bato-adv

رابطه‌هایی که به دلیل بیماری به طلاق ختم می‌شود!

رابطه‌هایی که به دلیل بیماری به طلاق ختم می‌شود!
به گفته گلرخی، اگر عشق به معنای واقعی کلمه حاکم بر رابطه باشد، هر اتفاقی در دل یک رابطه‌ی عاشقانه می‌تواند عشق را افزایش دهد. کسی که عاشق واقعی است، همان‌طور که قبل از بیماری همسرش عاشقانه با او به تفریح و مسافرت می‌رفت، حالا که بیمار شده عاشقانه از او مراقبت می‌کند. برعکس، اگر یک رابطه فاقد رابطه عاطفی با پشتوانه باشد، طبیعتاً هر موضوعی می‌تواند باعث شکننده شدن رابطه شود.

گاهی می‌بینیم که برخی زوجین بعد از ابتلای همسرشان به یک بیماری مزمن و طولانی‌مدت مثل ام‌اس، ناباروری، سرطان و... عشق و علاقه‌شان را از دست می‌دهند و گاهی حتی ممکن است فرد، همسر بیمارش را طرد کرده یا حمایت لازم از او را انجام ندهد و حتی گاهی در چنین روابطی ممکن است خیانت و طلاق اتفاق بیفتد.

دکتر حسین گلرخی، روانشناس خانواده و استاد دانشگاه درباره علت عدم‌حمایت از همسر بیمار می‌گوید: «اینکه گاهی فرد به دلیل یک بیماری عمیق مثل ام‌اس، یا یک بیماری خیلی سطحی مثل بی‌حوصلگی و افسردگی به دلیل قرار گرفتن در بازه فعالیت‌های هورمونی ماهیانه همسرش را طرد می‌کند، این کاملاً ریشه در بی‌مسئولیتی و خودشیفتگی دارد.»

او ادامه می‌دهد: «این نگاه مبتنی بر این است که همه‌چیز و همه‌کس تا زمانی برای فرد تعریف‌شده هستند که بتوانند به او نفعی برسانند و زمانی که یک اتفاق مثل بیماری رخ می‌دهد و به هر دلیلی فرد همسرش را طرد می‌کند، این نشان می‌دهد که قبل از این هم عشقی در این فرد وجود نداشته و احساس عاطفی یک جاده یک‌طرفه بوده است. درواقع، محبتی که سابق بر این انجام می‌شده یک محبت کاملاً مشروط و بدون پشتوانه بوده است. به همین دلیل است که در نوساناتی به این شکل، چون این محبت پشتوانه‌ای ندارد، کاملاً عشق و علاقه از بین می‌رود و فرد یک سردی را در رابطه خود احساس می‌کند.»

سبک‌های شخصیتی خودشیفته رابطه را بر پایه منافعشان پایه‌ریزی می‌کنند

به عقیده گلرخی، از لحاظ روان‌شناختی چنین افرادی دارای شخصیت خودشیفته هستند. او می‌گوید: «اگر ما منفعت خودمان را ارجح به حفظ رابطه بدانیم و تا زمانی به همسرمان اعتنا کنیم که او با همه توانش، چه ازلحاظ عاطفی و چه ازلحاظ دیگر در خدمت ما باشد و به‌محض از دست دادن توانایی او را طرد کنیم، این‌یک رفتار غیرانسانی است.»

او عنوان می‌کند: «وقتی عشق و علاقه مشروط به منفعت باشد، در این صورت عوامل مختلفی مثل بیماری، افسردگی به دلیل سوگ یکی از عزیزان، عوارض طبیعی کهولت سن و از دست دادن طراوت ظاهر و چهره می‌تواند دلیلی برای سرد شدن رابطه و فاصله گرفتن از همسر باشد. طبیعتاً این اتفاق، تبعاتی مثل پیمان‌شکنی را در پی خواهد داشت.»

