بامداد بیستوششم اسفند ۱۴۰۲ در تقویم زمستانی ورق خورده بود که در دل سیاهی شب جوان موتورسواری در ابتدای خیابان بهمن ۴ منطقه خواجه ربیع توقف کرد. در همین هنگام ناگهان مرد میانسالی که ظرف پلاستیکی حاوی اسید را در دست داشت، به سرعت از ترک موتورسیکلت پایین پرید و زیر نور چراغهای خیابان وارد فروشگاه خدمات رایانهای شد. متصدی فروشگاه روی صندلی پشت میز لم داده و با گوشی تلفن خود مشغول بود که در یک لحظه مرد میانسال ظرف اسید را روی متصدی فروشگاه پاشید و سراسیمه از فروشگاه خارج شد. او بلافاصله بر ترک موتورسیکلت پرید و جوان موتورسوار هم گاز آن را فشرد و در تاریکی شب گم شد.
به گزارش خراسان، از سوی دیگر، متصدی ۳۲ ساله که از شدت سوزش و دردهای وحشتناک اسیدپاشی به خود میپیچید، با فریادهای دلخراش خود، کسبه و اهالی محل را متوجه ماجرایی تکان دهنده کرد. طولی نکشید که با تماسهای اهالی، امدادگران اورژانس از راه رسیدند و پیکر نیمهجان جوان ۳۲ ساله را به بیمارستان امام رضا(ع) انتقال دادند. در حالی که تلاش کادر درمانی بخش سوختگی بیمارستان برای نجات «جواد-ق» از مرگ ادامه داشت، گروه تخصصی نیروهای تجسس کلانتری خواجه ربیع مشهد نیز برای تحقیق درباره این ماجرای هولناک وارد عمل شدند. بررسیهای اولیه نیروهای انتظامی بیانگر آن بود که جوان موتورسوار در همان محدوده محل ارتکاب جرم، اقامت دارد.
بنابراین گروه عملیاتی افسران دایره تجسس با هدایت مستقیم سرهنگ روح ا... شجاعی (رئیس کلانتری خواجه ربیع) و با کسب مجوزهای قضایی، رصدهای اطلاعاتی را ادامه دادند و در نهایت موفق به شناسایی منزل متهم مذکور شدند. دقایقی بعد جوان موتورسوار در یک عملیات ضربتی دستگیر شد و در حالی به کلانتری انتقال یافت که تلاش کادر درمانی برای نجات جوان۳۲ ساله به نتیجه نرسید و او بر اثر عوارض وحشتناک اسید جان سپرد.
اینگونه بود که معمای پیچیده این پرونده جنایی روی میز قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گشوده شد و بدین ترتیب تحقیقات این ماجرای تکان دهنده رنگ جنایی به خود گرفت. در همین حال «احمد-ع» (متهم دستگیر شده) که مقابل میز عدالت ایستاده بود، درباره چگونگی این حادثه وحشتناک گفت: از مدتی قبل به رفت و آمدهای همسرم و ارتباط او با متصدی فروشگاه خدمات رایانهای مشکوک شده بودم و احتمال میدادم که روابطی خیانتآلود بین آنها وجود دارد. از طرفی وقتی به پیامکهایی دست یافتم که بین همسرم و متصدی فروشگاه رد و بدل شده بود. دیگر نتوانستم این خیانت را تحمل کنم به همین خاطر نزد پدرزنم رفتم که یک معتاد سابقهدار و کارتنخواب است. ماجرای پیامکها و روابط خیانتآلود همسرم را برای پدرزنم بازگو کردم و سپس از او خواستم در یک ماجرای اسیدی از متصدی فروشگاه انتقام بگیرد.
متهم این پرونده جنایی در ادامه اعترافاتش به قاضی دکتر صادق صفری گفت: روز حادثه نیز پدرزنم در حالی که ظرف حاوی اسید را در دست داشت، سوار موتورسیکلت شد و من او را در نیمه شب به ابتدای خیابان بهمن ۴ بردم؛ جایی که فروشگاه خدمات رایانهای و عرضه محصولات فرهنگی در آنجا بود. وقتی پدرزنم اسید را روی سر و صورت «جواد-ق» پاشید، بلافاصله بر ترک موتورسیکلت پرید و من او را از آن محل فراری دادم و خودم به خانه بازگشتم که توسط نیروهای کلانتری خواجه ربیع دستگیر شدم.
در پی اعترافات این جوان متهم به اسیدپاشی، تحقیقات گسترده نیروهای انتظامی با راهنمایی و دستورات محرمانه قاضی صفری برای دستگیری مرد کارتنخواب آغاز شد اما بررسیهای اولیه نشان داد که او جا و مکان مشخصی ندارد و شبها را در پاتوقهای مختلف یا فضاهای سبز به صبح میرساند.
اینگونه بود که گروهی ویژه از افسران زبده دایره تجسس به سرپرستی ستوان یکم سید قطبی (رئیس تجسس کلانتری خواجه ربیع) با بهرهگیری از فناوریهای نوین پلیسی و تجربیات جنایی مقام قضایی وارد عمل شدند و در چند شاخه اطلاعاتی و عملیاتی تحقیقات خود را ادامه دادند تا اینکه بعد از گذشت بیش از ۳ماه از این جنایت تکاندهنده، نیروهای کلانتری خواجه ربیع دوم تیرماه جاری موفق شدند «غلامرضا-م» کارتنخواب ۵۷ ساله را در یکی از پاتوقهای معروف مواد مخدر شناسایی و دستگیر کنند.
این مرد میانسال که روز گذشته در شعبه ۲۰۸ ویژه پروندههای جنایی در برابر قاضی دکتر صادق صفری قرار گرفته بود، درباره این جنایت وحشتناک گفت: اسیدپاشی را قبول دارم اما دامادم مرا فریب داده بود و من تصور میکردم درون ظرف پلاستیکی «الکل صنعتی» است. این مرد کارتنخواب همچنین درباره چگونگی وقوع این جنایت دلخراش ادامه داد: آن روز در حال جمع آوری ضایعات بودم که دامادم نزد من آمد و گفت صاحب کلوب (سیدیفروشی) مدام دخترت را تهدید میکند که بیا طلاق بگیر و زن من شو! او سپس پیامکها را به من نشان داد. به او گفتمالان دخترم کجاست؟ گفت با خواهرش برای خرید بیرون رفتهاند!
وی ادامه داد: در این هنگام به دامادم گفتم من الان خمار هستم. او هم مقداری شیشه (موادمخدر صنعتی) برایم خرید و با هم به یکی از پاتوقهای منطقه گلشهر رفتیم و من آنجا مواد مصرف کردم. بعد دوتا دبه (ظرف پلاستیکی) به من داد و گفت داخل آن الکل است، اگر روی متصدی کلوب بریزی چیزی نمیشود. به همین خاطر دو نفری سوار موتورسیکلت شدیم و به فروشگاه «جواد-ق» در ابتدای خیابان بهمن ۴ رفتیم. او مقابل فروشگاه توقف کرد و من هم ظرف اسید را روی او خالی کردم.
وی در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد که پرسید آیا دخترت از این ماجرا اطلاع داشت نیز گفت: نه، خبر نداشت.
متهم به اسیدپاشی جنایی ادامه داد: مدتی که فراری بودم در اطراف میدان امام حسین(ع) و در فضاهای سبز درون بزرگراه میخوابیدم.
در پی اعترافات این مرد کارتنخواب، وی با دستور قاضی صفری در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت تا زوایای پنهان این جنایت هولناک مورد واکاوی قرار گیرد.