روز گذشته شاخص اصلی بازار سهام حدود ۰.۸ درصد کاهش داشت و بازدهی بورس از ابتدای سال را به ۴.۵ درصد رساند. در شرایطی که شاخص بیش از ۱۹ درصد از اوج سال جاری خود در نیمه اردیبهشت ماه فاصله گرفته، آیا میتوان انتظار داشت که سرمایهگذاران خرد مجددا وارد بازار شوند؟ با نزدیک شدن شاخص به مرز روانی ۲ میلیون واحد، سه سناریو پیش روی آینده بازار قرار گرفته است: «شاخص ریزش بیشتری را تجربه میکند»، «در همین شرایط درجا میزند» یا «با محرک رشد دلار، افزایش مییابد»؟
به گزارش دنیای اقتصاد، پس از گذشت حدود ۱۰ ماه از آغاز ریزش بورس تهران، هنگامی که عملکرد شاخص سهام را از ابتدای سال تاکنون بررسی میکنیم، در مییابیم که بورس با کسب بازدهی ۴.۵ درصدی از ابتدای سال تاکنون، یکی از ضعیفترین عملکردهای خود در ۵ سال اخیر را به ثبت رسانده است. دغدغه این روزهای فعالان بازار یافتن راهی برای جبران افت قیمت سهام است. این موضوع را میتوان از تداوم خروج پول سهامداران خرد و حقیقی دریافت که دلایل عدماستقبال سرمایهگذاران از بازار سهام در ماههای اخیر را قابلقبول جلوه میدهد.
در گزارشهای پیشین بهکرات به ارزندگی بازار سهام و فرصت رشد قیمت در بلندمدت پرداختهایم، اما اکنون بیراه نیست که از دید یک سرمایهگذار به فرصتها و ریسکهای کنونی ورود پول به بورس بپردازیم. فعالان اقتصادی بسته به موقعیت و منافع خود از بازارهای سرمایهگذاری به صورت متفاوتی طرفداری میکنند؛ فارغ از اینکه اصول ارزشگذاری آنها صحیح است و بر چه مبنایی شکل گرفته است. در شرایطی که بازار سهام در متزلزلترین وضعیت خود به سر میبرد، خروج پول حقیقی معمولا سرعت بیشتری مییابد. حتی بررسیهای کوتاهمدت روند بازار سهام نیز بهوضوح نشان میدهد سرمایهگذار هرگاه در منگنه عدم کسب منفعت از سهام قرار گرفته، بلافاصه از بازار خارج شده است.
حال دلیل این امر هم میتواند وضعیت بازارهای موازی باشد یا پررنگ شدن ریسکهای حاکم بر دادوستدهای سهامی؛ بنابراین علاوه بر عملکرد شرکتها که از بنیه و پتانسیل صنایع خبر میدهد، عوامل دیگری نیز وجود دارند که بر تصمیمات سرمایهگذاران اثرگذارند. به همین دلیل عملکرد بنگاهها بهتنهایی نمیتواند شرایط ورود پول به بازار سهام را تسهیل کند. به عنوان مثال با وجود عملکرد مثبت ۹ ماهه اغلب شرکتها در سال ۱۴۰۲ این عامل نتوانست محرک جدی برای ورود پول محسوب شود، بهویژه برای سرمایهگذاران کوتاهمدت. در این میان باید گفت که این مهم آن دسته از سرمایهگذارانی را که با دید بلندمدت وارد بازار میشوند در بر نمیگیرد. اگرچه بازدهی سالانه شرکتها یکی از معیارهای مهم برای سرمایهگذاران در انتخاب سهام رشدی محسوب میشود، اما به مذاق همه سرمایهگذاران خوش نمیآید. البته در شرایطی که اقتصاد کشور درگیر تورم است، کسب بازدهی از بورس میتواند تا حدودی به افراد در قبال شرایط تورمی کمک کند.
بررسی رفتار معاملهگران نیز حاکی از این است که برخی از این فعالان با هدف در امان نگاه داشتن داراییهای خود از موج تورمی وارد بازارهای سرمایهگذاری میشوند. به همین دلیل با شدت گرفتن انتظارات تورمی، بازارهایی با کسب بازدهی سریعتر در اولویت سرمایهگذاران قرار میگیرند. از آنجا که دلار بازار آزاد یکی از شاخصهای مهم انتظارات تورمی به حساب میآید، رفتار این ارز رابطه معناداری با انتظارات سرمایهگذاران برقرار میکند؛ بنابراین در مواقعی که استمرار سودآوری شرکتها در بلندمدت تضمین شود، وضعیت این متغیر نقش مهمی در تصمیمات سرمایهگذاران دارد.
