احمد میرفندرسکی، آخرین وزیرخارجه حکومت پهلوی بود. او در دولت بختیار به سمت وزیرخارجه منصوب شد. او سابقه فعالیت در شوروی را داشت و در زمان جنگ اعراب و اسراییل نیز تلاشهای زیادی برای ارسال کمک از مسکو به سوی کشورهای عربی بر علیه اسراییل داشت.
به گزارش انتخاب، میرفندرسکی در کتابی با نام «دیپلماسی و سیاست خارجی در ایران» در گفتگو با احمد احرار خاطرات خود را بازگو کرده است.
آقای سالیوان سفیر آمریکا در ایران که تازه به ایران آمده بود و مثل اینکه شم سیاه دارد ولی زیاد به کار علاقه ندارد. دوماه قبل از این وقایع اصولاً به مرخصی رفته بود. وقتی برگشت دید خیلی از معرکه پس است. شروع کرد به مطالعه در اوضاع و کسانی که با او در ارتباط بودند تمام کسانی بودند که مخالف دولت بختیار بودند در باطن ولی به ظاهـــــــر سمپاتیزان حتی همکار. آقای سالیوان برای جبران مافات تز محلل بودن کابینه بختیار را پیش میکشد به دلائل عدیده، پیدا کردن دلیل هم مشکل نبود وانس ایشان را تایی میکند و دستگاه State Department آقای سالیوان را تأیید میکند در صورتیکه دستگاه امنیتی که برژینسکی که در رأس آن است سالیوان را ووانس را تأیید نمیکند. روی حرفهای ضد و نقیض فکر کا رتر را متشتت میکند. این فکری که سراپا متوجه حل وفصل اختــــــلاف مصروا اسرائیل است و تهیه مقدمات قرارداد کمپ دیوید سالیوان تزرا براین بار گذاشته بود که دولت بختیار محلل است باید برود دولت بازرگان باید بیاید تا یک حکومت با sauce اسلامی ولی صددرصد موافق آمریکا اگر بیشتر از حکومت شاه نباشد مسلماً کمتر نخواهد بود بیاید روکار.
من فکر نمیکنم سالیوان برای سقوط حکومت بختیار کار مثبتی انجا م داده باشد. من نمیخواهم بگویم نه مثبت نه منفی هیچ کاری انجام نداده ولی انجام ندادن آن کار خودش آن زمان فی حدا لذاة بمنزله انجام کاربود همانطوریکه برای ارتش خودش را بی طرف اعلان کرد یعنی من هیچ کارنمیکنم ولی هیچکار نکردن من بـــه نفع دولت نیست بنفع مخالفان دولت است.
نه تنها دست از شاه شسته بودند از حکومت پادشاهی که بختیار نخست وزیریش بود از آن هم دست شسته بودند و جمهوری را میخواستند و نخست - وزیری را برای کسی که مثل آقای بازرگان از پیروان صدیق آنها باشد، یعنی صدیق حلقــــــه بگوش باشد. بارها بازرگان در تلویزیون تهران بعد از انقلاب میگفت، ما از آمریکاییها باید ممنون باشیم. خلاصه ما هر چه داریم نداریم از آمریکاییها داریم حالا شما آمریکائیها اینقدر فحش میدهید، خوب نیست، صحیح نیست.
س- آقای میرفندرسکی، آقای سید جلال تهرانی بعنوان رئیس شورای سلطنت انتخاب شده بود آیا شما اطلاع دارید که چه کسی ایشان را به این سمت گذاشته؟
ج - آقای سید جلال تهرانی از شخصیتهای قدیمی در ایران بود سالها هم سفیر ایران در بلژیک بود، طرف توجه اعلیحضرت هم بود یک آدمی هم بود که تا حدودی حرفهایش را آزادانه میزد زیاد هم تملق و چاپلوسی نداشت. با روحانیون هم مربوط بود، خودش هم از خانواده روحانی اسـت فکر کردند با گذاشتن این آقا در آن شورا آن شورا یک رنگ نیمچه مذهبی و نیمچه موافق با دار و دسته مخالف پیدا میکند پس بهتر قابل قورت دادن میشود. ولی چه شخصی واقعاً ایشان را در آن رأس قرارداد فکر میکنم کسانی بودند که آنوقت دست اندر کار بودند، آقای عبداللــــــه م آقای امینی، شاید آقای دکتر بختیارخود شاه. در هر صورت انتخاب بدی نبود برای انتظام آن وضعیت در آن دولت.
س ـ چیز عجیبی که برای من هست اینست که من وقتی که تاریخ ایران را مطالعه میکردم در زمان انتقال سلطنت از خانواده قاجاربه خانواده پهلوی متوجه شدم که آقای سیدجلال تهرانی جوان نقشی داشته. این بارهم در انتقال قدرت باز هم ایشان نقش مؤثری داشتند.
ج – منفی
س-منفی بوده بالاخره مؤثر بوده و من میخواستم از حضورتان تقاضا کنم شما که با تاریخ و فرهنگ ایران آشنائی مبسوطی دارید ایشان را چه جور آدمی میشناسید؟ این چگونه است که در دو دوره حساس ایشان چنین نقشی، بقول شما، منفی بازی کردند؟
ج - از این اشخاص در سیاست ایران زیاد است. اینها مخلوق محیط سیاسی قبل از رضا شاه هستند یعنی دوره بعداز مشروطیت تا انقراض سلسله قاجار در محیطهای مغشوش یک قــدری آنارشیک شخصیتهایی پیدا میشوند بعضی اوقات که جنبه دلال سیاست پیدا میکنند. اینها اسمشان را به نحو مختلف میگذارند گاهی "هوچی" گاهی کارچاق کن گاهی آتش بیار. تمام این تعدد اسامی دال بر انواع مختلف یک تیپ آدم است مخصوصا اگر از یک سوادی هم برخوردار باشند و مثل آقای سید جلال تهرانی منجم هم باشند که وقتی در بلژیک سفی بود همکارانش به او میگفتند Il est le plus astronome des diplomates et le plus diplomate des astronomes. از اینها عدهای هستند تنها او نبود.