حسین شریعتمداری در کیهان نوشت: اقدام دیروز شورای حکام آژانس با هیچ یک از قوانین و مقررات این نهاد بینالمللی همخوانی و انطباق ندارد. از این روی باید علت صدور این قطعنامه را در نقاط دیگری، بیرون از برنامه هستهای ایران جستوجو کرد.
دیروز شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در نشست فصلی خود قطعنامهای علیه برنامه هستهای کشورمان صادر کرد.
این قطعنامه به پیشنهاد سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان (تروئیکای اروپائی) و با حمایت آمریکا پیشنهاد شده بود و با ۲۰ رای موافق، دو رای مخالف و ۱۲ رای ممتنع به تصویب رسید.
اقدام آژانس بینالمللی انرژی اتمی با هیچیک از قوانین تعریف شده و روال شناخته شده آژانس قابل توجیه و توضیح نیست. چرا که پرونده هستهای ایران روال عادی خود را طی میکرد و از آژانس انتظار میرفت علیه آمریکا و سه کشور اروپائی که به هیچیک از تعهدات برجامی خود عمل نکردهاند، قطعنامه صادر کند که نه فقط چنین نکرده بلکه دست به صدور قطعنامه علیه ایران اسلامی زده است. کشوری که مطالبهکننده حق پایمال شده خود است.
اقدام دیروز شورای حکام آژانس با هیچیک از قوانین و مقررات این نهاد بینالمللی همخوانی و انطباق ندارد. از این روی باید علت صدور این قطعنامه را در نقاط دیگری، بیرون از برنامه هستهای ایران جستوجو کرد.
آمریکا و تروئیکای اروپا با تحلیل «مغز مگسی» خود در این توهم هستند که از قطعنامه یاد شده به عنوان سنگی در پیش پای جمهوری اسلامی ایران استفاده کنند و از این ماجرا به عنوان عصای زیر بغل نامزدهای غربگرای ریاست جمهوری ایران استفاده کنند. با این توضیح که صدور قطعنامه را زمینهای برای افزودن به تحریمها قلمداد کنند و بهزعم خود از این رهگذر بر سبد رای نامزدهای طرفدار مذاکره بیفزایند! ترفندی که در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم به کار گرفتند و البته نتیجه نهائی نه فقط لغو تحریمها نبود، بلکه دو برابر شدن تحریمها را به دنبال داشت.
بدیهی است که خاطره خسارتهای کلان و بعضا غیرقابل جبران غربگرایان در جریان مذاکرات بینتیجه و فاجعهبار از ذهن و خاطر مردم بیرون نرفته است. اما، در این میان و برای مقابله با این ترفند مستکبرانه غرب، وظیفهای جدی و مؤثر بر عهده دولت محترم است و آن اخراج تمامی بازرسان آژانس از ایران است. بازرسانی که گزارشهای غیرواقعی و مغرضانه دادهاند و یا گزارشهای آنها در تصمیم شورای حکام آژانس بیتاثیر بوده است. اعتماد به آژانس، شبیه اعتماد آن صاحب قاطر به کلاهبرداری است که خود بیاعتباری او را فریاد زده بود.