یادداشت سردبیر
محمد نوین؛ سیاست در ایران پوست انداخته است. هر کس که در این عالم تنفس میکند امروز میداند که این جهان آن جهان نیست. اصلاحطلبان به حاشیه رانده شدهاند. در میان اصولگرایان شکافی عمیق سر بر آورده است. قدرت، سودا زدگان نویی پیدا کرده است و میدان نزاع، نشانی دیگری یافته است. اکنون مشایی بر سر زبانها افتاده است.
جناح بندی مرسوم اصلاح طلب- اصولگرا اعتبار خود را از دست داده است. تقابل بر سر قدرت مرز بندی دیگری یافته است و مشایی محور گروهی شده است که احمدینژاد را از اردوگاه اصولگرایان نمی داند. اصولگرایان که پیشتر مرزهای چون سنتی، منتقد دولت، حامی دولت و دیگرها را در میان خود کشیده بودند اکنون دستهای یکپارچه گشته اند تا مکتب ایرانی را بزرگترین خطر و فتنه در راه بخوانند.
گروهي از سربازان جنگ نرم احمدی نژاد از احمدی نژادی بودن توبه میکنند و بر کوس جدایی مینوازند. حاج منصور، مداح طرفدار دولت، بر مشایی با خطاب آن "مردک" میتازد. سعید حدادیان، مداحی که آن روزها_روزهای بعد از انتخابات_ شادمانی با رئیس جمهور را در میدان ولی عصر جشن میگرفت، این روزها به زبان تند و تیز با دولت دهم سخن می راند. پنداری اینان تازه بيدار شده اند و حال، حرف جوانفکر را دریافتهاند؛ "برخي دنبال اين هستند كه احمدي نژاد را به جريان اصولگرايي منتسب كنند، بايد از آن جلوگيري كرد."
همه نشانهها خبر از صف بندی جدید می دهد. گروهی از دل اصولگرایان بیرون جهیده است که با اندیشه های شبه عرفانی- ایرانی و تسامح فرهنگی-اجتماعی بر آن است که قدرت را در دستان خود حفظ کند. آنان قوه مجریه را در دست دارند. به نهادهای قدرت و ثروت نزدیکند اما اقبال با آنان یار نیست که بتوانند همچنان در راس بمانند و بر فرش ننشینند؛ چرا که محبوبشان اسفندیار رحیم مشایی به واسطه همان اندیشههای شبه عرفانی و تسامح، مغضوب اصولگرایان شده است.
اکنون پس از برکناری وزیر اطلاعات و مخالفت مقام معظم رهبری با خودسر عمل کردن قوه اجرایی در وزارت اطلاعات، بازی کمی آشکار تر شده است.
تیم رسانه ای جریان موسوم به "خاص" تا آنجا که توانست سر بر حکم ننهاد و بر حریفان تاخت. آنان حریفان را اقتدارگرا خوانده و تهدید به انتقام کردند. به عقیده برخی، این "دیر گرفتن ماجرا" در متن سیاستهای این گروه، یک تاکتیک بود.
به عقیده برخی دیگر، این سر باز زدن یک پیام آشکار داشت همان گونه که پیشتر هم با تاخیر در برکناری مشایی از سمت معاونت این پیام مخابره شده بود. شاید هم درست باشد آنچه سیاستمداران و روحانیون اصولگرا هشدار می دهند؛ اینان از ولایت تعبیر دیگر در ذهن دارند و در سیاست، بسی بیشتر از حریفانشان عملگرایند.
دامنه عملگرایی اینان مشهود تر از آن است که بتوان به راحتی از کنارش گذشت. تسامح فرهنگی و اجتماعیشان چنان است که علی مطهری، لیبرال میخواندشان و روحانیون، از داد بیحجابی، علیهشان خطابه میخوانند.
جریان خاص در سیاست خارجی نیز عملگرا است چرا که همواره متهم به پیگیری رابطه با آمریکا بوده و هست. کیهان، مشایی را به علت رابطه اش با هوشنگ امیر احمدی، معروف به دلال رابطه با آمریکا، بارها مورد انتقاد قرار داده است. شریعتمداری در یادداشت روز سه شنبه خود حتی به اشاره، عزل مصلحی را به سفرهای مشایی منتسب می کند. او مینویسد "با هر يك از مقامات سياسي خارجي و يا ايراني فراري كه مايل باشم به گپ وگفت مي نشينم و اگر مثلاً در وزارت اطلاعات كسي بخواهد از علت اين سفرها و ماهيت آن ملاقات ها سر در بياورد بلافاصله او را عزل مي كنم و..."
اینک سیاست در ایران پوست انداخته است و قدرت، سودا زدگانی عملگرا یافته است. سودازدگانی شبه اصلاح طلب اما در دامن اصولگرایان. شاید تقابل فردای میدان سیاست در ایران تقابل "ولاییون" و "مشاییون" باشد؛ شاید هم میدان زودتر از آنچه برخي فکر میکنند از مشاییون خالی شود. اما آنچه مسلم است سیاست در ایران شاهد یک تقابل جدید در دل خود است.
یادداشت سردبیر
> از قلب شهر غافل شدهایم!
> آنچه مردان سیاست را شایسته است
>ریشه جدال لاریجانیها با محمود احمدینژاد
>چگونه با اعصاب و روان مردم بازی میشود