عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان نوشت: اگر عبارت وفاق به خوبی تبیین نشود و با منظور صاحب ایده چفت و بست نگردد و مردم دچار تفسیر موسع از آن شوند، همانند عبارت «اعتدال» به سخره گرفته خواهد شد و به ضد خود تبدیل میشود؛ لذا باید منظور شفاف و حیطه و ابعاد آن روشن باشد. منظور پزشکیان از وفاق که متواتر گفتهاند این است که اگر دست به دست هم ندهیم و به مشکلات نگاه واحد پیدا نکنیم نمیتوانیم بر آنها غلبه کنیم. همسویی نگاهها و بسیج امکانات از مسیر همدلی و همفهمی میگذرد؛ لذا اگر این وفاق در شعار و عمل نخبگان قدرت هم محقق شود، اما در زندگی مردم تأثیری نداشته باشد، باز شکست خورده است.
اولین فهم از وفاق این است که آن را با «آشتی ملی» مترادف نگیریم زیرا ملت با هم قهر نیستند و بحران فلجکننده و درگیری و نزاع بین آنان وجود ندارد و از قضا مسئله آنان مشترک است که زندگی بهتر را از حاکمیت متوقع هستند.
نکته دوم این است که آیا وفاق بین نخبگان قدرت است؟ آیا بین اصولگرا و اصلاحطلب است؟ وفاق تابنده نور بر قطببندیهای بیجهت و خانمانسوز است. بنابراین سؤالی که طرح میشود اینکه تسری این وفاق به عرصه اجتماعی چگونه است؟ تسری به حوزه حجاب، انتخابات، راهپیماییهای ملی، عدالت یا احساس عدالت در توزیع امکانات و… چگونه خواهد بود؟
سوم اینکه ممکن است وفاق پیشنیاز حل «مسائل سخت» باشد و به خودیخود موضوعیتی نداشته باشد. فرض کنید در قیمت بنزین باید تجدیدنظر شود، اما واکنش اجتماعی، مسئولان را به محافظهکاری وا میدارد. اینجاست که باید کارشناسان، مجلسیان، دولتیان، دستگاه قضا، احزاب و… همه بگویند قیمت بنزین نازل است، آنگاه مردم نیز مراجع اجتماعی خود را حجت میدانند و حنجره (صداهای) متفاوتی نمیبینند و کار انجام میشود. اما اگر دولت خواست بنزین گران شود و مجلس مخالف بود یا رسانهها ساز دیگری را کوک کردند، ممکن است است به معضلی جدید تبدیل شود.
چهارم اینکه وفاق یک نقطه مشترک و سدید میخواهد که همانند کعبه به دورش جمع شوند، چراکه نمیتوان سلایق را از افراد گرفت و تفاوتها را سرکوب کرد.
تا زمانی که یک طرف به طرف مقابل بگوید باطل، غربگرا، ضدانقلاب و طرف مقابل نیز بگوید متحجر، ضدتوسعه، خالصساز و… هرگز وفاقی صورت نمیگیرد. اما آن امر مشترک چیست؟ قبلاً نوشتهام اصول مورد قبول همه لازم است که مانند اصول دین در بین مسلمانان باشد. این اصول هم ربطی به «ایران» ندارد، زیرا بین نیروهای موجود بر سر تمامیت ارضی، استقلال کشور و وحدت ملی هیچ اختلافی وجود ندارد. اشتراک باید از محل منازعه بگذرد تا واقعی باشد.
از مبانی و قرآن میتوان الهام گرفت. خداوند در آیه ۶۴ سوره آلعمران میفرماید: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ «بگوای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که در میان ما و شما یکسان است گرد آییم.
(این) که فقط خدا را بپرستیم و هیچ چیز را شریک او نکنیم و برخی از ما، بعضی دیگر را خدایانی به جای الله نگیرد، (اکنون با این دلایل روشن) اگر (بازهم) پشت کنند، بگویید: گواه باشید که ما تسلیم (خداوند) هستیم.» اینجا خداوند به عنوان وجه مشترک اهل کتاب برای گفتگو عنوان میشود. حال سؤال این است که برای اهل انقلاب اسلامی و میراثداران امام راحل، فصل مشترک چیست؟ مقام معظم رهبری معتقدند در وصیتنامه امام دوچیز برجستهتر است: اسلام و مردم.
حال باید به قول پزشکیان همه بر حبلالله چنگ بزنند و برای این مردم بدوند. آقای پزشکیان باید مراقبت نماید این نهال نوپا (وفاق) در ذهن مردم به معنای تفاهم بر سر تقسیم قدرت معنا نشود و او به خاطر دادن چند کرسی به جریان رقیب ایثارگر شناخته نشود. این فهم و ادراک همان تحریف وفاق است. وفاق قبل از میدان عمل باید به «گفتمان وفاق» تبدیل شود و این همان گفتمان انقلاب اسلامی است که فراسوی سلیقههاست.
پزشکیان باید در جایی از دولت که سنخیت دارد، میز گفتگو و تبیین برای اجرایی کردن آن (گفتمان وفاق) پیشبینی کند تا تصمیمسازیها به وی داده شود و وفاق فراتر از شعار انتخاباتی و تقسیم قدرت خودنمایی کند.