روزنامه جمهوری اسلامی به اظهار نظر مسئولان در مسائل نظامی واکنش داد.
این روزنامه نوشت: بارها این هشدار را دادیم که مسئولان نظام جمهوری اسلامی به جای استفاده از زبان «تهدید» باید از زبان «تحبیب» استفاده کنند. به این هشدارها نهتنها توجه نشد، بلکه روی آوردن به زبان تهدید افزایش هم یافت!
علاوه بر این، تعداد افراد تهدیدکننده هم زیاد است و بسیاری از افرادی که مسئولیتی در زمینههای امنیتی و دفاعی ندارند هم برای استفاده از زبان تهدید احساس تکلیف میکنند. عجیبتر اینکه تعداد موضوعاتی که درباره آنها اظهارنظر حکومتی میشود و به خاطر آنها برای این و آن خط و نشان کشیده میشود نیز بسیار زیاد است.
طبعاً برای هر شهروند ایرانی حق اظهارنظر درباره هر موضوعی که در آن تخصصی دارد کاملاً محفوظ است و کسی نمیتواند مانع ابراز نقطه نظرهای شهروندان شود، ولی اینطور نیست که هر صاحب نظری به خود حق بدهد در چارچوبهای حکومتی و به عنوان نظر نظام و دولت و نیروهای دفاعی این و آن را در داخل و خارج تهدید کند. البته جواب تهدید را دادن حساب جدائی دارد به ویژه تهدید قلدرهای بینالمللی.
مشکل استفاده نابجا از زبان تهدید را هم در داخل داریم و هم در خارج. آن کسی که در برنامه تلویزیون رسمی کشور میگوید «این کشور مال حزباللهیهاست، هرکس قبول ندارد بساطش را جمع کند و برود» به تهدید داخلی متوسل میشود و آن کس که میگوید اگر فلان کشور مرتکب فلان عمل شود با او چنین و چنان میکنیم، مرتکب تهدید خارجی میشود.
اولی اصولاً حق ندارد با شهروندانی که مثل او نمیاندیشند با زبان تهدید حرف بزند. او اگر در جایگاهی قرار دارد که بتواند از تریبون رسانه ملی یا تریبونهای عمومی دیگر درباره شهروندان نظری بدهد باید برای جذب آنها از زبان تحبیب استفاده کند و با استفاده از قدرت جاذبه درصدد جذب آنها برآید نه اینکه به سراغ دافعه برود و برای حذف آنها تلاش کند.
این سخن ماندگار شهید مظلوم آیتالله بهشتی را از یاد نبریم که گفت: جاذبه در حد اعلا و دافعه در حد ضرورت، از ویژگیهای خط امام است.
در مسائل خارجی نیز طبق قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی و طبق آنچه عقل و شرع میگویند، تألیف قلوب اولویت اول است و در موارد استثنائی و لازم، اظهارنظر برعهده کسی است که در رأس دستگاه مرتبط با موضوع مورد مناقشه یا مورد بحث قرار دارد. این، یک قاعده عقلائی است که عرف حکمرانیهای جهانی در سطح بینالمللی به آن پایبندی نشان میدهد، ولی متأسفانه در ایران، هرکس در هر جایگاهی که باشد حتی اگر هیچ ارتباطی میان او و موضوع مورد مناقشه یا مورد بحث وجود نداشته باشد، نظر میدهد، تهدید میکند و خط و نشان میکشد و حتی گاهی اقدام میکند.
در تعاملها، اعم از داخلی و خارجی، اصل اینست که به آنچه وظیفه قانونی است عمل شود و نتیجه آن از مجرای مشخصی که در ساز و کارهای آئیننامهای در نظر گرفته شده به اطلاع عموم برسد. متأسفانه این مقررات آئیننامهای در کشور ما کنار گذاشته شده و هر کس به میل خودش اظهارنظر میکند، وعده میدهد، تهدید میکند و خط و نشان میکشد. این روش خارج از چارچوب، عامل مهمی برای اعتمادزدائی از مسئولین در داخل و اعتبارزدائی از کشور نزد خارجیان و در سطح بینالمللی است در حالی که حکمرانان باید برای اعتبارافزائی تلاش کنند.
بارزترین نمونه، چگونگی برخورد نیروهای مسلح با وقایعی است که به آنها مربوط میشود. اقدامات انجام شده، وقایعی که اتفاق میافتند، اطلاعاتی که باید به افکار عمومی منتقل شوند و هشدارهائی که باید به مخاطبان خاص داده شوند، قاعدتاً باید از زبان سخنگوی نیروهای مسلح اعلام شوند و اگر مسائل مهمتری از قبیل جنگ و صلح یا خط مشی کلی نظامی مطرح باشند باید فقط از فرمانده کل قوا شنیده شوند.
این، یک روش منضبط است که هم منطبق با عرف بینالمللی است و هم موجب حفاظت از اعتماد و اعتبار میشود. این رویکرد، مانع پراکندهگوئی و استفاده از زبان تهدید در موارد غیرضروری میشود و اجازه نمیدهد نظامیان به جای رسیدن به کارهای نظامی مشغول سخنرانی، اظهارنظر و رهنمود دادن در موضوعات مختلف شوند. این واقعیت را بپذیریم که انضباط در نیروهای مسلح، مهمترین دستورالعمل است و از بیتوجهی به آن تاکنون سودی نبردهایم.