نایب رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: نظریه جدایی دین از حکومت به این معناست که برای حل مشکلات مردم دین را از سیاسیت جدا کنند که این همان معنای سکولاریسم است یعنی دین از امور اجتماعی و سیاسی جدا شود.
عباس کعبی، نایب رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، گفت: نظریه جدایی دین از حکومت به این معناست که برای حل مشکلات مردم دین را از سیاسیت جدا کنند که این همان معنای سکولاریسم است یعنی دین از امور اجتماعی و سیاسی جدا شود. کسانی که این نظریه را دارند فکر میکنند با سکولاریسم اخلاقی و دینی و تبلیغی و معنوی از دین حمایت میکنند و قداست دین حفط میشود. اشکالی که به این نظریه وارد است اولاً دین از سیاست و حکومت جدا نیست و وظیفهی دین مبارزه با طواغیت و ایجاد تحول در زندگی مردم بر پایهی حکمرانی دینی و حضور مردم در صحنه است
به گزارش ایلنا، عباس کعبی در اختتامیه اجلاسیه نمایندگان استانی دفتر امور اجتماعی و سیاسی حوزههای علمیه در استانها که در مجتمع شهید آیت الله صدوقی (ره) قم برگزار شد با اشاره به اهمیت موضوع تبلیغ دین، گفت: تبلیغ دین از وظایف اصلی انبیای الهی است؛ برنامهای که حیات طیبهی انسانی را به دنبال دارد و در عصر غیبت این وظیفهی مهم برعهدهی حوزه و روحانیت گذاشته شده است، البته تبلیغ فقط به معنای سخنرانی نیست بلکه به معنای رساندن پیام الهی به مردم است.
نایب رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با توضیح معنای صحیح تبلیغ دین بیان کرد: تبلیغ دین مجموعهای است شامل تولید، پالایش، توزیع، مدیریت، روایتگری و ساماندهی پیامهای الهی به گونهای که جان، دل و روان مردم تحت تاثیر پیام دین قرار بگیرد و با همراهی عواطف و عقلانیت دین در بُعد اجتماعی و سیاسی امتداد پیدا کند.
عضو مجلس خبرگان رهبری در ادامه گفت: تبلیغ به این معنا که حیات طیبهی انسانی را در زمینهی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فراهم کند، رکن اصلی شکلگیری و انجام ماموریتهای بزرگ حوزه علمیه است، یعنی آموزش، پژوهش، مدیریت و حضور در صحنه و حتی مبارزه با استبداد و استعمار و خدمترسانی به مردم در ضمن تبلیغ است.
وی بیان کرد: نباید سطح و منزلت تبلیغ را در حد سخنرانی و آموزش احکام پایین آورد البته این امور بسیار مهم است، اما ماموریت اصلی حوزه و روحانیت از مراجع و اساتید و نهادهای حوزوی رساندن پیام دین و پیام انبیاء به مردم و دیدهبانی و ارزیابی و برآورد بهنگام و ارائهی تصویر درست از صحنهی اجتماعی و سیاسی در جهت تحقق دین است.
آیتالله کعبی اظهار کرد: جداسازی تبلیغ به این معنا که گروهی عهدهدار تبلیغ اعتقادات و گروهی عهدهدار تبلیغ اخلاقیات و گروهی عهدهدار تبلیغ مباحث خانواده شوند و هر گروه فقط کار خود را انجام دهد و دیوارهای جداناپذیری بین گروهها ایجاد شود، رویکرد صحیحی از تبلیغ دین نیست، بلکه تبلیغ باید به صورت همافزا باشد، زیرا ریشهی بسیاری از فتنههای سیاسی، ریشهی اعتقادی و اخلاقی دارد و با برطرف شدن مسائل اعتقادی و اخلاقی بسیاری از مسائل سیاسی حل خواهد شد.
عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری افزود: قبل از انقلاب گروهی از روحانیت عهدهدار تبلیغ فردی دین و گروه دیگر روحانیت عهدهدار مبارزه با طاغوت بودند، اما بعد از انقلاب وظیفهی تبیین و حفظ انقلاب و تشکیل حکمرانی مردمی بر ماموریت روحانیت اضافه شد.
آیتالله کعبی در ادامه گفت: با شروع انقلاب اسلامی پیادهسازی دین در اجتماع وارد مرحلهی جدیدی شد که مسؤلیت جدیدی را به نام پاسخگویی برای حوزه ایجاد کرده است، یعنی روحانیت باید پاسخگوی مسائلی باشد که هنگام پیادهسازی دین در عرصه اجتماعی و سیاسی ممکن است رخ بدهد.
عضو مجلس خبرگان رهبری در ادامهی نشست چهار نوع تفکر در برخورد با مسائل و مشکلات را بیان کرد:
اول؛ نظریه جدایی دین از حکومت است، به این معنا که برای حل مشکلات مردم دین را از سیاسیت جدا کنند که این همان معنای سکولاریسم است یعنی دین از امور اجتماعی و سیاسی جدا شود. کسانی که این نظریه را دارند فکر میکنند با سکولاریسم اخلاقی و دینی و تبلیغی و معنوی از دین حمایت میکنند و قداست دین حفط میشود. اشکالی که به این نظریه وارد است اولاً دین از سیاست و حکومت جدا نیست و وظیفهی دین مبارزه با طواغیت و ایجاد تحول در زندگی مردم بر پایهی حکمرانی دینی و حضور مردم در صحنه است و جدایی دین از سیاست یعنی جدا کردن حکومت و مردم از دین که این برداشت اشتباه است و معنای آن تعطیل کردن به انزوا بردن و به حاشیه بردن دین داران و در نهایت تلاش برای حذف دین است یعنی از دین برای حذف دین استفاده میکنند که نگاه کاملا اشتباهی است.
تفکر دوم این است که برای حل مشکلات مردم باید براندازی کرد و تشکیل اپوزیسیون داد. یعنی به دلیل ناکارآمدی و غفلتها، از حکومت اظهار برائت کرد که یک نوع تندروی علیه اصل دین داری است و باعث میشود به نام اعتراض و عدالت در جهت پروژهی دشمن بر علیه حکومت که برنامهی آمریکا و صهیونیسم است از حوزه و روحانیت سوءاستفاده شود. یعنی با جریان نفوذ از رهگذر بی بصیرتی و غفلت راهبردی و نشناختن ماموریتهای تاریخی و نیز غفلت از طراحی دشمنان و تندروی بی مهابا به گونهای که اصل نظام را نشانه بگیرند شکل میگیرد
تفکر سوم این است که حوزه و روحانیت برای برطرف کردن مشکلات موجود، کارگزاران اجرایی شوند که این گزینه نیز اشتباه است، زیرا حکومت اسلامی محدود به قشر خاصی نیست و متعلق به تمام مردم است و همهی مردم باید در لایههای قدرت باشند و همه باید در صحنه حاضر باشند یعنی وظیفهی اصلی حوزه و روحانیت ابلاغ پیام دین است و اجرای آن برعهدهی تمام آحاد مردم است که دارای تخصصی هستند و حوزه مدیریت الهی را برای ادارهی جامعه انجام میدهد.
نظریهی چهارم این است که وظیفهی روحانیت، هدایت و حمایت و نظارت عالیه بر نظام اسلامی برای تحقق اهداف کلان نظام اسلامی است با حفظ استقلال حوزه و روحانیت که این گزینه درست است یعنی چه نسبتی بین نظام اسلامی و حوزههای علمیه وجود دارد.
آیتالله کعبی اظهار کرد: عدهای فکر میکنند حوزههای علمیه باید دولتی بشود که درست نیست و اشکال آن این است که در واقع حوزه و روحانیت سازوکار و تشکیلات ادارای و مالی و مدیریتی و مستقل خود را از دیرباز داشته و امام خمینی (ره) و رهبری موافق از دست دادن استقلال حوزه نیستند.
نگاه دوم این است که نظام جمهوری اسلامی وابسته به روحانیت بشود و این نظر نیز منطقی نیست، زیرا نظام سازوکارهای خاص خود را دارد
نگاه سوم حفظ استقلال حوزه و حفظ استقلال نظام با ایجاد ارتباط معنادار بین حوزه و نظام است، به این معنا که حوزه باید هدایت گر نظام باشد یعنی خط مشی فکری، سیاسی و مدیریتی و اجتماعی نظام اسلامی بر مبنای دین در عرصههای گوناگون توسط حوزه تامین شود.
آیتالله کعبی در پایان بیان کرد: وظیفهی دیگر حوزههای علمیه جلوگیری از تغییر ذائقهی فرهنگی مردم است؛ حوزه و روحانیّت باید نقش درجهی یک خود در تولید فرهنگ بر مدار ایمان و تولید عمل صالح با استفاده از ابزار نوین هنر و رسانه در ذائقهی انسان معاصر در جهان معاصر تحول ایجاد کنند.