این روزها سریال «سرزمین مادری» در حالِ پخش از تلویزیون و البته انتشار از تلویبیون است، اثری که میتوان آن را در روزهای بیرونقِ سریالها (حتی آنان که از شبکهی نمایش خانگی در حال پخش است) به عنوان یک اثر شاخص قلمداد کرد که میتواند انتظارِ مخاطب را افزایش دهد و چیزی فراتر از ملودرامهای سطحی از یک اثر نمایشی بخواهد. اثری که یکی از مهمترین ارکان موفقیت آن را فیلمنامه جذاب علیرضا طالبزاده دانست.
به گزارش فیلمنیوز، در بررسی این سریال باید به این موضوع توجه کنیم که «سرزمین کهن» بعد از ده سال در حالِ پخش است و همچنان توانسته طراوتِ خود را حفظ کند و با مخاطب ارتباط برقرار کند؛ این ماجرا زمانی اهمیت پیدا میکند که بسیاری از آثار (حتی آثار قابلِ اعتنا) در مدت زمانی بعد از ساختشان آن طراوتِ خود را از دست میدهند و اسیرِ زمان میشوند. کافی است بسیاری از آثاری را که بیش از این دوست میداشتید را بارِ دیگر مشاهده کنید تا متوجه شوید تا چه اندازه از گیراییاش کاسته شده است. اما چگونه این اتفاق رخ داده است؟ کارگردانی منسجمِ کمال تبریزی و حضور یکدوجین ستاره به عنوانِ بازیگر در این سریال البته که موثر است؛ اما راز اصلی در جای دیگری نهفته است: در فیلمنامهی درخشانی که «علیرضا طالبزاده» آن را نوشته است. در این گزارش نگاهی گذرا به فیلمنامهی «سرزمینِ کهن» داریم.
نوشتن از تاریخ، اگر تاریخ تلویزیون را بررسی کنیم، متوجه میشویم بخش مهمی از سریالهای موفق بر پایهی اتفاقاتِ تاریخی بوده است. به این لیست نگاه کنید: امام علی (ع)، سربداران، مختارنامه، امیرکبیر، ولایت عشق، شهریار، تنهاترین سردار، روزگار قریب و غیره؛ اما در این میان سریالهایی که بر بسترِ وقایع تاریخی، اما با نگاهی دیگر ساخته شدهاند نیز موفق بودهاند: کیف انگلیسی، مدار صفر درجه، شب دهم، پهلوانان نمیمیرند و بسیاری دیگر از آثار.
حال طالبزاده نیز برههای از تاریخِ پرآشوبِ معاصرِ ایران را به عنوانِ بستری برای فیلمنامهی خود انتخاب کرده است. او را که با نوشتنِ سریالهایی، چون دوران سرکشی، در پناه تو، صاحبدلان و ... میتوان استادِ بلامنازع سینمای اجتماعی دانست، حالا پا به عرصهی جدیدی گذاشته است و، چون همیشه از آزمونِ آن سربلند بیرون آمده است؛ آزمونی دشوارتر از تجربیاتِ قبلیاش. نویسنده وقایع تاریخِ معاصر ایران را بستری کرده برای بیانِ منویاتِ خویش.
او که بیش از هر نویسندهی دیگر با دغدغههای انسانِ زیسته در دهههای اخیر آشناست، این مسئله را در داستانی از گذشته نیز لحاظ کرده و شاید به همین خاطر است که مخاطبِ کمحوصلهی امروزی که به دیدنِ ویدئوهای یک دقیقهای در شبکههای مجازی عادت کرده، میتواند پای این سریال بنشیند و آن را دوست داشته باشد. ضمن آنکه اگر تلویزیون دلسوزی بیشتری از آنچه هم اکنون دارد، داشت، به شکلِ قطع تعداد مخاطبانِ این اثر میتوانست بسیار بیش از این باشد؛ هر چند حالا هم به نسبتِ آمارهای تلویزیون قابلِ قبول است. نکتهی حائزِ اهمیت این است که اگرچه بستر اثر وقایعِ تاریخی است؛ اما نویسنده، داستان را بهشکل کامل متکی بر تخیل خود نوشته و هیچ شخصیتی در آن وجود ندارد که بتوان برای آن انطباقِ تاریخی پیدا کرد؛ بنابراین هرگونه استنباط از وقایع و شخصیتهای سریال و تطبیقِ آن با واقعیت صرفا خوانشی نادرست است. تنها چیزی که میتوان با اطمینان گفت، این است که «سرزمین مادری» نقل داستانی جذاب در بستر تاریخ معاصر است.
