روی آوردهاند پیشتر شکارچی غیرمجاز بودهاند اما از یک جایی به بعد مسیر زندگیشان عوض شد. ابراهیم مهدوی هم در ابتدا شکارچی غیرقانونی حیواناتی چون قوچ و میش بوده است اما از سال ۸۷ که به گروه دوستداران طبیعت رفسنجان پیوست این کار را کنار گذاشت و بعد هم به عنوان قرقبان مشغول به کار شد.
بقیه افراد این گروه هم اغلب در گذشته به شکار میرفتند و آنجا تصمیم گرفتند آسیبهایی که تا پیش از آن به طبیعت وارد شده است را جبران کنند. هدف آنها رشد جمعیت حیاتوحش بود درواقع، نخستین انگیزه تمام کسانی که وارد این کار میشوند علاقه به حیاتوحش و محیطزیست است. او معتقد است که اغلب شکارچیها بیشترین علاقه به طبیعت را دارند: «در کشور ما همه شکارچی را دشمن طبیعت و ماموران محیطزیست را دوستدار طبیعت میدانند در صورتی که اینطور نیست.
من در حال حاضر مسوول ۱۳ قرقبان هستم که همه آنها شکارچی بودهاند که بیشترین علاقه را نسبت به طبیعت دارند. چیزی که باعث میشود آدمها تفنگ را بردارند و به کوه بروند اول علاقه به طبیعت و بعد معیشت است. امروز هم که وضع طوری نیست که شخصی برای معیشت به شکار برود بلکه افراد به خاطر علاقه دنبال هر کاری میروند.
افرادی هم که شکار میکنند اگر راه برایشان باز شود مثل ما به این کار روی میآورند. در این میان درآمد قرقبان هم باید طوری باشد که به تخلف کشیده نشود. قبلا پیش آمده است که قرقبانی را با شکار دستگیر کنیم یا اینکه متوجه شدیم قرقبان با شکارچی همدست بوده است، بنابراین او را دستگیر کرده و تحویل دادگاه دادیم. او هم به همین دلیل از کار اخراج شد. من در دانشگاه مهندسی مکانیک خواندهام و در شرایط نرمال باید حقوقم چند برابر الان بود.
در حال حاضر مهندسی که در کارخانه مس سرچشمه کرمان کار میکند بدون درگیری و مشکلات ما بین ۴۵ تا ۵۰میلیون تومان دریافت میکند اما دریافتی ما نهایتا ۱۶ تا ۱۷ میلیون تومان است.» مهدوی البته الان هم اگر مجوز بگیرد ممکن است این کار را انجام دهد منتها به عنوان ورزش و با شرایط خاص، چراکه معتقد است فرد با شکار البته به صورت قانونی خود را در برابر طبیعت به چالش میکشد: «شکار به شکل حرفهای مسائل فنی دارد شما در این صورت دنبال حیوانی میروید که در سن پیری است و دیگر در آن سن، قدرت باروری بسیار کمی دارد بنابراین با حذف او فضا برای حیوانات دیگر باز میشود.
شکارچی در این صورت این کار را به خاطر شاخ حیوان، انجام میدهد و شکار خلاف آنچه به صورت غیرمجاز انجام میشود به خاطر گوشت نیست. این کار در جهان رکوردگیری دارد و حتی برای آن مدال طلا و برنز هم در نظر میگیرند اما کسی که به خاطر گوشت حیوان را شکار میکند به سن و شرایط کار ندارد و نباید اسم او را شکارچی گذاشت.»
شکارچیان غیرمجاز سراغ هر حیوانی میروند؛ قوچ، میش، کل، بز وحشی، کبک، تیهو، گرگ، روباه، شغال، گربه کاراکال، گربه پالاس و پرندگان شکاری دیگر چون عقاب و شاهین؛ برای این کار هم با خود اسلحه و تیره و تبر حمل میکنند. در حال حاضر ۵۰ تا ۶۰ قرقبان در ۵قرق اختصاصی مصوب شورای عالی محیطزیست فعال هستند.
ابراهیم مهدوی درباره خطراتی که قرقبانها را تهدید میکند، میگوید که اگر کسی بگوید این کار خطر ندارد حتما دروغ گفته است: «در این دوازده سال اتفاقاتی برای من افتاده که اگر مدیریت نمیشد حتما منجر به درگیری با شکارچی میشد. مساله مهمی که درباره قرقبانها وجود دارد، وجاهت قانونی است.
