فرارو- شبنم هالیدی؛ دانشیار روابط بین الملل در دانشگاه پلیموث در انگلستان است. دکتر هالیدی دوره دکترای خود را در زمینه گفتمانهای هویت ملی ایرانی (۲۰۰۸ میلادی) در موسسه مطالعات عرب و اسلامی دانشگاه اکستر به پایان رساند. از جمله آثار منتشر شده از او میتوان به "تعریف ایران: سیاست مقاومت" (انتشارات راتلج، ۲۰۱۱ میلادی) و "پوپولیسم، ناسیونالیسم بینالملل و روششناختی: نظم جهانی و پیوند ایران و اسرائیل" (۲۰۲۰ میلادی) اشاره کرد.
به گزارش فرارو به نقل از آسیا تایمز، افشاگریهای اخیر مبنی بر آن که جمهوری اسلامی ایران و آمریکا مذاکرات محرمانهای را به عنوان راهی برای حل و فصل حملات ماههای اخیر انصارالله علیه کشتیهای در حال حرکت در دریای سرخ انجام داده اند این پرسشها را مطرح میسازد که دو کشوری که برای چندین دهه دشمنان سرسخت یکدیگر بوده اند چگونه میتوانند در مذاکرات سازنده شرکت کنند؟
در نگاه نخست این بعید به نظر میرسد. ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران از زمان تاسیس پس از انقلاب ۱۹۷۹ میلادی در ایران به شدت بر ضدیت با امپریالیسم و رد آن چه به عنوان "هژمونی ایالات متحده" تلقی میشود تاکید داشته است. تهران تمایل دارد نظام بین الملل را از منظر "ظالم" و "مظلوم" دیدن تقسیم بندی کند که در آن امریکا به عنوان ظالم اصلی و جمهوری اسلامی مدافع مظلومان قلمداد میشود. این ایدهها بخش مهمی از فرهنگ سیاسی و بحثهای بسیاری از ایرانیان قبل از سال ۱۹۷۹ در پاسخ به آن چه بسیاری از مردم احساس میکردند دخالت بیش از حد خارجی بوده میباشند. تمایل به رد نفوذ ایالات متحده شاید در تسخیر سفارت ایالات متحده در سال ۱۹۷۹ و پس از آن در بحران گروگان گیری مشهود بود. با جنگ ایران و عراق که پس از حمله صدام حسین به ایران در سال ۱۹۸۰ آغاز شد دفاع در برابر ایالات متحده نیز به بخشی جدایی ناپذیر از ایدئولوژی جمهوری اسلامی تبدیل شد، زیرا تصور میشد که عراق از حمایت ایالات متحده برخوردار است.
با این وجود، نگاه کردن به رابطه ایران با امریکا صرفا از نظر ایدئولوژیک یا بدون توجه به رویکردهای مختلف درون جمهوری اسلامی ایران در طول سالیان گذشته تصویری نادرست را ارائه میدهد. از نظر تاریخی پراگماتیسم و گفتگو نیز نقش مهمی ایفا کرده اند.
محمد خاتمی که در سال ۱۹۹۷ به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد عملگرا بود و گفتگو را جزء ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران میدانست. او به دنبال خروج ایران از انزوای نظام بین الملل بود که از انقلاب ۱۹۷۹ آغاز شد. سخنرانی خاتمی در مورد "گفتگوی تمدن ها" در سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۸ برگرفته از بحثهای فکری و نظری درباره اهداف انقلاب اسلامی و اصلاح جمهوری اسلامی ایران بود. در سخنرانی او توصیه شد که سال ۲۰۰۱ میلادی را به عنوان سال گفتگوی تمدنها تعیین کنند پیشنهادی که به اتفاق آرا با رای مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید.
رئیس جمهور اصلاحات در سال ۱۹۹۸ میلادی به عنوان بخشی از این گفتگو در شبکه به خبری "سی ان ان" خطاب به مردم امریکا جنگ استقلال امریکا و جستجوی هویت ملی ایران را به یکدیگر تشبیه کرد و اظهار داشت: "احساس میکنیم آن چه به دنبال آن هستیم همان چیزی است که بنیانگذاران تمدن آمریکا در چهار قرن پیش نیز دنبال میکردند. به همین دلیل است که ما یک قرابت فکری با جوهر تمدن آمریکایی را احساس میکنیم". خاتمی در سال ۲۰۰۱ حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر را محکوم کرد. تحت هدایت او ایران هم چنین یک قرارداد محرمانه برای کمک به نیروهای آمریکایی در کارزار آن کشور علیه طالبان در افغانستان در همان سال امضا کرد.
