«دن رابینسون، روانشناس و فیلسوف، در یکی از دورههای آموزشی خود موضوعی مهم به عنوان «بحث طولانی» را مطرح کرد و درباره ۳ سوال مهم فلسفی توضیح داد که به گفته او هیچگاه نمیتوان برای آنها پاسخی یافت. اما برای ایجاد پایه و اساس دستگاه عدالت انسانی، باید به تفکر درباره آنها پرداخت.
این سوالات در ادامه آورده شدهاند:
این سوال به مسائلی که در ادامه خواهیم گفت اشاره میکند: چگونه میتوانیم نسبت به هرچیزی آگاه باشیم _ دیدگاه شکگرایی رادیکال _؟ آیا چیزی به عنوان حقیقت محض و متعالی وجود دارد _ مثل قوانین ریاضی یا ایدههای افلاطونی؟ یا آگاهی کاربردی و مشروط بر شرایط خاص کسی است که به آگاهی میرسد؟ چه رابطهای بین ذهنیات درونی چه تجربی/ادراکی چه عقلانی _ و شرایط واقعی جهان بیرونی وجود دارد و چگونه درباره آن اگاه میشویم؟
این سوال فلسفی به شرایط طبیعی انسان و اخلاقیات برمیگردد و این سوال را در ذهن ایجاد میکند که چه چیزی «خوب» را تشکیل میدهد؟ سوالات مربوط شامل اینها میشوند: زندگی و روش وجودی ارزشمند چیست؟ این سوال را با چه دیدگاهی باید بررسی کرد؟ آیا اخلاقیاتی محض برای قضاوت فضیلت وجود دارد یا این تنها به شرایط اجتماعی و تاریخی بستگی دارد؟ مقیاس تعیین کننده چگونگی وجود چیست؟
این سوال، ترکیبی از سوالات اول و دوم را از دیدگاه اجتماعی و کاربردی بررسی میکند. با توجه به میزان آگاهی و ارزشها و دیدگاهمان به «خوبی»، شرایط اجتماعی و سیاسیمان باید چگونه باشد؟ اصول ساختار اجتماعیمان باید به چه شکلی باشد؟ چه کسی و چرا باید قدرت داشته باشد؟ مهمترین ارزشهای اجتماعی چیست _ مثلا برابری، آزادی، عدالت، امنیت _ و با چه ساختار اجتماعیای میتوان آنها را به حداکثر رساند؟
متاسفانه دوران طلایی فلسفه به پایان رسیده است. توجه از علوم تئوری، به علوم تجربی _ اطلاعات چه چیزی به ما میگویند؟ _ و سودگرایی سطحی _ یعنی چطور کیف پولمان را پر کنیم و به لذت برسیم بدون اینکه به دیگران آسیب برسانیم _ منتقل شده است.»
منبع: سایت لِگا پرس