به گفته گلرخی، اگر عشق به معنای واقعی کلمه حاکم بر رابطه باشد، هر اتفاقی در دل یک رابطه‌ی عاشقانه می‌تواند عشق را افزایش دهد. کسی که عاشق واقعی است، همان‌طور که قبل از بیماری همسرش عاشقانه با او به تفریح و مسافرت می‌رفت، حالا که بیمار شده عاشقانه از او مراقبت می‌کند. برعکس، اگر یک رابطه فاقد رابطه عاطفی با پشتوانه باشد، طبیعتاً هر موضوعی می‌تواند باعث شکننده شدن رابطه شود.

عدم‌حمایت از همسر بیمار، در عود کردن بیماری تأثیرگذار است

گلرخی معتقد است: «برخی رفتار‌ها مثل بی‌محلی، عدم‌حمایت و کم شدن علاقه نسبت به همسر تأثیرات بسیار بالا و عمیقی بر فرد بیمار خواهد داشت؛ زیرا فرد بیمار بیش از هر زمان دیگری نیاز به حمایت و توجه دارد و در این میان، قطعاً سهم اصلی را شریک عاطفی یا همسر خواهد داشت.»

او ادامه می‌دهد: «وقتی خانم یا آقایی درگیر یک بیماری می‌شود، هیچ حمایت و محبتی نمی‌تواند جایگزین رفتار‌های محبت‌آمیز همسر شود. در چنین شرایطی، بی‌محلی و کم‌توجهی همسر احساس سربار بودن، مزاحم و آزاردهنده بودن را به فرد بیمار منتقل می‌کند؛ چراکه رابطه ماهیتش، یک رابطه‌ی عاطفی است. در رابطه‌ی عاطفی، افراد مستعد دریافت این احساسات هستند. بعضی مواقع حتی فرد بیمار، همسرش را به سمت جدایی و ازدواج مجدد سوق می‌دهد؛ این جملات به این معنا نیست که او قلباً می‌خواهد همسرش جدا شود و با کسی دیگر ازدواج کند، بلکه به دلیل عشقی که نسبت به همسرش دارد می‌خواهد همسرش کمتر اذیت شود.»

این روانشناس تنها راه‌حل برای جلوگیری از بروز احساسات منفی در فرد بیمار را حمایت عاطفی و کلامی همسر دانست و افزود: «همسر باید با رفتار و گفتار خود این احساس را به همسرش منتقل کند که لحظه‌ای از این اتفاق اذیت نشده است؛ در غیر این صورت، فرد بیمار احساس سربار بودن خواهد کرد. لازم به ذکر است که ازلحاظ علمی ثابت‌شده که هم حضور، حمایت و عشق و علاقه همسر تأثیر مثبتی بر فرد بیمار دارد و هم فقدان این موارد می‌تواند تأثیرات منفی داشته باشد و گاهی حتی ممکن است باعث عود بیماری شده و چالش‌هایی را به دنبال داشته باشد.»

بعد از بروز بیماری، از کم شدن علاقه به همسرتان پیشگیری کنید

گلرخی به‌منظور پیشگیری از کم شدن عشق و علاقه به سبب بروز بیماری همسر توصیه می‌کند: «به‌محض بروز تشخیص قطعی، زن و شوهر (چه آن‌کسی که درگیر این عارضه است و چه همسر این فرد) باید نسبت به این بیماری، سیر درمان، نوع داروها، عوارض داروها، نحوه‌ی تهیه این داروها، هزینه‌های مراقبت از فرد مبتلا به این بیماری، مدت‌زمان بیماری و... یک آگاهی کامل و علمی پیدا کنند. هرچقدر این آگاهی بیشتر باشد، میزان اضطراب کمتر خواهد بود، نحوه‌ی مواجهه‌ی صحیح با این موضوع بهتر خواهد بود و احتمال آسیب دیدن عواطف کمتر خواهد بود.»