با این وجود، مجموعهای از عوامل از جمله برچسب زدن به ایران به عنوان یکی از اعضای کلیدی "محور شرارت" از سوی جورج دابلیو بوش به تیرگی روابط با واشنگتن در زمان جانشین خاتمی یعنی "محمود احمدی نژاد" دامن زد.
اگرچه احمدی نژاد از نظر بسیاری به عنوان یک رهبر پوپولیست شناخته میشد سیاست او در قبال آمریکا و اسرائیل تهاجمی، ایدئولوژیک و کمتر عملگرایانه بود. با افزایش چشمگیر نقض حقوق بشر در دوران احمدی نژاد نگرانیهای غرب با محوریت فعالیتهای غنی سازی اورانیوم ایران و لفاظیهای "جنگ علیه تروریسم" بوش باعث وخامت مداوم روابط جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده شد.
پس از روی کار آمدن باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا در سال ۲۰۰۹ میلادی و شائبه منصفانه نبودن روند انتخابات ریاست جمهوری ایران در آن سال اعتراضاتی در ایران شکل گرفت. اوباما اقدام علیه معترضان را محکوم کرد. در همین حال، تحریمهای اتحادیه اروپا، سازمان ملل متحد و آمریکا به عنوان پاسخی به برنامه هستهای در حال توسعه ایران تشدید شدند.
در همان مرحله نظام سیاسی ایران نیاز به لزوم تقویت و احیای مشروعیت نزد مردم ایران و در سطح بین المللی را احساس کرد. انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور در سال ۲۰۱۳ میلادی تا حدودی در جهت حل هر دو مسئله ذکر شده بود. در مقابل احمدی نژاد روحانی سیاست "تعامل سازنده" را ترویج کرد. مجموعهای از جلسات محرمانه بین دولت اوباما و روحانی به امضای برجام در جولای ۲۰۱۵ میلادی کمک کرد. این امر برنامه هستهای ایران را در ازای کاهش وعده داده شده تحریمها محدود کرد. برجام تنها یکی از نشانههای این عملگرایی بین تهران و واشنگتن بود. ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران هم چنین در واکنش به ظهور داعش با یکدیگر همکاری کردند. برکناری صدام حسین در سال ۲۰۰۳ با سیاست بعثی زدایی متعاقب آن خلاء امنیتی در عراق ایجاد کرد که به داعش اجازه رشد داد. علیرغم اولویتهای مختلف و رقابت مستمر جمهروی اسلامی ایران و امریکا دو کشور نیاز به همکاری در برابر آن چه هر یک دشمن بزرگتر قلمداد میکردند را احساس کرده بودند. این نوع ارتباطات پشتیبان اخیرا زمانی که ایالات متحده مخفیانه به تهران هشدار داد اطلاعاتی در مورد حمله برنامه ریزی شده داعش در ایران در ژانویه در اختیار دارد دوباره دیده شد.
در نهایت، اولویت جمهوری اسلامی ایران بقای خود است. این موضوع در سالیان اخیر و رخدادهای آن و واکنش نظام سیاسی ایران آشکار شده است. اکنون به نظر میرسد چالشهای داخلی وجود دارد در نتیجه منطقی به نظر میرسد که نظام سیاسی ایران شور و حرارت ایدئولوژیک خود را با درجهای از عملگرایی در روابط خود با جهان خارج متعادل کند. از این رو مذاکرات غیرمستقیم محرمانه با ایالات متحده بر سر حملات انصارالله در دریای سرخ با میانجی گری عمان انجام شده است.
اگر فشار اعمال شده توسط جمهوری اسلامی ایران و واشنگتن به ترتیب بر انصارالله و اسرائیل بتواند به نحوی نتیجه دهد هر دو طرف شانس خود را برای پیروزی سیاسی در زمانی که بیشترین نیاز را به ان دارند افزایش میدهند.