فرارو- غلامرضا زکیانی*: در فاصله بین تحلیف و معرفی کابینه چهاردهم، بحثهای زیادی در مورد ترکیب کابینه صورت گرفته است. حساسیت بالای مردم در این دوره قابل تحسین بوده و نشانه بلوغ سیاسی است، همان بلوغی که در دور دوم انتخابات به فعلیت رسید و نتیجه را به نفع ملت تغییر داد. ولی گاهی با استدلالهایی مواجه میشویم که ظاهرا معقول به نظر میرسند، اما پس از تحلیل معلوم میشود از یک منظر تندرو و افراطی سرچشمه گرفتهاند؛ به عنوان مثال به چند مورد اشاره میشود:
ـ گاهی خطاب به دکتر پزشکیان میگویند: ما به دلیل شعار تحولخواهی به شما رای دادیم؛ بنابراین نباید از افراد جناح اصولگرا، وزیر یا معاون برای کابینه انتخاب کنید.
(نقد:) مغالطه این استدلال در ابهام کلمه «تحولخواهی» است. تحولخواهی از چه چیز به چه چیز؟ دوستانی که این استدلال را بکار میبرند پیش فرضشان این است که شعار پزشکیان این بوده که میخواسته از رویکرد اصولگرایی به سمت رویکرد اصلاحطلبی تحول ایجاد کند؛ بنابراین باید از انتصاب افراد اصولگرا اجتناب کند. با اندکی تأمل میتوان فهمید که این پیشفرض نادرست است و منظور پزشکیان تحولخواهی از اصولگرایی به اصلاحطلبی نبوده است؛ بلکه همواره از عقبافتادگی در طول سالیان بعد از انقلاب، به دلیل اختلاف سیاسی یاد کرده و راه حل آن را انسجام داخلی ذکر نموده است. پس در یک کلمه، پزشکیان به دنبال تحول از عقبماندگی ایران به سمت پیشرفت ایران بوده است و روشن است که چنین تحولی بدون استفاده از همه ظرفیتهای بالفعل و بالقوه ایران عزیز (اصلاحطلب و اصولگرا) امکان ندارد.
وانگهی یادمان نرفته که یکی از شعارهای تحریمکنندگان در سالهای نه چندان دور این بود: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تموم شد ماجرا»؛ یعنی دستکم، اغلب آن ۵۰ % تحریمکننده که مکرر به آنها ارجاع میدهیم، و ادعا میکنیم به دنبال حاکمیت اصلاحطلبان بجای اصولگرایان هستند صراحتاً گفتهاند که از سیاستها و عملکرد اصلاحطلبان به اندازه اصولگرایان عبور کردهاند؛ دلیلش هم روشن است این خیل عظیم جمعیت به دنبال زندگی مرفه و معیشت آسان و بدون دغدغه در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستند؛ بنابراین به اندیشهای رأی دادند که این دغدغهها را برطرف کند؛ و پرواضح است که اگر برخی از دوستان این خواسته تحریمیها را به «حاکمیت اصلاحطلبان بجای اصولگرایان» تقلیل دهند، دوباره باید بیش از نیمی از فرصتهای کشور را کنار بگذاریم و بقیه را نیز صرف هزینههای اختلاف دو جناح بکنیم.
ـ گاهی میگویند: فلان گزینههای انتخابی، ما را به سمت دولت دوم رئیسی پیش میبرد.
(نقد:) «دولت دوم رئیسی» همانقدر نادرست است که «دولت سوم روحانی». دوستان مخالف پزشکیان در دوره انتخابات، چون هیچ ایرادی از عملکرد سی و پنج ساله او پیدا نمیکردند، ناچار بودند به دلیل حضور چند تن از وزرای روحانی در ستاد پزشکیان، سریعا از برچسب «دولت سوم روحانی» استفاده کرده و خطاهای (درست یا نادرست) آن دولت را به پزشکیان نسبت دهند، از اینرو اصطلاح غلط «دولت سوم روحانی» را جعل کردند. امروز نیز دوستان اصلاحطلب برای بستن دست رئیس جمهور، به محض اینکه اسمی از فلان وزیر کابینه رئیسی میشنوند، دقیقا از همان مغالطه استفاده میکنند؛ یعنی همینکه فرد یا افرادی از کابینه سیزدهم در کابینه چهاردهم حضور داشته باشد، پس به سمت تشکیل «دولت دوم رئیسی» پیش میرویم. این استدلال نادرست است، زیرا هویت دولت توسط رئیس جمهور تعیین میشود نه وزراء.
ـ گاهی گفته میشود: اصولگرایان در دوره احمدینژاد و رئیسی خالصسازی کردند و مطلقا از نیروهای جناح مقابل استفاده نکردند. متاسفانه این سخن درست است، ولی دلیل درست بودنِ روش آنها نمیشود. کمترین خطای روش خالصسازی، محروم کردن کشور از نصف نخبگان و مدیران باتجربه است؛ و نتیجهی آن به قدری فاجعهآمیز است که اخیراً صدای بزرگان اصولگرا را نیز درآورده است. بالاخره باید روش سوم و میانه را در پیش بگیریم. قدر مسلم پزشکیان برای همین منظور به میدان آمده است. روش اعتدالی نه چپ است نه راست، و البته بیخاصیت هم نیست بلکه صرفا با ملاک توانمندی برای آبادانی کشور پیش میرود.
در نهایت لازم است کلاهمان را قاضی کنیم، مبادا جاهطلبی و منافع شخصی خودمان را زیر چتر اصلاحطلبی، تحولخواهی، نقد خالصسازی و ... پنهان کرده باشیم.
ناگفته نماند مخاطب این نوشته تندروهای چپ و راست نیستند، چون میانهروی سم مهلک رادیکالیسم است و مسلما از این پس نیز به روش خودشان ادامه خواهند داد؛ ولی بیش از ۸۰ % مردم رادیکال نیستند و از تندروی خسته شدهاند. مراقب باشیم با میدان دادن به تندروها، عرصه را بر پزشکیان تنگ نکنیم. او با تمام محاسنی که دارد ظرفیتش نیز محدود است. کاری نکنیم که با تندرویهای خودمان به آخر خط برسد و با این کارمان صرفا تندروهای رقیب را دلشاد گردانیم.
فراموش نکنیم اوضاع فلاکتبار فعلی ایران عزیز، مولود سه سال یا یک دهه نیست بلکه مولود چندین دهه است؛ بنابراین اگر دلمان برای ایران عزیز میسوزد باید و باید اندکی بر جاهطلبی و منافع شخصی خودمان مهار بزنیم. اگر این فرصت استثنائی را به دلیل جناحبازی و جاهطلبی از دست بدهیم و کشتی به گل نشسته را با کمک همگی نجات ندهیم، در آن روز شوم، فقط اصولگراها نیستند که غرق خواهند شد بلکه همه ملت ایران دچار مصیبت عظمی خواهند گردید.
*عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی