مصطفی داننده در عصرایران نوشت: روزهای آخر اسفند برای خانوادههایی که وضع به سامانی ندارند، از تلخترین روزهاست. فرزندان خیلی نمیدانند حقوق نگرفتهام یا همه حقوق به اجاره خانه میرود یعنی چه. آنها ذوق لباس نو عید را دارند و دوست دارند آجیل عید را بخورند.
کمتر از یک هفته دیگر تا آغاز سال تازه زمان باقی نمانده است. متاسفانه به دلیل تورم و گرانی شدید این سالها دیگر خیلی نوروزها رنگی نیست و مردم حالی برای دیدن روزهای دست نخوردهای که میدانند با گرانی و بیپولی همراه است ندارند.
دوست دارم برای یک روز، تنها برای یک روز دولتمردان و نمایندگان مجلس سری به بازار شب عید بزنند. یا کت و شلوارشان را در بیاورند و لباس مستاجران را به تن کنند تا کمی حال آنها را درک کنند.
مستاجری که میداند با آمدن سال جدید یا باید به دنبال خانه باشد یا پول پیش و کرایه افزایش دهد، حس جشن گرفتن دارد؟ یادمان نرفته این همان مستاجری است که سالها به او میگفتند «خوش نشین»
اشکالی ندارد برای یک روز وزیر کار یا نه اصلا شخص رئیس جمهور دست سه فرزند یک خانواده را بگیرد، حقوق سرپرست خانواده را در جیب بگذارد و به بازار برود. ببینم آقای رئیسی چگونه این خانواده را مدیریت میکند؟ چگونه میتواند با یک حقوق کارمندی هم لباس عید بخرد و هم زندگی را بچرخاند.
نمایندگان مجلسی که شب و روز خود را برای قانون حجاب گذاشتهاند، از حال و هوای مردم استانهای خود خبر دارند؟ میدانند آنها شب عید با تورم چه میکنند؟ البته بعید میدانم، خیلی از آنها تا چندی پیش تنها به دنبال رأی بودند و خیلی کاری با مشکلات نداشتند. دیدید در اولین جلسه بعد از انتخابات هم برخی از آنها غایب بودند مثل کلاسهای خالی بعد از سیزده به در!
چه میگویم؛ مسئولان که خیالشان راحت است، هرماه سر وقت حقوقشان با همه اضافات به حساب واریز میشود و به راحتی سر سفره شام و ناهار مینشینند و برای مردمی که شاید چند ماه حقوق نگرفتند تصمیم میگیرند و البته شعار هم میدهند.
روزهای آخر اسفند برای خانوادههایی که وضع به سامانی ندارند، از تلخترین روزهاست. فرزندان خیلی نمیدانند حقوق نگرفتهام یا همه حقوق به اجاره خانه میرود یعنی چه. آنها ذوق لباس نو عید را دارند و دوست دارند آجیل عید را بخورند.
آنها تمام سال را منتظر ماندهاند تا نوروز بیاید تا سفر بروند و حالا به آنها بگو که خرج یک سفر دو برابر حقوق سرپرست خانواده است.
شاید شما هم دیده باشید که پیران شهر هم رو به مسافر کشی آوردهاند. به یاد دارم در یکی از همین روزهای پایانی اسفند یکی از همین رانندگان در میان حرفهای رد و بدل شده میان مسافر و راننده، گفت: بچهها عید میان خونه، شام و ناهار هم میان، فامیل میاد دید و بازدید تازه کنه، به خاطر همین گفتم کمی با ماشین کار کنم. خرج زیاده آقا، درآمدمون کفاف زندگی را نمیدهد.
آقایان مسئول، شرمندگی بد دردی است. برخی حاضرند بمیرند، اما شرمنده خانواده خود نشوند. دست از شعار دادن بردارید. شعار برای مردم نان و آب نمیشود. با واقعیتهای ایران و جهان زندگی کنید تا مردم هم کمی نفس بکشند و بتوانند همچون گذشته با آمدن نوروز کمی لبخند بزنند.