رسالتِ آگاهی بخشی، کار فیلمنامهنویس، متفاوت از یک مورخ، پژوهشگرِ اجتماعی، روانشناس روزنامهنگار و مصلحِ اجتماعی است؛ اما فیلمنامهنویسی موفق است که بتواند در کنارِ هنر اصلی خویش (که همان خلاقیت نویسندگی است)، از رموزِ تمامی این شغلها آگاه باشد و آن را در قالبِ نوشتههایش بیاورد. با نگاهی به پروندهی کاری علیرضا طالبزاده، میتوان گفت که او از چنین قابلیتی برخوردار است و به همین خاطر است آنگاه که میخواهد گذشتهی پرافتخار و در عینِ حال پر از حرمانِ گذشتهی ایران را بیان کند، یادش میماند که آن را به شکلی بنویسد که مخاطب نشانههایی از تاریخِ کنونی را نیز در آن مشاهده کند؛ اگر ویرانی با مردمی است که تاریخِ خود را نمیدانند، او این تاریخ را به قلم درآورده تا کارگردانی کاربلد، چون کمال تبریزی به تصویرش بکشد و یادِ ببیننده بیاندازد که فرهنگ و آدابِ جماعتِ ایرانی در کنار تمامی معایبش تا چه اندازه زیباست و در هیاهو و سختی زندگی امروزی، توجه به ریشهی عمیقِ فرهنگیاش میتواند درمانی موثر باشد.
تصویرِ همگام با کلمه، کمال تبریزی در یکی از گفتوگوهایش به این نکته اذعان داشته که نوشتهی طالبزاده به گونهای بوده که نه دلش میخواسته و نه امکان داشته که در آن تغییری ایجاد کند. اهمیتِ این ماجرا را فیلمنامهنویسان و کارگردانان درک میکنند، آنگاه که در بسیاری مواقع، فیلمنامه تنها به عنوانِ مادهی اولیهای در اختیار کارگردان قرار میگیرد و او میتواند آن را هر طور که خواست، ساخته و پرداخته کند. اما قلمِ فیلمنامهنویس خوب که باشد و متکی بر وقایعِ مشخص و آراسته با زیبایی، خیالِ کارگردان میتواند راحت باشد که هر چه او نوشته، به تصویر بکشد و تبریزی در «سرزمین مادری» این شانس را داشته است. پلات گسترده و پیچیدهی داستان نیز دستِ او را در زمینهی تغییر بسته بوده؛ اما این مسئله اتفاقا بدل به برگی برنده برای تبریزی درآمده است. فیلمنامه از چنان استحکامی برخوردار است که خیالِ عوامل سازنده آسوده بوده و آنان توانستهاند تمام انرژی خویش را صرفِ برگردانی دقیق و کامل از آن کنند. با تماشای این سریال، متوجه میشویم که گروه کارگردانی توانسته فیلمنامه را با وجود خط قرمزهای گستردهی صدا و سیما به بهترین شکل اجرایی کند و تمام جزییاتِ نویسنده را به تصویر بکشد. حالا آنقدری از سریال پخش شده که بتوان با اطمینان گفت گروه عوامل سازندهی سریال در یک هماهنگی کامل فیلم نامهی طالبزاده را به بهترین شکل درآوردهاند.
فیلمنامهای به مثابهی یک رمان، با تماشای «سرزمین مادری»، متوجه میشویم که طالبزاده متفاوت از بسیاری از فیلمنامهنویسان عمل کرده است؛ اگر به شکلِ کلی، تمامی شخصیتهای یک داستان (علیرغم خردهداستانهایی که دارند) در خدمتِ شخصیتهای اصلی هستند و گاه حتی در حدِ یک معرفی کوتاه باقی میمانند، در این سریال، نویسنده، چون رماننویسی متبحر، زندگی هر شخصیتی که وارد داستان کرده را بیان کرده است. این مسئله در فیلمنامهنویسی کار دشواری است؛ اما طالبزاده به بهترین شکل از پسِ آن برآمده است. او توانسته در کنار روایتِ تاریخِ معاصرِ سرزمینی کهن، لحظاتی انسانی و دراماتیک خلق کند و با نوشتنِ کنشها و واکنشها میانِ شخصیتها به جذابیتِ کارِ خود بیافزاید. او البته کمابیش این تجربه را در سریال «در پناه تو» نیز انجام داده بود؛ اما در «سرزمین مادری» به شیوهای کاملتر آن را به سرانجام رسانده و برای همین است که گاه داستانِ یکی از شخصیتها به اندازهی داستانِ «رهی» واجد اهمیت میشود. او در فیلمنامهاش ساختاری تعیین کرده که حاوی لایههای مختلف مفهومی است.
تاثیر فیلمنامه بر حضورِ ستارهها، فیلمنامه نخستین مواجههی عواملِ یک اثر تصویری است (دستمزد البته مهمتر است؛ اما آن را فاکتور گرفتهایم) و فیلمنامهی سرزمین مادری چنان پرقدرت بوده که تقریبا تمامی بازیگرانِ سرشناس ایران بعد از خواندنِ آن و اطمینان از کاربلدی کمال تبریزی حضور در آن را پذیرفتهاند. شخصیتها (هر چند کوتاه) همه جذاب است و پرکشش و عمیق و این فرصتی کمیاب برای بازیگرِ امروزِ سینما و تلویزیون ایران است. اگرچه تبریزی بر این اعتقاد است که: «بسیاری ازلحظات دراماتیک وتراژیک سریال حاصل ساعتها بحث و طراحی مشترک با این بازیگران توانا و خبره درتجربه وتخصص آنان بود.»