به همین دلیل استمرار سودآوری شرکتها بهتنهایی در بلندمدت نمیتواند دلیل مناسبی برای ورود پول حقیقی محسوب شود. عملکرد شرکتها و چشمانداز آنها از منظر تحلیلگران و سهامداران خبره بسیار حایز اهمیت است. در واقع سرمایهگذار بلندمدت با خرید آینده وارد بازار میشود. با توجه به اینکه وضعیت اقتصادی کشور مبهم به تصویر کشیده میشود، دورنمای میزان سودآوری شرکتها باعث رنگ باختن تزریق پول خرد به بازار سرمایه میشود. در این شرایط طبیعی است که خروج پول داستانی تکراری در این بازار را رقم بزند.
کارشناسان بازار سرمایه معتقدند به ۳ دلیل نباید انتظار داشت پول جدی به بازار تزریق شود. نخستین عامل به مباحث مرتبط با قیمت ارز بازمیگردد. هر عاملی که باعث شود سرمایهگذار اطمینان خاطر پیدا کند که تقویت نرخ دلار به سناریویی کمطرفدار مبدل شده، این عامل سبب کاهش سرعت ورود پول به بازار سهام میشود؛ بنابراین اظهارات سیاستگذاران مبنی بر کنترل نرخ ارز به صورت مستقیم باعث رویگردانی سرمایهگذار حقیقی از بورس خواهد شد. این موضوع در مورد سایر سیاستهای دستوری نیز کاربرد دارد، یعنی سرمایهگذار خرد که ورود و خروجش همراه با موجهای هیجانی به بورس صورت میگیرد حتی متاثر از سیاستهای دستوری و بخشنامههای مبهم بهسرعت وارد صفوف فروش میشود.
موضوع فوق شامل دلار نیما نیز میشود. کارشناسان بازار سرمایه میگویند اختلاف معنادار بین نرخ دلار نیما و بازار آزاد نشاندهنده اجرای سیاستهای دستوری در این بازار است. به همین دلیل عملکرد شرکتها تا حد زیادی متاثر از این قضیه تحت تاثیر قرار میگیرد. با توجه به اینکه نرخ دلار، چه از منظر روانی و چه از منظر عملیاتی، محرکی جدی در میان فعالان بورسی است، اقدامات کنترلگرانه معادلات سرمایهگذار خرد برای ورود به بورس را به عنوان دومین عامل مخرب بر هم میزند. مواردی نظیر کاهش سطح انتظارات تورمی، ایجاد محدودیت در بازارهای دلار و سکه و افزایش نرخ سود سپردههای بانکی سبب شده در کمال ناباوری بانکهای کشور مجددا به میدان رقابت با سایر بازارها بهویژه بورس بازگردند.
اکنون شاید بتوان گفت از لحاظ قیمتی، بورس بهترین فرصت برای سرمایهگذاری در سهام ارزشمند با دید میان مدت و بلندمدت است. اما این همه ماجرا نیست و دلیل محکمی برای مجاب کردن سرمایهگذار در این راستا وجود ندارد. سرمایه معمولا ترسو است. از اینرو صاحبان این پولها نمیتوانند منتظر دست به دست شدن سهام و اصلاح طولانیمدت قیمت شوند. البته اصلاح طولانیمدت به منزله ریزش قیمتی است؛ بنابراین در جایی که قیمتها به صورت مستمر در حال کاهش هستند، آن هم در شرایطی که اقتصاد کشور با چشمانداز تورمی مواجه است، نمیتواند انگیزهای از سوی سهامدار تازهنفس برای ورود به بورس ایجاد کند.
یکی دیگر از نکاتی که از دید فعالان اقتصادی خرید سهام را توجیهناپذیر میکند، این است که وضعیت متغیرهای غیراقتصادی و ابهامات پیرامون آنها، از جمله تنشهای منطقهای، باعث شده پرتفوی منطقی برای کسب بازدهی مطلوب، عملا معنای خود را از دست بدهد. به عنوان مثال برخی از رخدادهای سیاسی در ماههای گذشته، مانند بالاگرفتن درگیریهای منطقهای، سبب ریزش ناگهانی بورس شد. این در حالی است که اکثر تحلیلها حول صعود بورس از ابتدای نیمسال دوم میچرخید؛ بنابراین وقتی سهامدار نتواند نسبت به پرتفوی خود اطمینان خاطر حاصل کند، ورود پول با تردید روبهرو میشود.