این استاد دانشگاه یکی دیگر از موارد برای پیشگیری از کم شدن عشق و علاقه بعد از بیماری را پذیرش دانست و افزود: «زوج یا زوجه باید این را بپذیرند که این بیماری بخشی از زندگی ماست. اگر ما این چالش را نپذیریم، هیچ رفتار مثبتی نمی‌توانیم داشته باشیم و همیشه در مواجه با موارد مربوط به این چالش، پرخاشگری و رفتار‌های توهین‌آمیز می‌کنیم.»

گلرخی یکی دیگر از اقدامات پیشگیرانه برای کم شدن از این علاقه را جابه‌جایی نقش‌ها عنوان می‌کند و می‌گوید: «سعی کنید همیشه خودتان را جای طرف مقابلتان بگذارید؛ اگر به‌جای همسرتان، شما دچار این بیماری شده بودید انتظار داشتید چطور با شما رفتار شود. جابه‌جایی نقش و خود را جای طرف مقابل گذاشتن می‌تواند در تعدیل رفتار بسیار کمک‌کننده باشد.»

این روانشناس بابیان اینکه مراجعه به روانشناس و روان‌درمانگر یکی دیگر از راه‌های پیشگیرانه از کم شدن علاقه است، می‌گوید: «بعد از تشخیص بیماری لازم است که افراد به‌صورت موازی علاوه بر مراجعه به پزشک، به یک روان‌درمانگر نیز مراجعه کنند؛ چراکه کار مشاوره و روان‌درمان دقیقاً بهسازی فرد برای مواجهه با اتفاقات دشوار است، به‌طوری‌که فرد بتواند در آن صحنه تمام‌قد وظایفش را انجام دهد و آن شرایط منفی روانی بر روی بازدهی و بهره‌وری فرد به‌هیچ‌عنوان تأثیرگذار نباشد.»

فرد بیمار می‌تواند برای استحکام رابطه نقش‌آفرینی کند

به گفته گلرخی، گاهی لازم است که فرد بیمار بابیان جملات همدلانه باعث استحکام رابطه شود. اینکه فرد بیمار بابیان جملاتی به همسرش ثابت کند که فشار مالی و روانی روی او را درک می‌کند، این می‌تواند به او انرژی دهد.

این روانشناس در توصیه‌ای به همسران بیمار می‌گوید: «از بروز آن بخش از رفتار‌های ارادی که به استحکام رابطه آسیب می‌زند، اجتناب کنید. گاهی فرد بیمار است، اما می‌تواند یک مقداری سرحال باشد، مثلاً نمی‌تواند دو ساعت حرف بزند، اما می‌تواند ده دقیقه حرف بزند؛ ولی گاهی فرد بااراده خود گزینه راحت‌تر را انتخاب می‌کند و آن ده دقیقه را هم حرف نمی‌زند! غافل از اینکه این مسئله خود می‌تواند به استحکام رابطه آسیب بزند.»

او ادامه می‌دهد: «جابه‌جایی نقش حتماً در این موضوع هم می‌تواند راهگشا باشد؛ لذا فرد بیمار باید خودش را جای طرف مقابلش بگذارد و تا جایی که می‌تواند بار روانی که بر روی دوش همسرش است را کم کند؛ مثلاً، اگر اطرافیان مثل مادر، خواهر، برادر، فرزندان و... متقاضی کمک به او هستند، این اجازه را به آن‌ها بدهد تا با مراقبت از او، کمی از فشار مضاعف بر همسرش کم شود.»

بعد از طرد همسر، از سلامت روان خود مراقبت کنید

گلرخی در رابطه با فردی که به سبب بیماری مورد طرد همسرش قرارگرفته است می‌گوید: «چنین فردی برای بازیابی سلامت روان خود لازم است حتماً به یک مشاور مراجعه کند؛ زیرا فرد باید با طی کردن دوره‌های آموزشی ازلحاظ مهارت‌های خود مراقبتی در حوزه روان ارتقا پیدا کند.»

