
بسما لاهوري از زندگي پنهان ستاره سابق ميگويد
بسما لاهوري، روزنامه نگار مستقلي كه كتاب جنجالي زندگينامه كارلا بروني را روانه بازار كرده است، چندي پيش باز هم خبرساز شده بود. «زندگي پنهان زيدان» 420 صفحه است و انتشارات فلاماريون آن را با قيمت 20 يورو به چاپ رسانده. بسما لاهوري بيش از دو سال را به تحقيق درمورد زيدان و زندگي پنهان او گذرانده است.
در مصاحبهاي كه او با «اكسپرس» داشته است از سختيهاي تحقيقات درمورد زيدان سخن گفته است؛ مصاحبهاي كه شايد ما را با چهرهاي برخلاف آنچه در ذهن ما از اين ستاره سابق فوتبال جهان شكل گرفته است، روبهرو كند.
ابتدا براي ما از سختيهاي نوشتن اين كتاب بگوييد...
از سه رايانهاي كه فايل اين كتاب را روي آنها قرار داده بودم، دو تا از آنها از ناشر و دوستم دزديده شدند. پرونده هنوز بسته نشده است و من هنوز نميدانم آيا اين سرقتها تصادفي بودهاند. چيزي كه من ميدانم اين است كه نگارش اين كتاب مدت زيادي طول كشيد. پدر زيدان، اسماعيل، قصد داشت با من صحبت كند، بعد ناگهان اطرافيان او به من گفتند نه.
در واقع زيدان به سه دليل درها را به روي من بسته بود: ميخواست من از او اجازه بگيرم، من را نميشناخت (و 10 سال وقت لازم بود تا اعتماد او را جلب كنم) و هيچ سود مالياي در اين ماجرا براي او وجود نداشت. وقتي زيدان متوجه شد من به ملاقات آدمهاي زيادي رفتهام، مدير برنامههاي او با من تماس گرفت تا همه چيز را لغو كنم. با انجام اين كار، ميتوانستم امكان مصاحبه با زيدان را بهدست بياورم اما من نپذيرفتم.
زيدان همه اين كارها را به خاطر سود مالي انجام داد؟
كافي است نگاه كنيم. كانال +، سفرش به بنگلادش، بيمهها، DVDهايي كه درمورد زندگي او توليد شدهاند، همه را دانون حمايت مالي كرده است. خود زيدان هرگز چيزي پرداخت نكرده است.
شما به صورت مفصل به ضربه سر فينال 2006 ميپردازيد. چطور خشونتي را توضيح ميدهيد كه علامت بارز زندگي زيدان است؟
اولين مربيان او، گي لاكومب و رولان كوربي به من گفتند زيدان ولگردي بوده است كه از خيابان وارد فوتبال شده است. اما همهي بازيكناني كه خاستگاهشان حومه پاريس بوده است 14 كارت قرمز در طول دوران ورزشي خود دريافت نميكنند. به لطف جوي كه اطراف او وجود داشته، در طول سالها از نوعي مصونيت برخوردار شده است.
هيچ چيز ضربه سر او به سينه ماتراتزي را توجيه نميكرد اما ريمون دومنك به او هيچ چيزي نگفت، ژاك شيراك فرداي روز فينال او را در آغوش گرفت و رسانهها به او سخت نگرفتند. لزوماً همه ميخواهند در كنار او باشند. با اين حال اولين كسي كه از اين برخورد متأسف ميشود خود زيدان است. در پايان اين فينال، كه آخرين بازي اوست، پيشبيني كرده بود كه تيشرتي را به همه دنيا نشان دهد كه از همه، از جمله خانوادهاش تشكر ميكرد. او در هدف خود ناكام ماند.
در كتاب شما زيداني را ميبينيم كه گاهي كودك است، گاهي فوقالعاده بزرگسال، به ويژه در روابطش با حاميان مالي...
زيدان اين ويژگي فوقالعاده را دارد كه ميتواند همه را از هم جدا كند. وقتي لوران بواير را ملاقات ميكند مثل يك بچه است. رفقايش اين وجه او را ميشناسند. اما حاميان مالياش نه. او ياد گرفته شاديهايش را پنهان كند و به اين مورد آگاه است. هنگام پيش نمايش فيلمش، «زيدان، پرترهاي از قرن 21»، خودش را ميبيند كه با رئال مادريد هدف گرفته شده است و بياعتنا ميماند، در حالي كه همتيميهاي او از خوشحالي سر از پا نميشناسند. در جايگاه خود، با تمسخر به خود ميگويد: «بجنب، شاديات را پنهان كن...».
آن قدر همه او را دنبال كردهاند كه به پادشاهي تبديل شده، كه در برج خود حبس شده است. براي حاميان مالي، خود را خجالتي، آرام، باحيا و پدري خوب براي خانواده نشان ميدهد... جنبههاي كينهتوز و بدگمان او پنهان شدهاند.
آيا شهرت او را آزار ميدهد؟
از وقتي شهرت برايش پول به همراه آورده است ديگر او را اذيت نميكند. بعد از جامجهاني، حسابي در سوئيس افتتاح كرد تا علامت تجاري زيدان را اداره كند و برآورد ميشود كه در حال حاضر 35 ميليون يورو درآمد دارد. ناكامي در كسب مدال او را به ستوه آورده است: هميشه با كلاهي كه تا روي ابرو پايين ميكشد از خانه خارج ميشود، غرفههاي فروشگاههاي بزرگ را حفظ كرده است تا به كوتاهترين ميزان ممكن آنجا توقف كند...
چگونه بيتعهدي او را هنگام حمله تماشاگران به زمين در بازي فرانسه ـ الجزاير در سال 2001 يا در برابر آشوبهاي حومهنشينان توضيح ميدهيد؟
زيدان نظرات خود را دارد. وقتي پادشاه اسپانيا، خوان كارلوس از او خواست كه در مراسم شام با رئيسجمهور الجزاير شركت كند، پاسخ داد: «ولي من فرانسوي هستم، نه الجزايري...» اما زيدان به يك نشانه تبديل شده است و يك نشانه نبايد ناخوشايند جلوه كند. وقتي جمال دوبوز از وي ميخواهد كه به نفع سگولن رويال موضعگيري كند، زيدان بيشتر به 53درصد فرانسوياي فكر ميكند كه به رويال رأي ندادند