ماموران محیطزیست ضابط دادگستری هستند و دادگاه وظیفه دارد از آنها حمایت کند اما در مواردی میبینیم که این اتفاق نمیافتد. مثلا شما در کمال احترام به فرد خاطی توضیح میدهید که این حوالی صدای تیر شنیدهام، اجازه بده هویت شما را بررسی کنم تا بدانم چه کسی هستی؟ اما فرد مقابل فحاشی کرده و درگیر میشود. به هر حال قرقبان هم انسان است و ممکن است درگیر شود اما وقتی پای او به قوه قضاییه میرسد هیچ حمایتی از او نمیشود.
قرار بود سازمان محیطزیست این موضوع را حل کند یا باید ضابط دراختیار ما گذاشته شود یا ترتیبی بدهند که از ما حمایت شود. همین تابستان متخلف را گرفتیم بعد که به اداره محیطزیست رفتیم به ما گفتند شما کارهای نیستید. ما باید وجاهت قانونی داشته باشیم چون حتی برای ما پیش آمده است که فرد اسلحه همراه داشته است وقتی خواستیم اقدام به خلع سلاح کنیم به ما گفته است که شما چه کاره هستید که اسلحه من را بگیرید، بنابراین تا ما بخواهیم با ضابط هماهنگ کنیم یک ساعت و نیم زمان میبرد و فرد در این زمان ممکن است شکارش را بزند و برود.
نمیشود به شکارچی بگویی اینجا بایست تا من بروم محیطبان بیاورم.» تا به حال هم همه طور ماجرایی را به چشم دیده است؛ درگیری مسلحانه و ضرب و شتم اما ماجرا که فقط این نیست. گاهی متخلفان از سر لجبازی و دشمنی اتفاقات بدی را رقم میزنند مثل زمانی که یکی از همین شکارچیها خانه پدری دوست و همکار ابراهیم در قرق را آتش زد.
همه زندگی و خاطرات آن قرقبان در آتش سوخت بعد هم جز کمک محدودی که ازسوی صاحب قرق به او شد، کمک دیگری دریافت نکرد درحالی که سوختن خانه پدری که فرد کلی در آن خاطره دارد، ممکن است خیلی دردناک باشد. «این مسائل را داریم و جز یک حقوق اداره کار حمایتی نداریم و همکار ما بعد از آتش گرفتن خانه پدریاش توسط شکارچیها دلسرد شد و دیگر جزو ما نیست.
او از شغل ما بیرون آمد اما هنوز هم این کار را دوست دارد و وقتی به او پیشنهاد شکار میدهند، دیگر قبول نمیکند. سازمان محیطزیست هم برای جبران خسارت یا دلجویی از او کاری انجام نداد. قرقبان با خودش میگوید با این حقوق ناچیز و سختی از طرف دیگر باید منتظر توهین و تهدید و چنین اتفاقاتی هم باشم.
شکارچی قطعا بعد از تشکیل پرونده یا بازداشت، دشمن قرقبان میشود به عنوان مثال جریمه یک قوچ ۱۰۰ میلیون تومان است، اسلحهاش که بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان است، مصادره میشود و از دید او مقصر همه این اتفاقات کسی جز قرقبان نیست بنابراین احتمالا برای جبران آن هر کاری میکند.» به هر حال بسیاری از قرقبانها به خاطر علاقه به این کار، بیمه و حقوق تحمل میکنند اما هیچ کس از این شرایط راضی نیست و حتی از سوی خانوادههایشان به خاطر خطرات این کار نهی میشوند: «مادرم میگوید برو کار دیگری پیدا کن.
البته هنوز زورش به من نرسیده است و به خاطر علاقه مجبوریم با همه سختی شرایط و حقوق آن و همینطورعدم حمایتهای سازمان و قوه قضاییه با آن کنار بیاییم. اگر به ما اسلحه بدهند برای حیاتوحش این مملکت هم مفید است وگرنه اسلحه مسوولیت من را به عنوان قرقبان بیشتر خواهد کرد.»
قرقبانها البته جز افرادی که به عنوان نیروی شرکتی یا تحت امر قرقهای اختصاصی فعال هستند به شکل دیگری هم کار میکنند؛ قرقبانهای محلی که توسط اهالی یک منطقه انتخاب میشوند. آنها حتی همان حمایت محدود دیگر قرقبانها را هم ندارند، اگرچه ممکن است اسلحه داشته باشند اما فاقد بیمه هستند و هر قدر که قرق، برای صاحب سهم آن سود داشته باشد به همان نسبت هم به آنها عایدی اختصاص پیدا میکند.