او ادامه می‌دهد: «در چنین شرایطی، مشاور می‌تواند تلاش کند تا فرد دوباره به آغوش همسرش بازگردد و اگر به هر دلیلی این امر امکان‌پذیر نبود و فرد کاملاً طردشده بود، در اینجا راهکار‌های خود مراقبتی روانی می‌تواند به استحکام درون فرد کمک کند. همچنین گاهی هدایت کردن فرد بیمار به ایجاد جایگزین‌های عاطفی می‌تواند به‌صورت ناخودآگاه این اثر را داشته باشد که فرد احساس کند اگر همسرم من را طرد کرد، به معنای این نیست که همه من را طرد کرده‌اند بلکه همه در این شرایط پشت من هستند و از من حمایت می‌کنند.»

با حالات هیجانی با فرد بیمار رفتار نکنید

به گفته گلرخی، بعضی از صحنه‌های زندگی ظرفیت مواجهه‌ی هیجانی رادارند و هیجان در این صحنه‌ها خیلی آسیب‌زا نیست حتی شاید نقش‌آفرینی مثبت هم داشته باشد. مثل، یک تعامل عاشقانه با همسر که بخش عمده‌ای از این تعامل را هیجان تشکیل می‌دهد، اما بیماری و چالش‌های به این شکل به‌هیچ‌عنوان صحنه‌های هیجانی زندگی نیستند و هیجان نباید در این صحنه‌ها وارد شود.

گلرخی می‌گوید: «نگاه به صحنه‌های بیماری باید یک نگاه کاملاً علمی و منطقی باشد و حتی اگر هیجانی قرار است در این صحنه‌ها وارد شود، باید یک هیجان کاملاً حساب‌شده باشد. بعضی مواقع هیجان محبت در این صحنه‌ها باعث احساس ترحم در فرد بیمار می‌شود؛ بنابراین این صحنه‌ها باید رنگ غالبش، منطق باشد.»

این روانشناس در توضیح نگاه منطقی به بیماری می‌گوید: «ما باید ازلحاظ منطقی پذیرش این بیماری را داشته باشیم، زیرا در صورت عدم پذیرش این شرایط، هیچ رفتار مثبتی در قبال این صحنه نمی‌توانیم داشته باشیم، اما با پذیرش آن می‌توانیم به بهترین وجه ممکن از این صحنه عبور کنیم.»

او تأکید می‌کند: «اینکه برخی به سبب بروز بیماری در خود یا همسرشان، به دنبال این سؤال هستند که "چرا من؟ چرا همسر من؟ " باید بدانند که این سؤال کاملاً هیجانی است، چون منطق می‌گوید هرکسی ممکن است درگیر این مشکل شود. بهترین مثال همین چند سالی بود که نه‌فقط کشور ما بلکه همه‌ی جهان درگیر بیماری کرونا بودند. در آن شرایط واقعاً نمی‌توانستیم پیش‌بینی کنیم که فرد بعدی که دچار این ویروس می‌شود کدام‌یک از عزیزانمان است و به چه میزان درگیر می‌شود.

در این شرایط، برخی خانواده‌ها توانستند به این موضوع منطقی نگاه کنند، حتی باوجود ابتلای اعضای خانواده‌شان به این ویروس توانستند خیلی خوب مراقبت کنند. آن‌ها می‌دانستند که در این دنیایی که روزانه چند میلیون نفر در حال تجربه تبعات این ویروس هستند، دیگر این سؤال که "چرا من؟ " خیلی شاید سؤال پخته‌ای نباشد و واقعیت این است که این مسئله در رابطه با بیماری‌های دیگر هم این‌گونه است؛ بنابراین حتماً یک نگاه منطقی بر یک نگاه هیجانی ارجحیت دارد.»

منبع: ایرنا

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین