یک چندوقتیست که کمکار شدهام و این هیچ دلیلی بهجز تواضع ندارد. درواقع میبینم سیاستمداران خارجی و داخلی و نمایندگان و مسئولان و مدیران (و اخیرا مداحان!) دارند با کیفیت مطلوبی طنزپردازی میکنند، بعد با خود میگویم خب من بیایم به حرفها و کارهای این عزیزان چی اضافه کنم؟ وظیفه خبررسانی را هم که سایت فرارو – حداکثر با دو روز تأخیر!- انجام میدهد و از این جهت روزی هفتهشت تا طنز تاپ میتوان خواند؛ اینست که به کار من چندان احتیاجی نیست.
با این حال از آنجایی که چند روزیست مدیر خوشتیپ و خوشوقت و خوشبرخورد سایت فرارو، من را تحت فشار قرار داده که مثلا طنز بنویسم و بالاخره هرچی که باشد نوشتن طنز بهتر از تحت فشار بودن است (بهخصوص بعضی فشارها!) قبول زحمت کرده، با هم چند تا از خبرهای این روزها را مرور میکنیم:
وظیفه ملی لاریجانی ماجرای ردصلاحیتها دارد بالا میگیرد و کار به جایی رسیده که حتی علی لاریجانی هم اعلام کرده که برای رسیدگی به وضعیت ردصلاحیتهای گسترده "برحسب وظیفه ملی" رایزنیهایی را کرده و تماسهایی را انجام دادهاست. این در حالیست که معمولا برخی از عزیزان که شاغل در بخش کفنودفن هستند کمتر به گریه میافتند! در همین راستا یکی از دوستان ما با دو گوش خودش شنیدهاست که آقای رازینی در یک مصاحبه رادیویی از تمام ردصلاحیتشدهها خواهش کردهاست که برای رسیدگی به ردصلاحیتشان شکایت کنند!
البته ممکن یک آدم غافل درمقابل چنین رفتار نرم و لطیف و دموکراتمنشانهای اینطور نتیجه بگیرد که لابد دایره ردصلاحیتها آنقدر وسیع شده که مثلا یک نفر مثلا سلمان صفوی (برادر رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران و مشاور فعلی رهبری) هم در بین ردصلاحیتشدهها است. که البته این دفعه استثنائا باز هم حق با آدمهای غافل است!
فعلا که هاشمی و کروبی و خاتمی دستدردست هم دادهاند به مهر، تا هیئتهای نظارت وزارت کشور را کنند آباد و بسیاری از ردصلاحیتشدهها را به تأیید صلاحیت برسانند. ولی پایان ماجرا هرچه باشد "احساس وظیفه ملی" آقای لاریجانی (با هویت چراغسازی) برای ما بس است. نیست؟
توقف اعدامهای علنی
بعضی وقتها به قول قدیمیها سرکنگبین، صفرا میافزاید و طرح امنیت اجتماعی به اصلاح در وضعیت اعدامهای علنی میانجامد؛ درحالیکه اصولا قرار است سرکنگبین صفرا را کاهش دهد و طرح امنیت اجتماعی هم مزهاش به این است که اراذلواوباش را سر چهارراهها با جرثقیل و طناب فولادی دار زد و مفتومسلم تصویرهای جذابی از ایران را در همه تلویزیونهای جهان نشان داد!
با تمام این اوصاف، قوه قضائیه اعلام کرد از این پس کلیه اعدامها "در ملا عام" لغو میشود، مگر با تأیید مستقیم رئیس قوه قضائیه. خدا را شکر میکنیم که این قانون بعد از اعدام دویستسیصد نفر که اخیرا به جرم رذلیواوباشی اعدام شدند، اعلام شد، و الا اگر قبل از آن بود آقای هاشمی شاهرودی مجبور بود روزی یکی دو تا اعدام را "مستقیما" تأیید کند.
بالاخره آقای شاهرودی را که میشناسید، قانونهای خوبخوب میگذارد، ولی اهل زمین انداختن روی هیچ کسی هم نیست، خصوصا اگر پای بعضی از قاضیهای خوشنام در بین باشد!
اصولگرایان اصلاحطلب، مستقل نمیشوند
مرتضی طلایی، مردی که زیر ستاره حلبیاش قلبی از طلا داشته و دارد، اعلام کرد که اصولگرایان اصلاحطلب در انتخابات مجلس هشتم، لیست مستقلی از جبهه متحد اصولگرایان نمیدهند. آقای طلایی که به نوعی سخنگوی محمدباقر قالیباف را برعهده دارد، قاعدتا این را از طرف قالیباف گفتهاست. تاکنون خبر جدیدی از تغییر مواضع احتمالی آقای قالیباف و سرداران همراه به دست نیامدهاست و هنوز "اصولگرایان اصلاحطلب" صیغه موقت اصولگرایانِ عام (جناح راست سابق) هستند. به بیان خودمونی یعنی: بیا با من صفا کن، هر وقت خواستی رها کن!
حل ریشهای معضل محرومان بوشهر در کنار مشکلات کماهمیتی چون ضعف و قطع فشار گاز در شبکه سراسری و محاصره مردم شهرهای غرب کشور در برفوبوران و بسته شدن راههای مواصلاتی و قطع برق و گاز بسیاری از کارخانههای سراسر کشور و بحران پودر شوینده و از این قبیل مسائل که بالاخره برای هر دولتی پیش میآیند (بهخصوص اگر مخالفان بیوجدانش با دولتهای پُرگازِ همسایه ارتباط داشته باشند و ریموت کنترلِ لولههای گاز صادراتی ترکمنستان هم دستشان باشد!) حل ریشهای معضلات مردم محروم ایران با برنامههای دقیق در دستور کار دولت است.
در همین زمینه، چند شب پیش مجري برنامه «تهران 20» شبکه پنج سيما با تجليل از دکتر احمدينژاد ماجراي برآورده شدن آرزوي يک کودک بوشهري توسط رئيسجمهور را شرح داد.
به گزارش سایت تابناک در نامهای که این کودک به رئیسجمهور نوشته آمدهاست: «وقتي ديروز شما به استان ما آمديد، خواهر كوچك من با همكارانتان به پيش شما آمد كه او را در آغوش گرفتيد و بوسيديد و نام او را پرسيديد، اما خواهرم زهرا نتوانست نامش را به شما بگويد و من به همين دليل اين نامه را برايتان نوشتم تا او را معرفي كنم.
زهرا خيلي دوست دارد به مهد كودك برود اما نميتوانيم او را بفرستيم چون هزينه مهد كودك خيلي بالاست و پدرم كارمند ساده است و حقوق او جوابگوي اين نيست که هم خرج مدرسه ما را دهد و هم كرايه خانه و خوراك و پوشاكمان را بدهد.
راستي زهرا ميخواهد شما برايش يك جايزه بفرستيد، او خيلي به كتاب خواندن علاقهمند است و دوست دارد برايش لوح تقدير بفرستيد. اسم من ناصر است و غير از زهرا دو خواهر ديگر هم دارم.» به گفته مجري تلويزيون، رئيسجمهور براي برآورده کردن آرزوي اين کودک "دستور اکید" دادهاست.
به گزارش خبرنگار زیرگذر، در این زمینه آقای احمدینژاد به سعیدلو دستور اکید دادهاست و او هم برای زریبافان پاراف کردهاست، که زریبافان هم آن را به داوودی ارجاع دادهاست، و داوودی هم در یک میهمانی پاکت حاوی دستور را به هاشمی ثمره دادهاست... و خلاصه پس از طی مراحل قانونی لازم با تأمین امکانات زیر از بودجه ویژه ریاستجمهوری، یکی از معضلات بزرگ استان بوشهر برطرف شدهاست:
1- تاسیس یک مهدکودک اختصاصی برای زهرا (یعنی همان دختری که رئیسجمهور او را در بوشهر در آغوش گرفته و بوسيده و نام او را پرسيده) دقیقا در محل دیواربهدیوار خانه آنها.
2- اختصاص یک کامیون تخم کفتر برای باز شدن زبان زهرا (تا دیگر وقتی خواست اسمش را به رئیسجمهور بگوید زبانش نگیرد.)
3- اهدای یک دوجین کتوشلوار و پیراهن "راهراه" برای پدر زهرا و ناصر (جهت جبران کارمند ساده بودن ایشان)
4- تأسیس یک کتابخانه با دوهزار جلد کتاب "احمدینژاد معجزه هزاره سوم"، برای اهدا به خواهر ناصر.
5- اختصاص یک روز در هفتهی چاپخانههای بوشهر به چاپ تقدیرنامه برای زهرا و ناصر و دو خواهر دیگرش.
پل هوایی از خواهر هم شانس نیاوردیم!