اخبار انتخاباتی
با نزدیکتر شدن به زمان انتخابات مجلس هشتم، گروهها و احزاب سیاسی پرکارتر شدهاند. در جبهه اصلاحطلبان، احزاب و دستهها و اشخاص، بهشدت مشغول عصبانیت و خودخوری به خاطر ردصلاحیت گستردهشان هستند و گهگاهی هم از شرکت در انتخابات انصراف میدهند. اما در جناح اصولگرا، احزاب و دستهجات و هیئتها، به فعالیتهای مفیدتری مشغول بوده و با حداکثر انرژی مشغول زدن زیرآب همدیگر، هستند! کاندیداهای رایحه خوش خدمت با استفاده از رسانههای دولتی و بهخصوص روزنامه ایران، مفت و مسلم تبلیغات خود را شروع کردهاند. از آنسو، علی لاریجانی هم به دنبال ارائه فهرست مستقلی در تهران و بعضی شهرهای دیگر است. قالیباف و هیئت مشهدیهای ساکن تهران هم بیکار نیستند و با بهرهبرداری پیدرپی از پروژههای عمرانی، چهره خوبی از خودشان نشان میدهند و تلویحا شهردار قبلی و آدمهایش را که نه سینما افتتاح میکردند و نه تونل زیرگذر میزدند و نه برفها را بهموقع تمیز میکردند، ضایع میکنند. این در حالیست که همگی روزی چهار بار بر محوریت و مرجعیت جبهه متحد اصولگرایی و حفظ وحدت تأکید میکنند! بقیه هم بد نیستند، سلام میرسانند...
سیاست ایرانی و سیستم عامل آمریکایی به نظر من شناختن و شناساندن شخصیتهای سیاسی در این برهه، که مثل تمام برهههای قبلی و بعدی، برهه حساس و مقطعی سرنوشتساز است، بر آحاد طنزنویسان واجب است و بهتر است ما به جای تجزیهوتحلیل خبرهایی که هر روز عجیبتر و ابلهانهتر و خندهدارتر میشوند، به این کار مهم بپردازیم. اما از آنجا که طنزنویس زیادی نداریم که این مهم را به انجام رسانند، بهناچار خودم این بار گران را بر دوش میکشم.
حالا هم که قرار است من این بار گران را بر دوش بکشم، ترجیح میدهم که به شیوه مدرنی بر دوش بکشم، که یک وقت با بارکش یا نعشکشهای سنتی اشتباه گرفته نشوم!
البته چون حضرات را نمیتوان مدرن کرد، پس بهناچار مدرن فرض میکنیم. مثلا فرض میکنیم تمام این بزرگواران، آشنایی اولیه با کامپیوتر داشته باشند. بعد یک روز صبح که مینشینند پای سیستمشان، متوجه میشوند که سیستم عامل ویندوزشان خراب شدهاست و درست کار نمیکند. ببینیم هرکس چه میکند:
احمدینژاد؛ یک ربع بعد، در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام میکند، مدارکی دارد که نشان میدهد عدهای از داخل، به شرکت سازنده ویندوز علامت دادهاند که کاری کند که نرمافزارهایی که ایرانیها کپی میکنند، مشکلساز شود. ظهر همان روز طی نامهای تمام هیئتمدیره شرکت ماشینهای اداری و انفورماتیک را برکنار و عدهای از بروبچز دفتر ریاستجمهوری را به جای آنها منصوب میکند و شب به اخبار بیستوسی دستور میدهد که خبر دستیابی به تکنولوژی گیاهیِ ساخت ویندوز بهدست محققان ایرانی را اعلام کند.
خاتمی؛ اول باور نمیکند که ویندوزش خراب شدهباشد و نیمساعتی جلوی مانیتور معصومانه و با گردن کج مینشیند تا شاید دلش به رحم بیاید و درست شود. بعد یک ساعتی برای کامپیوتر درباره فلسفه اخلاق و لزوم گفتوگوی تمدنها و ارتباط بین مردمسالاری دینی و درست کار کردن ویندوز صحبت میکند. بعد بلند میشود، میایستد و یک "استادهام چو شمع مترسان ز آتشم" اجرا میکند. بعد هم که میبیند هیچکدام فایدهای ندارد، با ترسولرز و بعد از چند بار استخاره دستگاه را خاموش میکند.
هاشمی رفسنجانی؛ لبخند میزند و آنقدر صبر میکند که یا بتواند شرکت مایکروسافت را وارد ایران کند و یا بیل گیتس را به خاک سیاه بنشاند.
کروبی؛ با عصبانیت تمام چند فحش آب نکشیده به هرکس که کامپیوتر را ساخته، میدهد و بعد نامه اعتراضآمیزی به جنتی مینویسد و پس از ذکر چند خاطره از اوایل انقلاب، شورای نگهبان را مسئول بالا نیامدن ویندوز و به ریاستجمهوری رسیدن احمدینژاد معرفی میکند.
محسن رضایی؛ با بروبچههای سایت بازتاب (تابناک) تماس میگیرد تا خبر بسیار تندی در مورد فساد اخلاقی مخترع کامپیوتر و سازنده ویندوز منتشر کنند و کامپیوترش را در این بین از پنجره به بیرون پرتاب میکند.
مصطفی معین؛ میزند زیر گریه و قهر میکند.
قالیباف؛ بلافاصله به واحد انفورماتیک شهرداری (بچههای سابق واحد انفورماتیک ناجا) تماس میگیرد تا ترتیب نوشتن یک سیستم عامل جدید را بدهند. بعد به واحد تابلوها و علائمِ شهرداری (بچههای سابق تابلوها و علائم ناجا) دستور میدهد تا یک روزشمار در محل ساخت سیستم عامل جدید نصب کنند. بعد، از واحد آموزش ضمن خدمت شهرداری تهران (قاعدتا باز هم واحد آموزش ضمن خدمت سابق ناجا) میخواهد تا مقدمات آموزش و اخذ مدرک MCSD او را فراهم کنند.
علی لاریجانی؛ با جواد لاریجانی مشورت میکند.
جواد لاریجانی؛ با دوستانش در انگلیس مشورت میکند و قرار میشود آنها با مقامات آمریکایی لابی کنند تا اجازه بدهند او با نماینده شرکت مایکروسافت در زیر پل سانفرانسیسکو ملاقات خصوصی و تماس محرمانهای داشته باشد. در این تماس نطفه بسیاری از حوادث در حوزه سیستمهای عامل بسته میشود.
ابراهیم یزدی؛ بلافاصله به بهانه معالجه پروستاتش راهی آمریکا میشود و آنجا از خود بیل گیتس یک نسخه از ویندوز لانگهورن اصل هدیه میگیرد و بعد از شش ماه به ایران برمیگردد.
عسکراولادی؛ (اصولا حتی در عالم فرض هم محال است که ایشان با کامپیوتر و سیستم عامل آشنایی داشته باشد.)
فاطمه رجبی؛ بلافاصله در نسخه دستنویسی که دیشب نوشته بوده و در آن هاشمی و خاتمی و کروبی و قالیباف و پانزده نفر دیگر از مسئولان و مقامات مهمی مملکتی را خائن و فاسد و جاسوس و پارتیباز و غارتگر نامیده بودهاست، نام فیل گوتس (بیل گیتس) را هم وارد میکند و برای یکی از مسئولان وبلاگ شخصی و سایت خبری رسمیاش فکس میکند تا همزمان در چند سایت خبری و فردا در چند روزنامه دولتی به چاپ برسد. بعد مشغول سیبزمینی پوست کندن میشود.
حسین شریعتمداری؛ بلافاصله گفتوشنود بسیار بامزه، انتقادی، مرتبط و مؤدبانهای دراینباره قلمی میکند. مثلا تو این مایهها:
گفت: شنیدی این بیل گیتس بیشعورِ عوضیِ گفته ما با ویندوزمان ایران را نابود میکنیم.
گفتم: از این خرپور خاکبرسر آمریکایی هر چی بگی برمیاد.
گفت: اما این آدم احمق مگه با چند تا ویندور و پنجره چیکار میتونه بکنه؟
گفتم: خودش هم نمیدونه. میگن یکی از پنجره طبقه دهم پرید پایین. وقتی خورد زمین و داشت ذرهذره هلاک میشد، یکی از میون جمعیت گفت چی شده. این بدبخت هم گفت والله من خودم هم تازه رسیدم!
پل هوایی:
1- الحمدلله یکی از بزرگترین مشکلات جامعه روشنفکری ایران حل شد. خواندم که محسن رفیقدوست در مصاحبه با یک مجله تأکید کردهاست که «روشنفکر» است.
2- از عموم برادران و بلکه خواهرانی که با فرستادن ایمیل و گذاشتن کامنت این م.ف. کوچک را - که از فرط کوچکی دو حرف بیشتر نیست!- شرمنده میکنند، سپاسگزارم. فقط سر جدتان این سؤالهای تکراریِ "اسمت چیه؟" و "دیگه کجاها مینویسی؟" را بگذارید کنار. یا اگر گذاشتهاید کنار، اینقدر هی از کنار برندارید!
3- ورود چغندر به داخل مرکبات را تبریک میگویم!