«حجت دادور» از فعالان حوزه گردشگری روستای سرآقا سید در این باره میگوید که زمینهای اطراف این روستا از معدود مناطقی است که همچنان گیاه کمیاب کلوس هنوز در آن ریشه کن نشده است و اهالی روستا برای مراقبت از آن تا زمان برداشت، قرقبانهایی را به عنوان داوطلب انتخاب میکنند تا به مناطق بروند آن هم در شرایطی که خطرات زیادی آنها را تهدید میکند.
چند سال پیش یکی از اهالی روستا که قرقبان کلوس بود در راه بازگشت در رودخانه غرق شد و حتی پیکر او نیز پیدا نشد. پس از مرگ او هم برای کسی مهم نبود چه آیندهای در انتظار همسر و فرزندانش است و هیچ حمایتی از آنها نشد. یک بار هم خرس به یکی از قرقبانهای منطقه حمله کرده است، آسیب به او به قدری جدی بود که مداوا با کمک امداد هوایی انجام شد؛ اتفاقی که باعث شد او هم پشت دست خود را برای ادامه این کار داغ بگذارد.
در روستای سرآقا سید به این قرقبانها، پاکار میگویند که هر سال از اسفند ماه تا تقریبا خرداد ماه به صورت شیفتی به این مناطق میروند و ۲۴ساعته در محل حضور دارند. «در روستای سرآقا سید چندین فامیل برای انتخاب قرقبان، دور هم مینشینند و درنهایت ۴ تا ۵ نفر انتخاب میشوند. قسم قرآن میدهند تا گیاه را ریشه کن نکنند و با دزدها همکاری نکنند و بعد کار را شروع میکنند.
این گیاه در حال حاضر کیلویی ۶ تا ۷ میلیون تومان است و بسیاری از افراد از مناطق مختلف به اینجا میآیند و غنچه آن را میچینند، میبرند و میفروشند.» قرقبانها ۳ تا ۴ ماه در آنجا نگهبانی میدهند تا از چیده شدن این گیاه یا چرای گوسفندان در این مناطق جلوگیری کنند.
به گفته دادور غنچه این گیاه پس از دو ماه تبدیل به بوته بزرگی میشود که خرس بزرگی هم میتواند زیر آن بخوابد. «خودم سابقه چیدن این بوتهها را دارم و بعد دو، سه ماه تبدیل به درختچه خیلی بزرگی میشود که ساق آن را باید با تیشه، تبر و داس بچینید.
در این شرایط چیدن کلوسها آزاد است و خانوادههایی که از آن زمینها سهم دارند بوتهها را چیده و بعد به فروش میرسانند و گاهی هم قرقبانها میتوانند بخشی را به عنوان سهم خود بچینند. وقتی این گیاه تبدیل به درختچه میشود، دانههایش را روی زمین پراکنده میکند بنابراین دیگر ریشهکن نمیشود در صورتی که اگر غنچه آن در همان ابتدا چیده شود، چنین اتفاقی رخ نمیدهد.»
قرقبانهای کلوس هم هر سال درگیریهای زیادی با انسانها و حیوانات دارند، گاهی در برابر اسلحه کسانی قرار میگیرند که قصد برداشت غیرقانونی کلوس را دارند و گاهی نیز در برابر حمله گرگ و خرس. آنها با پای پیاده مسیری که ۴ تا ۵ ساعت با خانههایشان فاصله زمانی دارد را طی میکنند تا به منطقه رویش کلوسها برسند و شیفتهایشان یک هفتهای جابهجا میشود. «قرقبانها میتوانند بروند منابع طبیعی اما خودشان پیگیر نیستند.
متاسفانه عدهای کلوس را میچینند و منابع طبیعی هم به آنها کاری ندارد. بعد از اینکه کلوس را چیدند و از روستا بیرون زدند آنها را دستگیر میکنند و تحویل دادگاه میدهند. دادگاه آنها را ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان جریمه میکند درحالی که حداقل دو تن کلوس را ریشه کن کردهاند.»
به هر ترتیب خطرات زیادی قرقبانهایی که به اشکال مختلف در حال فعالیت هستند را تهدید میکنند، این افراد یا مورد حمله و ضرب و شتم قرار میگیرند و هیچ قانونی از آنها حمایت نمیکند.
سرهنگ علی عباس نژاد، فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی خرداد سال ۱۴۰۰ از افزایش ضرب و شتم قرقبانها خبر داد درحالی که در برخی از موارد هم درگیریها حتی منجر به مرگ قرقبان شده است. در همان روزهای خرداد سال هم ۱۴۰۰ یک دامدار در میامی، گوش یک قرق بان را پس از شکستن پاها و سر او، برید. چرا؟ چون به دلیل چرای غیرقانونی به دامدار تذکر داده بود.