عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «در نقد مشارکت» در روزنامه اعتماد نوشت: واقعیت این است که بخش مهمی از مردم ناراضی هستند و با تداوم این نارضایتی، درمانده شدهاند، چون راهی برای اقدام و عمل سیاسی و اجتماعی جهت اعلام نارضایتی و اصلاح امور در پیش روی خود نمیبینند، در نهایت منفعل و بیتفاوت شده و منتظر این هستند که دستی از غیب برون آید و کاری بکند. انتخابات اخیر نیز فقط از نظر برخی از آنان موجب راه خروجی ولو موقتی برای این بنبست و ناامیدی سیاسی تلقی میشود. هنوز اکثریت منتقدین وارد این میدان نشدهاند.
در واقع میتوان گفت جامعه ایران از این حیث کاملا دوقطبی و به دو قسمت مساوی تقسیم شده است. نیمی طرفدار مشارکت و اصلاح امور و در بدترین حالت تداوم وضع موجود و نیمی هم در نقطه مقابل قرار دارند. دلایلی که برای شرکت در این انتخابات و رای دادن به آقای پزشکیان آورده میشود چندان تفوقی بر دلایل مخالفان شرکت ندارد.
این سادهلوحی است که گمان کنیم طرفداران شرکت دستهای پری دارند و دیگران باید آن را بپذیرند، به همان میزان نیز میتوان گفت که مخالفان نیز نمیتوانند دلایل طرفداران شرکت را نادیده بگیرند. شاید بتوان گفت از میان مجموعه مخالفان شرکت در انتخابات کسانی که قانع به مشارکت شدهاند فقط ۳۰ درصد است و ۷۰ درصد بقیه هنوز همراه این ایده نشدهاند، شاید در روزهای آینده این نسبت به ۳۵ و ۴۰ درصد برسد، ولی برای رسیدن به این نقطه لازم است که برخی ابهامات نیز برطرف شود.
یکی از شهروندان در یک گروه تلگرامی موارد و پرسشهایی را خطاب به من طرح کرده بود که مختصر آن را اینجا نقل میکنم و میکوشم که به آن پاسخ دهم. این موارد از جدیترین نقدهایی است که به اصل مشارکت انجام میشود. نقد ایشان را در ۴ عنوان جداگانه پاسخ میدهم.
۱- گرچه آقای عبدی پذیرفتهاند که رای مشروعیتزاست و گفتند اگر گشایشی نشد، «پس میگیریم». اما ادامه ندادند که اگر این پس گرفتن به هزینه سنگینی تمام شود! چطور به عنوان کنشگری که کمترین هزینه برایش معیار است چنین میگویند؟
هر چند جامعه توان و بنیه سابق را ندارد که رای داده شده (مشروعیت) را پس بگیرد. پس میماند مشروعیتی که کسب شده و خر مرادی که سوار شدهاند. واقعیتی در «شرایط مشخص» امروز در میان است که بین صندوق رای و رایدهندگان خونها و زندانها قرار دارد. باید توجیهی در میان باشد که از همه اینها گذشت و رای داد.
پاسخ: دوستان دیگری نیز نقدهای مشابهی را نسبت به تحلیل من نوشتهاند. آقای امیری متن مفصلی نوشتهاند، در توییتر پیامهایی را نوشتهاند که قصد رد و نقد همه آنها را ندارم، چون از یک سو فرصت کافی نیست و از سوی دیگر واقعا هم نمیتوان آنها را قاطعانه رد کرد و معتقد هم نیستم که همه آنها نادرست باشند. این خیال خام است که فکر کنیم همه ابعاد تحلیلی ما درست است.
ما در نهایت و سرجمع یک تصمیم میگیریم که دلایل موافق و مخالف را موازنه میکنیم. آنچه درباره این انتخابات معتقدم از زاویه دیگری است که امیدوارم به این مساله توجه شود. از این رو سعی میکنم با پرداختن به نکات فوق تا حدی مساله را روشن کنم. هر چهار پرسش را در حد توان پاسخ میدهم.
منظور من از پس گرفتن رای لزوما حضور خیابانی که پرهزینه باشد، نیست. رای چیست؟ آیا وجود برگ رای در صندوق برای حکومتها مشروعیتی به دست میدهد؟
پاسخ من خیر است؛ رای مثل برگه کاغذی به نام پول است که چیز دیگری آن را معتبر میکند، آن نیز اعتباری تضمینی است که مرجعی چون دولت به آن داده است. رای هم بدون حمایت عملی مردم، فاقد اعتبار است. چرا گمان میکنیم که فقط با درگیری و اعتراض و هزینه میتوان این رای را پس گرفت؟ صرف رویگردانی از سیاستهای جاری که مخالف میل مردم باشد، آن مشروعیت ناشی از رای را بیاعتبار میکند. از طریق نظرسنجیها خیلی بهتر از اعتراضات میتوان رویگردانی را نشان داد.
به ویژه که اعتراضات شامل عده معدودی میشود ولی نظرسنجی قابل تعمیم به کل ملت است. فراموش نشود که اعتراضات سالهای ۱۳۹۶.۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ پس از افت محبوبیت و اعتبار روی میداد و نه پیش از آن. بنابراین فرض من همین رویگردانی واقعی است. از سوی دیگر بر خر مراد سوار شدن ناشی از رای بالا نیز مثال درستی نیست، زیرا آرای مذکور همانگونه که گفتم صرفا یک کاغذ است که معرف یک گرایش است، اگر گرایش عوض شود، آن کاغذها اعتباری ندارند. همچنانکه پول هم که بیارزش شود کسی به آن اهمیتی نمیدهد.
ولی نکته مهمتر اینکه اگر قرار است رایی داده نشود و کسی هم به تبع آن موافق مردم (بهطور نسبی) انتخاب نشود، خب! بعدش چه کار خواهند کرد؟ آیا در خانه مینشینند یا آنکه در زمان مناسب و شرایط پیش رو اعتراض هم خواهند کرد؟ مثلا اگر در سال ۱۳۹۶ رای بالا نمیدادند، اعتراضات ۱۳۹۶ رخ نمیداد؟ و اگر در سال ۱۴۰۰ رای پایین داده شد، اعتراضات ۱۴۰۱ رخ نداد. این هزینهها ربطی به دادن و ندادن رای ندارد.
منظور من از هزینه اندک چیز دیگری است. در واقع معتقدم که سودی که حکومت از مشارکت ما میبرد، صرفا مقید و مشروط به رعایت ملاحظات و مطالبات پشت آن رای است، اگر چنین کند (بهطور نسبی) این پیشرفت کمهزینهای است و اگر چنین هم نکند چیز چندانی به واسطه این عمل از دست ما نرفته است، جز اینکه طرف مقابل بیاعتبارتر میشود. بنابراین پس گرفتن رای مستلزم چنان اعتراضات پرهزینهای نیست، ضمن اینکه وقوع آن اعتراضات نیز در هر دو حالت رای دادن و ندادن رخ داده است. چه در سال ۱۳۷۸، چه ۱۳۸۸، چه ۱۳۹۶.۱۳۹۸ و ۱۴۰۱، اینها ربط چندانی به سیاست رای دادن و ندادن ندارد.
۲- گزاره «نباید در این نفرت و خشم» درماند و باید رو به آینده داشت، کافی نیست. در چارچوب تحلیلی جناب عبدی، یک ماندلایی لازم است تا این «گذشت» را «توجیه» کند و خود میدانند که فعلا چنین نیست. چرا باید در انتخاباتی شرکت کرد که رییسجمهوری تعیین شود که تنها در حد معاون پشتیبانی و امور تدارکات است؟
پاسخ: درست است که ماندلایی لازم است و اکنون نیست، ولی این نکته مهم است که ماندلا نیز از دل جامعه بیرون میآید. جامعهای که از خشم و نفرت آکنده شده باشد، صداهای ماندلایی را پس میزند. چنین صدایی شنیده نخواهد شد. شخصیتهای ماندلایی نیز در خلأ و انتزاع زاده نمیشوند. آنان در بطن فرهنگ سیاسی جامعه شکل میگیرند. به علاوه فرض کنیم که اکنون ماندلایی نیست، آیا باید مسیر معکوس را برویم؟
چرا من و شما بر این شیپور خطرناک بدمیم؟ درباره جایگاه رییسجمهور نیز واقعا هم، چنین نیست، ضمن اینکه بخشی از اختیارات او دقیقا بستگی به توان حمایتی طرفدارانش دارد. هر چه حامیان بیشتری داشته باشد، موثرتر هم هست. ضمن اینکه شرایط با گذشته فرق کرده است. حکومت به نسبت تضعیف شده است و موازنه قوا به سود آن نیست.
۳- حجاب، تحریم، سیاست خارجی «مساله» هستند. نمیشود به ایشالا ماشالا احاله داد. امروز پس از تجربه ۸ سال خاتمی و ۸ سال روحانی قرار داریم. پاسخهای سال ۸۰، دور دوم خاتمی و دور اول روحانی برای امروز کارساز نیستند. آیا امروز پزشکیان چنان نقشی را دارد و اصلا حاضر است چنان ردایی را به تن کند؟
پاسخ: تحلیل من مبتنی بر شرایط یکسان سالهای گذشته نیست. معتقدم که اینبار احتمال پیروزی پزشکیان را میدادند و از این رو برخلاف ۱۳۷۶ و ۱۳۹۲ است. پس نوعی از آگاهی نسبت به نتایج چنین حالتی را از پیش پذیرفتهاند. البته این فقط یک تحلیل است، هر چند معتقدم که از پیروزی او بهطور نسبی نیز استقبال میکنند و الا میتوانستند افراد دیگری را نامزد کنند یا همین صحنه را طوری تغییر بدهند که هیچ شانسی برای موفقیت او نباشد.
۴-پرسش آخر، پزشکیان و ستادش تا امروز «هیچ» امیدواری ایجاد نکردهاند که اگر به قدرت برسند دستکم چند «کار مشخص» خواهند کرد؟ کاملا بیبرنامه.
پاسخ: به نظرم این گزاره در عین حال که درست است ولی نقد واردی نیست. چرا؟ به این علت که ما در روی زمین بحث میکنیم. تا لحظه اعلان نام وی ستادی به آن معنا وجود نداشته است. به علاوه میدانیم که او اصولا فرد تشکیلاتی و حزبی نیست. در طول دو هفته گذشته هم امتناع برنامهریزی وجود داشت. حتی من نیز تاکید کردم به جای حرفهای قشنگ برنامه داشتن، فقط رویکردهای کلی خود را بگویید و فقط خودتان هم باشید.
مساله اصلا انتخاب یک برنامه معین نیست. مساله نشان دادن اراده مردم در مواجهه با رویکردهای جاری در کشور است و در پی آن قدری باز شدن فضای بیشتر برای حضور عمومی مردم و نخبگان در انواع حوزههای گوناگون و تنها از این طریق است که میتوانیم قدری پویایی حیات جمعی و فرهنگی و سیاسی کشور را حفظ کنیم.