روانشناسان فرگشتی معتقدند دلیل رفتارهای ما طبیعت انسان است. ما گاهی تصمیماتی میگیریم که هیچ نشانی از درک و بصیرت در آنها نیست. مثلاً میل ما به ریسک کردن یا خرید چیزهای گران قیمت نتیجهی یک مکانیزم روانی پیشرفته است. گرچه ما خطر و پرستیژ را لزوماً آگاهانه انتخاب نمیکنیم، اما به طور حتم تصور میکنیم زندگی مان را بهتر میکنند.
در ادامه میخواهیم از عوامل بیولوژیک و اجتماعیای صحبت کنیم که بر رفتار انسان تأثیر میگذارند. شاید بعضی از این نتیجه گیریها به نظرتان غیراخلاقی، غیر منطقی یا حتی توهین آمیز به نظر برسد. اما اینها نتایج تحقیقات علمی هستند و نشان میدهند که دیدگاههای مختلفی دربارهی اعمال و رفتارهای انسان وجود دارد.
محققان میگویند اجداد ما دشمنان خود را ابتدا بر اساس اندازهی جثه ارزیابی میکردند، چرا که دشمن تنومند به معنای دشمن قدرتمند است.
آنها دست به یک آزمایش جالب زدند. بعضی از شرکت کنندگان را به یک صندلی سنگین بستند. بعد از آن تصاویری از مردانی پرخاشگر را به آنها نشان دادند و از آنها خواستند که قد و میزان قدرت این مردان را ارزیابی کنند. نتیجه آن بود که شرکت کنندگانی که به صندلی بسته شده بودند اندازهی جثهی آن دشمنان بالقوه را بسیار بزرگتر از شرکت کنندگانی دیده بودند که به صندلی بسته نشده بودند.
افراد ناخوشایند ممکن است تنومندتر از چیزی که واقعیت هستند به نظر برسند، چون تمایلی به (یا صرفاً توانایی) سر و کله زدن با آنها را نداریم. به همین دلیل است که ترجیح میدهیم از آن شخص دوری کنیم، چون تصور میکنیم ریسک رویارویی با او بالا است.
دانشمندان دست به آزمایش جالبی زدند، در حقیقت ۳ آزمایش جالب. اولی نشان داد کسانی که مطمئن بودند کنترل زندگی شان را از دست داده اند، اعتقاد بیشتری به پیشگویی داشتند. آزمایش دوم نشان داد اعتقاد به پیشگویی، حس داشتن کنترل روی زندگی خود را بیشتر میکند؛ و آزمایش سوم نیز نشان داد وقتی حس داشتن کنترل روی زندگی خود اندک باشد، اعتقاد به پیشگویی کمک میکند افراد احساس کنند این قدرت را دارند و برای آنها روشی برای جبران این کمبود است.
به گفتهی دانشمندان، نداشتن حس کنترل روی زندگی خود باعث افزایش اعتقاد به پیشگویی میشود و اعتقاد به پیشگویی نیز حس داشتن کنترل روی زندگی خود را بیشتر میکند. یک شخص در زمان ناراحتی بسیار راحتتر تحت تأثیر قرار میگیرد و پیشگوها هم به این واقعیت به خوبی واقف اند.
شاید نشود عشق را با پول خرید، اما به طور حتم میتوانید با آن برای خودتان شادی بخرید. دست کم دانشمندان آن را شدنی میدانند.
آنها دست به پژوهشی زدند که نشان میدهد ثروت واقعاً مهم است. منشأ ثروت هم بر شادی ما اثرگذار است. پول بادآورده مانند جایزهی قرعه کشی و ارثیهی خانوادگی یا ازدواج برای پول، شادی کمتری به شما میبخشد تا پولی که با کار و زحمت خودتان به دستش آورده اید.
آدمها دوست دارند دربارهی موضوعات مختلف با یکدیگر بحث کنند. اما چرا حتی زمانی که حقایق غیر قابل انکاری وجود دارد هم نظر خود را تغییر نمیدهند؟ تحقیقات مختلف ثابت کرده آدمها از پذیرش شواهد و مدارکی که با باور آنها همخوانی ندارد، خودداری میکنند. آدمها آماده اند تا شواهد و مدارک را نادیده بگیرند و پشت عقاید خود بایستند تا از حقایقی که برای آنها ناخوشایند است دوری کنند.
شما خودتان را شخصی معقول میدانید، اما نمیتوانید در برابر وسوسهی خرید یک جفت کفش تازه با باقیماندهی حقوق تان مقاومت کنید؛ و بعد از آن هم احساس شادی نمیکنید، صرفاً عذاب وجدان دارید، چون در همین ماه ۳ جفت کفش دیگر هم خریده بودید. این امر درمورد دیگر عادتهای بدی که آدمها توان مقاومت در برابر آنها را ندارند هم صدق میکند، از تغذیهی ناسالم و نداشتن تحرک گرفته تا مصرف الکل و مواد مخدر. همهی این موارد نمونهای از مفهومی به نام «ناهماهنگی شناختی» است.
این امر زمانی رخ میدهد که افکار، عقاید یا رفتارهای ما در تضاد با یکدیگر قرار میگیرند. مشکل اینجا است که وقتی کسی تلاش میکند از ناهماهنگی شناختی خلاص شود، به جای آنکه به دنبال واقعیت باشد، سعی میکند عادتهای بد خود را توجیه کند، مثلاً: «برای این شبها غذا میخورم که معده ام آن وقت هوس غذا میکند.»
پژوهشگران در تحقیقی به کشف جالبی رسیدند. ریسک طلاق در زوجهای دختردار بیشتر از زوجهایی است که دست کم یک پسر دارند؛ و نه فقط آن، بلکه حضانت فرزند، الگوهای ازدواج، ازدواجهای اجباری، توافقات مربوط به توقف فرزندآوری و هزینههای حمایتی فرزند هم ممکن است تحت تأثیر یک کروموزوم قرار گیرند. پژوهشگران دلیل آن را ترجیح فرزند پسر به فرزند دختر در مردان میدانند.
منبع» روزیاتو